تبلیغات متنی
آزمون علوم پایه دامپزشکی
ماسک سه لایه
خرید از چین
انجام پروژه متلب
حمل خرده بار به عراق
چت روم
Bitmain antminer ks3
چاپ ساک دستی پلاستیکی
برتر سرویس
لوله بازکنی در کرج
اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها

اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها

اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها

تفسیر سوره مبارکه بقره آیات ۹۹ الی ۱۰۱ ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

**************

تفسیر سوره مبارکه بقره آیات ۹۹ الی ۱۰۱

وَلَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَيْكَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ ۖ وَمَا يَكْفُرُ بِهَا إِلَّا الْفَاسِقُونَ

به یقین ما نشانه هاى روشنى براى تو فرستادیم. و جز فاسقان کسى به آنها کفر نمى ورزد.

أَوَكُلَّمَا عَاهَدُوا عَهْدًا نَّبَذَهُ فَرِيقٌ مِّنْهُم ۚ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ

و آیاچنین نیست که هر بار آنها [=یهود ]پیمانى (با خدا و پیامبر) بستند، گروهى از ایشان آن را شکستند؟! آرى، بیشتر آنان ایمان نمى آورند.

وَلَمَّا جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِيقٌ مِّنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ كِتَابَ اللَّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ

و هنگامى که فرستاده اى از سوى خدا به سراغشان آمد، و با نشانه هایى که نزد آنها بود هماهنگى داشت، گروهى از آنان که به آنها کتاب آسمانى داده شده بود، کتاب خدا را پشت سر افکندند. گویى هیچ از آن آگاهى ندارند!

شأن نزول:
در مورد آیه اول شأن نزولى از ابن عباس نقل شده است و آن این که: ابن صوریا دانشمند یهودى از روى لجاج و عناد به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)گفت: تو چیزى که براى ما مفهوم باشد نیاورده اى! و خداوند نشانه روشنى بر تو نازل نکرده تا ما از تو تبعیت کنیم، آیه فوق نازل شد و به او صریحاً پاسخ گفت.

تفسیر:
پیمان شکنان یهود
در نخستین آیه مورد بحث، قرآن به این حقیقت اشاره مى کند که دلائل کافى، نشانه هاى روشن و آیات بینات در اختیار پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)قرار دارد و آنها که انکار مى کنند در حقیقت، پى به حقانیت دعوت او برده اما به خاطر اغراض خاصى به مخالفت برخاسته اند، مى گوید: ما بر تو آیات بینات نازل کردیم و جز فاسقان کسى به آنها کفر نمىورزد (وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ آیات بَیِّنات وَ ما یَکْفُرُ بِها إِلاَّ الْفاسِقُونَ).
تفکر در آیات قرآن براى هر انسان پاکدل و حقجوئى روشن کننده راه ها است و با مطالعه این آیات، مى توان به صدق دعوت پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) و عظمت قرآن پى برد، ولى این حقیقت را تنها کسانى درک مى کنند که قلبشان بر اثر گناه تاریک نشده باشد.
بنابراین، جاى تعجب نیست که فاسقان، آلودگان به گناه و آنها که از اطاعت فرمان خدا سر باز زده اند هرگز به آن ایمان نیاورند.
آنگاه، به یکى از اوصاف بسیار بد جمعى از یهود یعنى پیمان شکنى ـ که گویا با تاریخ آنها همراه است ـ اشاره کرده، مى گوید: آیا چنین نیست که هر بار آنان پیمانى با خدا و پیامبر بستند، جمعى از آنها آن را دور افکندند و با آن مخالفت کردند ؟! (أَ وَ کُلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَریقٌ مِنْهُمْ).
آرى اکثرشان ایمان نمى آورند (بَلْ أَکْثَرُهُمْ لایُؤْمِنُونَ).
خداوند از آنها در کوه طور پیمان گرفت که به فرمان هاى تورات عمل کنند ولى سر انجام این پیمان را شکستند و فرمان او را زیر پا گذاردند.
و نیز از آنها پیمان گرفته شده بود که به پیامبر موعود (پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) که بشارت آمدنش در تورات داده شده بود) ایمان بیاورند به این پیمان نیز عمل نکردند.
یهود بنى نضیر و بنى قریظه هنگام ورود پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) به مدینه نیز با او پیمان بستند که لا اقل به دشمنانش کمک نکنند، ولى عاقبت، این پیمان را هم شکستند و در جنگ احزاب با مشرکان مکّه بر ضد اسلام همکارى کردند.
اساساً این شیوه دیرینه اکثریت یهود است که به عهد خویش پایبند نیستند و هم اکنون نیز به روشنى مى بینیم: هر گاه منافع صهیونیست ها و اسرائیل غاصب به خطر بیفتد، تمام عهدنامه هاى خصوصى و جهانى را زیر پا گذارده، و با بهانه هاى واهى، همه را به دست فراموشى مى سپارند.

آخرین آیه مورد بحث، تأکید صریح تر و گویاترى روى همین موضوع دارد مى گوید: هنگامى که فرستاده اى از سوى خدا به سراغ آنها آمد و با نشانه هائى که نزد آنها بود، مطابقت داشت، جمعى از آنان که داراى کتاب بودند کتاب الهى را پشت سر افکندند، آن چنان که گوئى اصلاً از آن خبر ندارند (وَ لَمّا جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ نَبَذَ فَریقٌ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ کِتابَ اللّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ کَأَنَّهُمْ لایَعْلَمُونَ).
تا آن زمان که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) مبعوث نشده بود علماى یهود، مردم را به آمدنش بشارت مى دادند، نشانه ها و مشخصات او را بر مى شمردند اما هنگامى که به رسالت مبعوث گشت، آن چنان از محتویات تورات، رخ بر تافتند که گوئى هرگز آن را ندیده و نخوانده بودند.
آرى این است نتیجه خودخواهى و دنیاپرستى، انسانى را که در آغاز از مبلغان سر سخت حق بوده، به هنگام رسیدن به آن، در صف دشمنان آشتى ناپذیر قرار مى دهد.

نکته ها:

۱ ـ روشن است تعبیر به نزول (فرود آمدن) یا انزال (فرو فرستادن) در مورد قرآن مجید، به این معنى نیست که مثلاً خداوند مکانى در آسمان ها دارد و قرآن را از آن محل بالا فرو فرستاده است، بلکه این تعبیر اشاره به علو مقامى و معنوى پروردگار است.
۲ ـ کلمه فاسق از ماده فسق ، در اصل به معنى خارج شدن هسته از درون رطب (خرماى تازه) است، به این ترتیب که گاهى رطب از شاخه درخت نخل سقوط مى کند، هسته از درون آن به خارج مى پرد، عرب، از این معنى تعبیر به فَسَقَتِ النَّواةُ مى کند، سپس به تمام کسانى که لباس طاعت پروردگار را از تن در آورده و از راه و رسم بندگى خارج شده اند فاسق گفته شده است.
در حقیقت، همان گونه که هسته خرما به هنگام بیرون آمدن، آن قشر شیرین و مفید و مغذى را رها مى سازد، آنها نیز با اعمال خود تمام ارزش و شخصیت خویش را از دست مى دهند.
۳ ـ قرآن در بحث هاى فوق مانند دیگر بحث ها، هرگز تمام یک قوم را به خاطر گناه اکثریت مورد ملامت قرار نمى دهد، بلکه با تعبیر فریق و همچنین اکثر سهم اقلیت با تقوا و مؤمن را محفوظ مى دارد، و این است راه و رسم حق طلبى و حق جوئى.
 

منبع (ادامه ...):

https://t.me/fazylatha

**************

 

بخش فیلم

*****

التماس دعا

موضوع : قرآن کریم,
برچسب ها : تفسیر سوره مبارکه بقره,ابن عباس,تفسیر سوره بقره,تفسیر,تفسیر قرآن,تفسیر قرآن کریم,ابن صوریا,دانشمند یهودى,دانشمند,یهودى,لجاج,عناد,پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله),پیمان شکنان یهود,یهود, تفکر در آیات قرآن, تفکر در قرآن,انسان پاکدل,عظمت قرآن,قلب,گناه,تاریک,فاسقان,فاسق,پیمان شکنى,تاریخ,خداوند,کوه طور,پیمان,تورات,بنى نضیر,بنى قریظه,مدینه,جنگ احزاب,مشرکان مکه,صهیونیست,اسرائیل غاصب,کتاب الهى,علماى یهود,رسالت,مبعوث,خودخواهى,دنیا پرستى,طاعت پروردگار,طاعت,پروردگار,بندگى,هسته خرما,قرآن,با تقوا,مؤمن,حق طلبى,حق جوئى,
امتیاز : 4 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در دوشنبه 6 بهمن 1399ساعت 22:22 توسط بنده خدا | تعداد بازديد : 173 | |

و هنگامى كه با خدا عهد بستيد، به عهد او وفا كنيد ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

**************

قرآن کریم

سوره‌ی مبارکه‌ی نحل | آیه‌ی شریفه‌ی ۹۱

و هنگامى كه با خدا عهد بستيد، به عهد او وفا كنيد! و سوگندها را بعد از محكم‌ساختن نشكنيد، درحالی‌كه خدا را كفيل و ضامن بر (سوگند) خود قرار داده‏ايد، به يقين خداوند از آن‌چه انجام می‌دهيد، آگاه است!

منبع (ادامه ...):

https://t.me/masjedf

**************

 

بخش فیلم

*****

التماس دعا

موضوع : قرآن کریم,ظهور امام زمان(عج),
برچسب ها : ,قرآن کریم,سوره‌ی مبارکه‌ی نحل,خدا,عهد,وفای به عهد,سوگند,كفيل ,ضامن,يقين,خداوند,
امتیاز : 3 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در سه شنبه 7 بهمن 1399ساعت 0:05 توسط بنده خدا | تعداد بازديد : 169 | |

امتحانات وحکمت الهی ... | خداوند تبارك و تعالى فرمود: ... بعضى از بندگان مؤمن من،كسانى هستند كه ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

**************

امتحانات و حکمت الهی

پيامبر صلي الله عليه و آله :
به نقل از جبرئيل: خداوند تبارك و تعالى فرمود: ... بعضى از بندگان مؤمن من،كسانى هستند كه مى خواهند از راه عبادت، به درگاه من وارد شوند، ولى من مانع مى شوم، به خاطر اين كه غرور در آنان به وجود نيايد تا فاسدشان كند. و بعضى از بندگان مؤمن من، كسانى هستند كه ايمانشان جز با فقر، درست نمى شود، كه اگر بى نيازشان كنم، بى نيازى فاسدشان مى كند. و بعضى از بندگان مؤمن من، كسانى هستند كه ايمانشان جز با ثروت، درست نمى شود كه اگر نيازمندشان كنم، نيازمندى فاسدشان مى كند. و بعضى از بندگان مؤمن من، كسانى هستند كه ايمانشان جز با بيمارى، درست نمى شود، كه اگر به آنان تن درستى ببخشم، تن درستى فاسدشان مى كند. و بعضى ازبندگان مؤمن من، كسانى هستند كه ايمانشان جز با تن درستى، درست نمى شود كه اگربيمارشان كنم، بيمارى فاسدشان مى كند. در حقيقت، من، بندگانم را با آگاهى كه ازدل هايشان دارم اداره مى كنم؛ چراكه من داناى آگاهم».

توحيد ، ص ۳۹۹، ح ۱

منابع (ادامه ...):

https://t.me/fazylatha

**************

 

بخش فیلم

*****

التماس دعا

موضوع : ائمه اطهار (علیهم السلام),ظهور امام زمان(عج),
برچسب ها : امتحانات و حکمت الهی,امتحانات,حکمت الهی,حکمت,خداوند تبارك و تعالى,جبرئيل,عبادت,غرور,ايمان,فقر,بى نيازى,فاسد,بندگان مؤمن,ثروت,نيازمند,بيمارى,تن درستى,
امتیاز : 4 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در پنجشنبه 9 بهمن 1399ساعت 0:43 توسط بنده خدا | تعداد بازديد : 136 | |

تفسیر سوره مبارکه بقره آیات ۱۰۲ و ۱۰۳ ... | سلیمان و ساحران بابل ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

**************

تفسیر سوره مبارکه بقره آیات ۱۰۲ و ۱۰۳

وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّيَاطِينُ عَلَىٰ مُلْكِ سُلَيْمَانَ ۖ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَٰكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ ۚ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّىٰ يَقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَكْفُرْ ۖ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ ۚ وَمَا هُم بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنفَعُهُمْ ۚ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ ۚ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنفُسَهُمْ ۚ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ
و (یهود) از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم مى خواندند پیروى کردند. و سلیمان کافر نشد (و هرگز دست به سحر نیالود). ولى شیاطین کفر ورزیدند. و به مردم سحر آموختند. و (نیز یهود) از آنچه بر دو فرشته بابل «هاروت» و «ماروت»، نازل شد پیروى کردند. حال آنکه آن دو به هیچ کس چیزى (از سحر) یاد نمى دادند، مگر این که (از پیش به او) مى گفتند: «ما وسیله آزمایشیم، کافر نشو (و سوء استفاده نکن.)» ولى آنها از آن دو فرشته، مطالبى را مى آموختند که بتوانند بوسیله آن، میان مرد و همسرش جدایى بیفکنند. در حالى که هیچ گاه نمى توانند بدون اجازه خداوند، به کسى زیان برسانند. آنها مطالبى را فرا مى گرفتند که به آنان زیان مى رسانید و نفعى نمى داد. به یقین مى دانستند هر کسى خریدار این گونه متاع باشد، در آخرت بهره اى نخواهد داشت. و چه بد و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر مى دانستند!
وَلَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِّنْ عِندِ اللَّهِ خَيْرٌ ۖ لَّوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ
و اگر آنها ایمان مى آوردند و پرهیزگارى پیشه مى کردند، به یقین پاداشى که نزد خداست، براى آنان بهتر بود، اگر آگاهى داشتند.

سوره مبارکه بقره آیات ۱۰۲ و ۱۰۳

سلیمان و ساحران بابل
از احادیث چنین بر مى آید که در زمان سلیمانِ پیامبر(علیه السلام)، گروهى در کشور او به عمل سحر و جادوگرى پرداختند، سلیمان دستور داد تمام نوشته ها و اوراق آنها را جمع آورى کرده در محل مخصوصى نگه دارى کنند (این نگهدارى شاید به خاطر آن بوده که مطالب مفیدى براى دفع سحر ساحران در میان آنها وجود داشته).
پس از وفات سلیمان(علیه السلام) گروهى آنها را بیرون آورده و شروع به اشاعه و تعلیم سحر کردند، بعضى از این موقعیت استفاده کرده، گفتند: سلیمان(علیه السلام) اصلاً پیامبر نبود، بلکه به کمک همین سحر و جادوگرى ها بر کشورش مسلط شد و امور خارق العاده انجام مى داد!
گروهى از بنى اسرائیل هم از آنها تبعیت کردند و سخت به جادوگرى دل بستند، تا آنجا که دست از تورات نیز برداشتند.
هنگامى که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) ظهور کرد و ضمن آیات قرآن اعلام نمود سلیمان(علیه السلام) از پیامبران خدا بوده است، بعضى از احبار و علماى یهود گفتند:
از محمّد تعجب نمى کنید که مى گوید سلیمان(علیه السلام) پیامبر است در صورتى که او ساحر بوده؟.
این گفتار یهود علاوه بر این که تهمت و افتراى بزرگى نسبت به این پیامبر الهى محسوب مى شد، لازمه اش تکفیر سلیمان(علیه السلام) بود; زیرا طبق گفته آنان سلیمان مرد ساحرى بوده که خود را به دروغ پیامبر خوانده و این عمل موجب کفر است
آیات فوق به آنها پاسخ مى گوید.
به هر حال، نخستین آیه مورد بحث فصل دیگرى از زشتکارى هاى یهود را معرفى مى کند که پیامبر بزرگ خدا سلیمان(علیه السلام) را به سحر و جادوگرى متهم ساختند، مى گوید: آنها از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم مى خواندند پیروى کردند (وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطینُ عَلى مُلْکِ سُلَیْمانَ).
ضمیر در جمله وَ اتَّبَعُوا ممکن است اشاره به یهودیان معاصر پیامبر باشد، یا معاصران سلیمان و یا همه آنان.
منظور از شیاطین نیز ممکن است، انسان هاى طغیانگر و یا جن و یا اعم از هر دو باشد.
پس از آن، قرآن به دنبال این سخن اضافه مى کند: سلیمان هرگز کافر نشد (وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ).
او هرگز به سحر توسل نجست، و از جادوگرى براى پیشبرد اهداف خود استفاده نکرد، ولى شیاطین کافر شدند، و به مردم تعلیم سحر دادند (وَ لکِنَّ الشَّیاطینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النّاسَ السِّحْرَ).
آنها (یهود) همچنین از آنچه بر دو فرشته بابل، هاروت و ماروت نازل گردید پیروى کردند (وَ ما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ).
آرى آنها از دو سو دست به سوى سحر دراز کردند: یکى از سوى تعلیمات شیاطین در عصر سلیمان(علیه السلام)، و دیگرى از سوى تعلیماتى که به وسیله هاروت و ماروت دو فرشته خدا در زمینه ابطال سحر به مردم داده بودند.
در حالى که دو فرشته الهى (تنها هدفشان این بود که مردم را به طریق ابطال سحر ساحران آشنا سازند) و لذا به هیچ کس چیزى یاد نمى دادند، مگر این که قبلاً به او مى گفتند: ما وسیله آزمایش تو هستیم، کافر نشو ! (و از این تعلیمات سوء استفاده مکن) (وَ ما یُعَلِّمانِ مِنْ أَحَد حَتّى یَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاتَکْفُرْ).

خلاصه، این دو فرشته زمانى به میان مردم آمدند که بازار سحر داغ بود و مردم گرفتار چنگال ساحران. آنها مردم را به طرز ابطال سحر ساحران آشنا ساختند ولى از آنجا که خنثى کردن یک مطلب (همانند خنثى کردن یک بمب) فرع بر این است که انسان نخست از خود آن مطلب آگاه باشد، و بعد طرز خنثى کردن آن را یاد بگیرد، ناچار بودند فوت و فن سحر را قبلاً شرح دهند.
ولى سوء استفاده کنندگان یهود، همین را وسیله قرار دادند براى اشاعه هر چه بیشتر سحر، و تا آنجا پیش رفتند که پیامبر بزرگ الهى، سلیمان(علیه السلام) را نیز متهم ساختند که اگر عوامل طبیعى به فرمان او است یا جن و انس از او فرمان مى برند، همه مولود سحر است، آرى این است راه و رسم بدکاران که همیشه براى توجیه مکتب خود، بزرگان را متهم به پیروى از آن مى کنند.
به هر حال آنها از این آزمایش الهى پیروز بیرون نیامدند از آن دو فرشته مطالبى را مى آموختند که بتوانند به وسیله آن میان مرد و همسرش جدائى بیفکنند (فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ).
ولى قدرت خداوند مافوق همه این قدرت ها است، آنها هرگز نمى توانند بدون فرمان خدا به احدى ضرر برسانند (وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَد إِلاّ بِإِذْنِ اللّهِ).
آنها قسمت هائى را یاد مى گرفتند که براى ایشان ضرر داشت و نفع نداشت (وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ).
آرى آنها این برنامه سازنده الهى را تحریف کردند به جاى این که از آن به عنوان وسیله اصلاح و مبارزه با سحر استفاده کنند، آن را وسیله فساد قرار دادند با این که مى دانستند هر کسى خریدار این گونه متاع باشد بهره اى در آخرت نخواهد داشت (وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِی الآْخِرَةِ مِنْ خَلاق).
چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند اگر علم و دانشى مى داشتند (وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ).
آنها آگاهانه، به سعادت و خوشبختى خود و جامعه اى که به آن تعلق داشتند پشت پا زدند و در گرداب کفر و گناه غوطه ور شدند در حالى که اگر ایمان مى آوردند و تقوا پیشه مى کردند پاداشى که نزد خدا بود براى آنان از همه این امور بهتر بود، اگر توجه داشتند (وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللّهِ خَیْرٌ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ).

۱ ـ ماجراى هاروت و ماروت
درباره این دو فرشته که به سرزمین بابل آمدند، افسانه ها و اساطیر عجیبى به وسیله داستان پردازان ساخته شده و به این دو ملک بزرگ الهى بسته اند، تا آنجا که به آنها چهره خرافى داده اند، و حتى کار تحقیق و مطالعه پیرامون این حادثه تاریخى را بر دانشمندان مشکل ساخته اند، آنچه از میان همه اینها صحیح تر به نظر مى رسد و با موازین عقلى، تاریخى و منابع حدیث سازگار است همان است که در ذیل مى خوانید:
در سرزمین بابل سحر و جادوگرى به اوج خود رسید، باعث ناراحتى و ایذاء مردم گردیده بود، خداوند دو فرشته را به صورت انسان مأمور ساخت که عوامل سحر و طریق ابطال آن را به مردم بیاموزند، تا بتوانند خود را از شر ساحران بر کنار دارند.
ولى این تعلیمات بالاخره قابل سوء استفاده بود; چرا که فرشتگان ناچار بودند براى ابطال سحر ساحران، طرز آن را نیز تشریح کنند، تا مردم بتوانند از این راه به پیشگیرى بپردازند، این موضوع سبب شد که گروهى پس از آگاهى از طرز سحر، خود در ردیف ساحران قرار گرفتند و موجب مزاحمت تازه اى براى مردم شدند.
با این که آن دو فرشته به مردم هشدار دادند که این یک نوع آزمایش الهى براى شما است و حتى گفتند: سوء استفاده از این تعلیمات یک نوع کفر است، اما آنها به کارهائى پرداختند که موجب ضرر و زیان مردم شد .
آنچه در بالا آوردیم چیزى است که از بسیارى از احادیث و منابع اسلامى استفاده مى شود و هماهنگى آن با عقل و منطق آشکار است، از جمله حدیثى که از عیون اخبار الرضا (علیه السلام) نقل شده (که در یک طریق از خود امام على بن موسى الرضا(علیهما السلام) و در طریق دیگرى از امام حسن عسکرى(علیه السلام)است) به روشنى این معنى را تأئید مى کند.(
اما متأسفانه بعضى از مورخان و نویسندگان دائرة المعارف ها و حتى بعضى از مفسران در این زمینه تحت تأثیر افسانه هاى مجعولى قرار گرفته اند و داستانى را که در افواه بعضى از عوام مشهور است درباره این دو فرشته معصوم الهى ذکر کرده اند که: آنان دو فرشته بودند، خداوند آنها را براى این به زمین فرستاد تا بدانند اگر آنها نیز جاى انسان ها بودند از گناه مصون نمى ماندند، و خدا را معصیت مى کردند، آنها هم پس از فرود آمدن به زمین مرتکب چندین گناه بزرگ شدند و به دنبال آن افسانه اى درباره ستاره زهره نیز ساختند، همه اینها بى اساس و جزء خرافات است و قرآن از این امور پاک مى باشد و اگر تنها در متن آیات فوق بیندیشیم خواهیم دید که بیان قرآن هیچ ارتباطى با این مسائل ندارد .

۲ ـ واژه هاروت و ماروت
نام هاروت و ماروت به عقیده بعضى از نویسندگان، ایرانى الاصل است او مى گوید: در کتاب ارمنى با نام هرروت به معنى حاصل خیزى و مروت به معنى بى مرگى برخورد کرده است، او معتقد است که هاروت و ماروت مأخوذ از این دو لفظ مى باشد.
ولى این استنباط دلیل روشنى ندارد.
در اوستا الفاظ هرودات که همان خرداد باشد و همچنین امردات به معنى بى مرگ که همان مرداد است به چشم مى خورد.
دهخدا در لغت نامه خود نیز مطلبى در این زمینه نقل کرده است که بى شباهت به معنى اخیر نیست.
و عجیب این که: بعضى هاروت و ماروت را دو مرد از ساکنان بابل دانسته اند و بعضى حتى آنها را به عنوان شیاطین معرفى کرده اند در حالى که آیه فوق به وضوح این مسائل را رد مى کند.

۳ ـ چگونه فرشته، معلم انسان مى شود؟
در اینجا سؤالى باقى مى ماند و آن این که: طبق ظاهر آیات فوق و روایات متعدد ـ چنان که گفتیم ـ هاروت و ماروت دو فرشته الهى بودند که براى مبارزه با اذیت و آزار ساحران به تعلیم مردم پرداختند.
آیا به راستى فرشته مى تواند معلم انسان باشد؟
پاسخ این سؤال در همان احادیث ذکر شده است و آن این که خداوند آنها را به صورت انسان هائى در آورد تا بتوانند این رسالت خود را انجام دهند، این حقیقت را مى توان از آیه ۹ سوره انعام نیز دریافت آنجا که مى گوید: وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَکاً لَجَعَلْناهُ رَجُلاً: اگر او (پیامبر) را فرشته اى قرار مى دادیم حتماً او را به صورت مردى جلوه گر مى ساختیم .
۴ ـ هیچ کس بدون اذن خدا قادر بر کارى نیست
در آیات فوق خواندیم ساحران نمى توانستند بدون اذن پروردگار به کسى زیان برسانند این به آن معنى نیست که جبر و اجبارى در کار باشد، بلکه اشاره به یکى از اصول اساسى توحید است که همه قدرت ها در این جهان از قدرت پروردگار سرچشمه مى گیرد، حتى سوزندگى آتش و برندگى شمشیر بى اذن و فرمان او نمى باشد.
چنان نیست که ساحر بتواند بر خلاف اراده خدا در عالم آفرینش دخالت کند، و چنین نیست که خدا را در قلمرو حکومتش محدود نماید بلکه اینها خواص و آثارى است که او در موجودات مختلف قرار داده، بعضى، از آن حسنِ استفاده مى کنند و بعضى سوءِ استفاده، و این آزادى و اختیار که خدا به انسان ها داده نیز وسیله اى است براى آزمودن و تکامل آنها.

۵ ـ سحر چیست و از چه زمانى پیدا شده؟
در این که سحر چیست، و از چه تاریخى به وجود آمده؟ بحث فراوان است، این قدر مى توان گفت که سحر از زمانهاى خیلى قدیم در میان مردم رواج داشته است، ولى تاریخ دقیقى براى آن در دست نیست، و نیز نمى توان گفت، چه کسى براى نخستین بار جادوگرى را به وجود آورد؟
ولى از نظر معنى و حقیقت سحر مى توان گفت: سحر نوعى اعمال خارق العاده است که آثارى از خود در وجود انسان ها به جا مى گذارد و گاهى یک نوع چشم بندى و تردستى است، و گاه تنها جنبه روانى و خیالى دارد.
سحر از نظر لغت به دو معنى آمده است:
۱ ـ به معنى خدعه، نیرنگ، شعبده و تردستى و به تعبیر قاموس اللغه : سحر یعنى خدعه کردن.
۲ ـ کُلُّ ما لَطُفَ وَ دَقَّ: آنچه عوامل آن نامرئى و مرموز باشد .
در مفردات راغب که مخصوص واژه هاى قرآن است به سه معنى اشاره شده:
۱ ـ خدعه و خیالات بدون حقیقت و واقعیت، همانند شعبده و تردستى.
۲ ـ جلب شیطان ها از راه هاى خاصى و کمک گرفتن از آنان.
۳ ـ معنى دیگرى است که بعضى پنداشته اند و آن این که: ممکن است با وسائلى ماهیت و شکل اشخاص و موجودات را تغییر داد، مثلاً انسان را به وسیله آن به صورت حیوانى در آورد، ولى این نوع خیال و پندارى بیش نیست و واقعیت ندارد.
از بررسى حدود ۵۱ مورد کلمه سحر و مشتقات آن در سوره هاى قرآن از قبیل: سوره طه، شعراء، یونس، اعراف و... راجع به سرگذشت پیامبران خدا: موسى، عیسى و پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) به این نتیجه مى رسیم که: سحر از نظر قرآن به دو بخش تقسیم مى شود:
۱ ـ آنجا که مقصود از آن فریفتن، تردستى، شعبده و چشم بندى است و حقیقتى ندارد چنان که مى خوانیم: فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِیُّهُمْ یُخَیَّلُ إِلَیْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعى: ریسمان ها و عصاهاى جادوگران زمان موسى در اثر سحر، خیال مى شد که حرکت مى کنند
و در آیه دیگر آمده است: فَلَمّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْیُنَ النّاسِ وَ اسْتَرْهَبُوهُم: هنگامى که ریسمان ها را انداختند، چشم هاى مردم را سحر کردند و آنها را ارعاب نمودند
از این آیات روشن مى شود سحر داراى حقیقتى نیست که بتواند در اشیاء تصرفى کند و اثرى بگذارد، بلکه این تردستى و چشم بندى ساحران است که آن چنان جلوه مى دهد.
۲ ـ از بعضى آیات قرآن استفاده مى شود که بعضى از انواع سحر به راستى اثر مى گذارد مانند آیه فوق که مى گوید: آنها سحرهائى را فرا مى گرفتند که میان مرد و همسرش جدائى مى افکند (فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ).
یا تعبیر دیگرى که در آیات فوق بود که آنها چیزهائى را فرا مى گرفتند که مضر به حالشان بود و نافع نبود (وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُم).
ولى آیا تأثیر سحر فقط جنبه روانى دارد؟ و یا این که اثر جسمانى و خارجى هم ممکن است داشته باشد؟
در آیات بالا اشاره اى به آن نشده، و لذا بعضى معتقدند اثر سحر، تنها در جنبه هاى روانى است.
نکته دیگرى که در اینجا تذکر آن لازم است این که: به نظر مى رسد قسمت قابل توجهى از سحرها به وسیله استفاده از خواص شیمیائى و فیزیکى به عنوان اغفال مردم ساده لوح انجام مى شده است.
مثلاً در تاریخِ ساحرانِ زمانِ موسى(علیه السلام) مى خوانیم: آنها درون ریسمان ها و عصاهاى خویش مقدارى مواد شیمیائى مخصوص (احتمالاً جیوه و مانند آن) قرار داده بودند که پس از تابش آفتاب، و یا بر اثر وسائل حرارتى که در زیر آن تعبیه کرده بودند، به حرکت در مى آمدند، و تماشاکنندگان خیال مى کردند آنها زنده اند.
این گونه سحرها حتى در زمان ما نیز کمیاب نیست.
۶ ـ سحر از نظر اسلام
در این مورد فقهاى اسلام همه مى گویند: یاد گرفتن و انجام اعمال سحر و جادوگرى حرام است.
در این قسمت احادیثى از پیشوایان بزرگ اسلام رسیده است که در کتاب هاى معتبر ما نقل گردیده، از جمله این که:
على(علیه السلام) مى فرماید: مَنْ تَعَلَّمَ شَیْئاً مِنَ السِّحْرِ قَلِیلاً أَوْ کَثِیراً فَقَدْ کَفَرَ وَ کانَ آخِرَ عَهْدِهِ بِرَبِّه...: کسى که سحر بیاموزد، کم یا زیاد، کافر شده است، و رابطه او با خداوند به کلى قطع مى شود... .
اما همان طور که گفتیم چنانچه یاد گرفتن آن به منظور ابطال سحر ساحران باشد اشکالى ندارد، بلکه گاهى به عنوان واجب کفائى مى بایست عده اى سحر را بیاموزند تا اگر مدعىِ دروغگوئى خواست از این طریق مردم را اغفال یا گمراه کند، سحر و جادوى او را ابطال نمایند، و دروغ مدعى را فاش سازند.
شاهد این سخن که اگر سحر براى ابطال سحر و حل و گشودن آن باشد بى مانع است، حدیثى است که از امام صادق(علیه السلام) نقل شده، در این حدیث مى خوانیم:
یکى از ساحران و جادوگران که در برابر انجام عمل سحر مزد مى گرفت خدمت امام صادق(علیه السلام) رسیده عرض کرد: حرفه من سحر بوده است و در برابر آن مزد مى گرفتم، خرج زندگى من نیز از همین راه تامین مى شد، و با همان در آمد، حج خانه خدا را انجام داده ام، ولى اکنون آن را ترک و توبه کرده ام، آیا براى من راه نجاتى هست ؟
امام صادق(علیه السلام) در پاسخ فرمود: عقده سحر را بگشا، ولى گره جادوگرى مزن .
از این حدیث استفاده مى شود براى گشودن گره سحر، آموختن و عمل آن بى اشکال است.

۷ ـ جادوگرى از نظر تورات
سحر و جادوگرى از نظر کتب عهد قدیم (تورات و کتب ملحق به آن) نیز ناروا و بسیار ناپسند است، زیرا در تورات مى خوانیم: با صاحبان اجِنَّه توجه مکنید و جادوگران را متفحص نشوید تا (مبادا) از آنها ناپاک شوید و خداوند خداى شما منم .
و در جاى دیگر تورات آمده: و کسى که با صاحبان اجنه و جادوگران توجه مى نماید تا آن که از راه زنا پیروى ایشان نماید روى عتاب خود را به سوى او گردانیده او را از میان قومش منقطع خواهم ساخت .
قاموس کتاب مقدس در این باره مى نویسد: و پر واضح است که سحر در شریعت موسوى راه نداشت، بلکه شریعت، اشخاصى را که از سحر مشورت طلبى مى نمودند به شدیدترین قصاص ها ممانعت مى نمود .
ولى جالب اینجا است که نویسنده قاموس کتاب مقدس اعتراف مى کند با وجود این، یهود سحر و جادوگرى را فرا گرفتند، و بر خلاف تورات به آن معتقد شدند، او به دنبال مطلب قبل مى گوید: لکن با وجود اینها این ماده فاسده در میان قوم یهود داخل گردید، قوم به آن معتقد شدند و در وقت حاجت بدان پناه بردند .
به همین دلیل قرآن آنها را شدیداً مورد نکوهش قرار داده، و آنها را سوداگرانى مى شمرد که خود را به بدترین بهائى فروختند.
۸ ـ سحر در عصر ما
امروز یک سلسله علوم وجود دارد که در گذشته ساحران با استفاده از آنها برنامه هاى خود را عملى مى ساختند:
۱ ـ استفاده از خواص ناشناخته فیزیکى و شیمیائى اجسام، چنان که قبلاً نیز اشاره کردیم، همان طور که در داستان ساحران زمان موسى(علیه السلام) آمده که آنها با استفاده از خواص فیزیکى و شیمیائى مانند جیوه و ترکیبات آن، توانستند چیزهائى به شکل مار بسازند و به حرکت در آوردند.
البته استفاده از خواص فیزیکى و شیمیائى اجسام هرگز ممنوع نیست، بلکه باید هر چه بیشتر از آنها آگاه شد و در زندگى از آن استفاده کرد، ولى اگر از خواص مرموز آنها براى اغفال و فریب مردم ناآگاه استفاده شود، و به راه هاى غلطى سوق داده شوند، یکى از مصادیق سحر محسوب خواهد شد (دقت کنید). ۲ ـ استفاده از خواب مغناطیسى، هیپنوتیزم، و مانیه تیزم، و تله پاتى، (انتقال افکار از فاصله دور).
البته این علوم نیز از علوم مثبتى است که مى تواند در بسیارى از شئون زندگى مورد بهره بردارى صحیح قرار گیرد، ولى ساحران از آن سوء استفاده مى کردند و براى اغفال و فریب مردم آنها را به کار مى گرفتند.
اگر امروز هم کسى از آنها چنین استفاده اى را در برابر مردم بى خبر کند، سحر محسوب خواهد شد.
کوتاه سخن این که: سحر معنى وسیعى دارد که همه آنچه در اینجا گفتیم و در سابق اشاره شد نیز در بر مى گیرد.
این نکته، نیز به ثبوت رسیده که نیروى اراده انسان، قدرت فراوانى دارد و هنگامى که در پرتو ریاضت هاى نفسانى قوى تر شود کارش به جائى مى رسد که در موجودات محیط خود تأثیر مى گذارد، همان گونه که مرتاضان بر اثر ریاضت اقدام به کارهاى خارق العاده مى کنند.
این نیز قابل توجه است که: ریاضت ها گاهى مشروع است و گاهى نامشروع، ریاضت هاى مشروع در نفوس پاک، نیروى سازنده ایجاد مى کند، و ریاضت هاى نامشروع نیروى شیطانى، و هر دو ممکن است منشأ خارق عادات گردد که در اولى مثبت و سازنده و در دوم مخرب است.

منابع (ادامه ...):

https://t.me/fazylatha

**************

 

بخش فیلم

*****

التماس دعا

موضوع : قرآن کریم,ائمه اطهار (علیهم السلام),ظهور امام زمان(عج),ولایت فقیه,
برچسب ها : سوره مبارکه بقره,تفسیر قرآن کریم,سوره بقره,تفسیر سوره مبارکه بقره,تفسیر قرآن,تفسیر سوره بقره,سلیمان,ساحران بابل,سلیمان پیامبر(علیه السلام),سحر و جادوگرى,جادوگرى,بنى اسرائیل,تورات,پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله),ظهور,آیات قرآن,پیامبران خدا,علماى یهود,ساحر,یهود,تهمت,افترا,تکفیر,سلیمان (علیه السلام),شیاطین,جن,قرآن,دو فرشته بابل,هاروت و ماروت,تعلیمات شیاطین,فرشته خدا,ابطال سحر,فرشته الهى,وسیله آزمایش,تعلیمات,سوء استفاده,قدرت خداوند,وسیله فساد,آگاهانه,سعادت و خوشبختى,گرداب کفر و گناه,تقوا,سرزمین بابل,مزاحمت,هشدار,آزمایش الهى,کفر,احادیث,منابع اسلامى,عقل و منطق,توحید,قدرت پروردگار خدعه,نیرنگ,شعبده و تردستى,سوره طه,شعراء,یونس,اعراف,موسى,عیسى,پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله),حرام,اغفال,گمراه,دروغ,فریب مردم,اراده انسان,,
امتیاز : 4 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در پنجشنبه 9 بهمن 1399ساعت 2:27 توسط بنده خدا | تعداد بازديد : 149 | |

خانه ‏اى كه در آن، كتاب خداوند متعال خوانده شود، چنان نورى از آن بر آسمان مى ‏تابد كه ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

**************

امام صادق عليه السلام:

خانه ‏اى كه در آن، كتاب خداوند متعال خوانده شود، چنان نورى از آن بر آسمان مى ‏تابد كه در ميان خانه ‏ها ، شناخته مى ‏شود

الدّارُ إذا تُلِيَ فيها كِتابُ اللَّهِ تَعالى‏ كانَ لَها نورٌ ساطِعٌ فِي السَّماءِ تُعرَفُ مِن بَينِ الدّورِ

بحارالأنوار ج 92 ص 203

منابع (ادامه ...):

https://t.me/masjedf

**************

 

بخش فیلم

*****

التماس دعا

موضوع : قرآن کریم,ائمه اطهار (علیهم السلام),ظهور امام زمان(عج),
برچسب ها : امام صادق عليه السلام,خانه,كتاب خداوند متعال,كتاب خداوند,قرآن کریم,قرآن,تلاوت قرآن,نور,آسمان,بحارالأنوار,
امتیاز : 4 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در جمعه 10 بهمن 1399ساعت 2:12 توسط بنده خدا | تعداد بازديد : 132 | |

تفسیر سوره مبارکه بقره آیات ۱۰۴ و ۱۰۵ ... | دستاویز به دشمن ندهید؟ ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

**************

تفسیر سوره مبارکه بقره آیات ۱۰۴ و ۱۰۵

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انْظُرْنَا وَاسْمَعُوا وَلِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ ﴿١٠٤﴾

مَا یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَلا الْمُشْرِکِینَ أَنْ یُنَزَّلَ عَلَیْکُمْ مِنْ خَیْرٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَاللَّهُ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ ﴿١٠٥﴾

ای افراد باایمان! (هنگامی که از پیغمبر تقاضای مهلت برای درک آیات قرآن می‌کنید) نگویید: «راعنا»؛ بلکه بگویید: «انظرنا». (زیرا کلمه اول، هم به معنی «ما را مهلت بده!»، و هم به معنی «ما را تحمیق کن!» می‌باشد؛ و دستاویزی برای دشمنان است.) و (آنچه به شما دستور داده می‌شود) بشنوید! و برای کافران (و استهزاکنندگان) عذاب دردناکی است.﴿104﴾

کافران اهل کتاب، و (همچنین) مشرکان، دوست ندارند که از سوی خداوند، خیر و برکتی بر شما نازل گردد؛ در حالی که خداوند، رحمت خود را به هر کس بخواهد ، اختصاص می‌دهد؛ و خداوند، صاحب فضل بزرگ است.﴿105﴾

سوره مبارکه بقره آیات ۱۰۴ و ۱۰۵

شأن نزول:
ابن عباس مفسر معروف نقل مى کند: مسلمانان صدر اسلام هنگامى که پیامبر (صلى الله علیه وآله) مشغول سخن گفتن بود و بیان آیات و احکام الهى مى کرد گاهى از او مى خواستند کمى با تأنّى سخن بگوید تا بتوانند مطالب را خوب درک کنند، و سؤالات و خواسته هاى خود را نیز مطرح نمایند، براى این درخواست جمله راعنا که از ماده الرعى به معنى مهلت دادن است، به کار مى بردند.
ولى یهود همین کلمه راعنا را از ماده الرُّعونة که به معنى کودنى و حماقت است استعمال مى کردند (در صورت اول مفهومش این است به ما مهلت بده ولى در صورت دوم این است که ما را تحمیق کن !).
یعنى براى یهود دستاویزى پیدا شده بود که با استفاده از همان جمله اى که مسلمانان مى گفتند، پیامبر یا مسلمانان را استهزاء کنند.
نخستین آیه فوق نازل شد و براى جلوگیرى از این سوء استفاده، به مؤمنان دستور داد به جاى جمله راعنا ، جمله انظرنا را به کار برند که همان مفهوم را مى رساند، و دستاویزى براى دشمن لجوج نیست.
بعضى دیگر از مفسران گفته اند: جمله راعنا در لغت یهود یک نوع دشنام بود و مفهومش این بود بشنو که هرگز نشنوى این جمله را تکرار مى کردند و مى خندیدند!.
بعضى از مفسران نیز نقل کرده اند: یهود به جاى راعنا ، راعینا مى گفتند که معنیش چوپان مدند.
این شأن نزول ها با هم تضادى ندارد و ممکن است همه صحیح باشد.

تفسیر:
دستاویز به دشمن ندهید؟
با توجه به آنچه در شأن نزول گفته شد، نخستین آیه مورد بحث مى گوید: اى کسانى که ایمان آورده اید (هنگامى که از پیامبر تقاضاى مهلت براى درک آیات قرآن مى کنید) نگوئید: راعنا، بگوئید: انظرنا که همان مفهوم را داا است، و پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را مخاطب قرار مى دادند و از این راه استهزاء مى کررد و دستاویزى براى دشمن نیست (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لاتَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا).
و آنچه به شما دستور داده مى شود بشنوید، و براى کافران و استهزاءکنندگان عذاب دردناکى است (وَ اسْمَعُوا وَ لِلْکافِرینَ عَذابٌ أَلیمٌ).
از این آیه به خوبى استفاده مى شود مسلمانان باید در برنامه هاى خود مراقب باشند هرگز بهانه به دست دشمن ندهند، حتى از یک جمله کوتاه که ممکن است سوژه اى براى سوء استفاده دشمنان گردد، احتراز جویند، قرآن با صراحت براى جلوگیرى از سوء استفاده مخالفان، به مؤمنان توصیه مى کند: حتى از گفتن یک کلمه مشترک که ممکن است دشمن از آن معنى دیگرى قصد کند و به تضعیف روحیه مؤمنان بپردازد، پرهیز کنند، دامنه سخن و تعبیر وسیع است، چه لزومى دارد انسان جمله اى را به کار برد که قابل تحریف و سخریه دشمن باشد.
وقتى اسلام تا این اندازه اجازه نمى دهد بهانه به دست دشمنان داده شود، تکلیف مسلمانان در مسائل بزرگ تر، و بزرگ تر روشن است، هم اکنون گاهى اعمالى از ما سر مى زند که از سوى دشمنان داخلى، یا محافل بین المللى سبب تفسیرهاى سوء و بهره گیرى بلندگوهاى تبلیغاتى آنان مى شود، وظیفه ما این است: از این کارها جداً بپرهیزیم و بى جهت بهانه به دست این مفسدان داخلى و خارجى ندهیم.
این نکته نیز، قابل توجه است که جمله راعنا ـ علاوه بر آنچه گفته شد ـ خالى از یک نوع تعبیر غیر مؤدبانه نیست; زیرا راعنا از ماده مراعات (باب مفاعله) است و مفهومش این مى باشد تو ما را مراعات کن، تا ما هم تو را مراعات کنیم و چون این تعبیر (علاوه بر سوء استفاده هائى که یهود از آن مى کردند) دور از ادب بوده است، قرآن مسلمانان را از آن نهى کرده.

آیه بعد، پرده از روى کینه توزى و عداوت گروه مشرکان و گروه اهل کتاب نسبت به مؤمنان برداشته مى گوید: کافران اهل کتاب و همچنین مشرکان دوست ندارند خیر و برکتى از سوى خدا بر شما نازل گردد (ما یَوَدُّ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ لاَ الْمُشْرِکینَ أَنْ یُنَزَّلَ عَلَیْکُمْ مِنْ خَیْر مِنْ رَبِّکُمْ).
ولى این تنها آرزوئى بیش نیست; زیرا خداوند رحمت و خیر و برکت خویش را به هر کس بخواهد اختصاص مى دهد (وَ اللّهُ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ).
و خداوند داراى بخشش و فضل عظیم است (وَ اللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیمِ).
آرى دشمنان از شدت کینه توزى و حسادت، حاضر نبودند این افتخار و موهبت را بر مسلمانان ببینند که پیامبرى بزرگ، صاحب یک کتاب آسمانى با عظمت از سوى خداوند بر آنها مبعوث گردد، ولى مگر مى توان جلو فضل و رحمت خدا را گرفت؟!

نکته:
مفهوم دقیق یا أَیُّهَا الَّذِیْنَ آمَنُوا
در بیش از ۸٠ مورد از قرآن مجید، این خطاب افتخارآمیز و روح پرور دیده مى شود و آیه فوق، نخستین آیه اى است که با این خطاب در آن برخورد مى کنیم:
جالب این که: این تعبیر منحصراً در آیاتى است که در مدینه نازل شده و در آیات مکّى اثرى از آن نیست، شاید به این دلیل که با هجرت پیامبر(صلى الله علیه وآله)به مدینه وضع مسلمانان تثبیت شد، به صورت یک جمعیت ثابت و صاحب نفوذ در آمدند و از پراکندگى نجات یافتند، لذا خداوند آنها را با جمله یا أَیُّهَا الَّذِیْنَ آمَنُوا مخاطب قرار داده است.
این تعبیر ضمناً نکته دیگرى در بر دارد و آن این است: حال که شما ایمان آورده اید، در برابر حق تسلیم شده اید، و با خداى خود پیمان اطاعت بسته اید، باید به مقتضاى این پیمان، به دستورهائى که پشت سر این جمله مى آید عمل کنید، و به تعبیر دیگر، ایمان شما ایجاب مى کند این دستورات را به کار بندید.
قابل توجه این که: در بسیارى از کتب اسلامى، از جمله منابع اهل تسنن، از پیامبر (صلى الله علیه وآله) چنین نقل شده است: ما أَنْزَلَ اللّهُ آیَةً فِیها یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِلاّ وَ عَلِیٌّ(علیه السلام) رَأْسُها وَ أَمِیرُها: خداوند در هیچ موردى از قرآن آیه اى که یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا در آن باشد نازل نکرده مگر آن که على(علیه السلام) رئیس آن و امیر آن است .

منبع (ادامه ...):

https://t.me/fazylatha

**************

 

بخش فیلم

*****

التماس دعا

موضوع : قرآن کریم,ائمه اطهار (علیهم السلام),ظهور امام زمان(عج),
برچسب ها : تفسیر سوره مبارکه بقره آیات ۱۰۴ و ۱۰۵,تفسیر سوره مبارکه بقره,,سوره مبارکه بقره,تفسیر,سوره بقره,تفسیر سوره بقره,افراد باایمان,پیغمبر,درک آیات قرآن,راعنا,انظرنا,مهلت,تحمیق,دستاویز,دشمنان,دستور,کافران,استهزاکنندگان,عذاب دردناک,عذاب,دردناک,کافران,اهل کتاب,مشرکان,خداوند,خیر و برکت,برکت,خیر,نازل,صاحب فضل بزرگ,صاحب,فضل,بزرگ,شأن نزول,ابن عباس,مسلمانان,صدر اسلام,مسلمان صدر اسلام,پیامبر (صلى الله علیه وآله),آیات,احکام الهی,احکام,کودن,یهود,حماقت,دشمن لجوج,دشمن,لجوج,دشنام,مراقب,تحریف,سخریه,اسلام,تکلیف مسلمانان,دشمنان داخل,محافل بین المللى,بلندگوهاى تبلیغاتى,مفسدان داخلى,خارجى,کینه توز,کینه,حسادت,کتب اسلامى,منابع اهل تسنن,امام على (علیه السلام),
امتیاز : 3 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در جمعه 10 بهمن 1399ساعت 2:52 توسط بنده خدا | تعداد بازديد : 122 | |

هنگامی که خداوند بنده ای را در مبارزه بانفسش یاری کند به او ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

**************

هنگامی که خداوند بنده ای را در مبارزه بانفسش یاری کند به او عیب ها و آفات عملش و راه های نفوذ شیطان بر او می می شناساند در نتیجه به جای پرداختن به عیوب دیگران به رفع عیب های خود می پردازد، تا جایی که در میان مردم کسی را مانند خود در بدی اعمال و اخلاق نمی بیند؛ بلکه همه را پرهیزگارتر از خود می داند، این از بهترین حالاتی است که در برخی روایات ، از آن به پایان و سر انجام صفات نیک، و نهایت کارها تعبیر شده است.

اسرار الصلاه مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی

منبع (ادامه ...):

https://t.me/fazylatha

**************

 

بخش فیلم

*****

التماس دعا

موضوع : ظهور امام زمان(عج),
برچسب ها : خداوند,بنده,مبارزه با نفس,عیب,آفات,نفوذ شیطان,شیطان,عیوب,عیب,اعمال,اخلاق,پرهیزگار,روایات,صفات نیک,
امتیاز : 4 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در شنبه 11 بهمن 1399ساعت 13:23 توسط بنده خدا | تعداد بازديد : 145 | |

از بعضی از حکما نقل شده است که: قرآن را تلاوت می کردم ولی شیرینی آن را احساس نمی کردم تا این که ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

**************

از بعضی از حکما نقل شده است که: قرآن را تلاوت می کردم ولی شیرینی آن را احساس نمی کردم تا این که بگونه ای تلاوت کردم که گویا از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می شنوم وباز تلاوت کردم گویا از جبرئیل علیه السلام می شنوم، و سپس گویا که خداوند به من می فرمود والان قرآن را از گوینده آن می شنوم ودر این وقت لذتی ونعمتی را یافتم که از فراق آن صبر نمی توانم کرد.

اسرار الصلاه مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی

منبع (ادامه ...):

https://t.me/fazylatha

**************

 

بخش فیلم

*****

التماس دعا

موضوع : قرآن کریم,ظهور امام زمان(عج),
برچسب ها : حکما,قرآن,تلاوت قرآن,شیرینی,رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم,جبرئیل علیه السلام,خداوند,اسرار الصلاه,میرزا جواد ملکی تبریزی,
امتیاز : 3 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در شنبه 11 بهمن 1399ساعت 20:24 توسط بنده خدا | تعداد بازديد : 148 | |

تفسیر سوره مبارکه بقره آیات ۱۰۶ و ۱۰۷ ... | تبلیغات سوء یهود بر ضد مسلمانان ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

**************

تفسیر سوره مبارکه بقره آیات ۱۰۶ و ۱۰۷

۞ مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا ۗ أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
هر (حکم و) آیه اى را نسخ کنیم، و یا (نسخ) آن را به تأخیر اندازیم، بهتر از آن، یا همانند آن را مى آوریم. آیا نمى دانستى که خداوند بر هر چیزى تواناست؟!
أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۗ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ
آیا نمى دانستى که حکومت آسمانها و زمین، تنها از آن خداست؟! (و مى تواند هرگونه تغییر و تبدیلى در احکام خود طبق مصالح بدهد؟!) و جز خدا، سرپرست و یاورى براى شما نیست. (و اوست که مصلحت شما را مى داند).
سوره مبارکه بقره آیات ۱۰۶و ۱۰۷

هدف از نسخ
باز در این آیات، سخن از تبلیغات سوء یهود بر ضد مسلمانان است.
آنها گاه به مسلمانان مى گفتند: دین، دین یهود است و قبله، قبله یهود، و لذا پیامبر شما به سوى قبله ما (بیت المقدس) نماز مى خواند، اما هنگامى که حکم قبله تغییر یافت و طبق آیه ۱۴۴ همین سوره، مسلمانان موظف شدند به سوى کعبه نماز بگذارند، این دستاویز از یهود گرفته شد، آنها نغمه تازه اى ساز کرده گفتند:
اگر قبله اولى صحیح بود، پس دستور دوم چیست؟ و اگر دستور دوم صحیح است، اعمال گذشته شما باطل است!
قرآن در این آیات به ایرادهاى آنها پاسخ مى گوید و قلوب مؤمنان را روشن مى سازد.
مى گوید: هر حکمى را نسخ کنیم، و یا نسخ آن را به تأخیر اندازیم بهتر از آن یا همانندش را جانشین آن مى سازیم (ما نَنْسَخْ مِنْ آیَة أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْر مِنْها أَوْ مِثْلِها).
و این براى خداوند آسان است آیا نمى دانى که خدا بر همه چیز قادر است (أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَلى کُلِّ شَیْء قَدیرٌ).
آیا نمى دانى حکومت آسمان ها و زمین از آن خدا است (أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الأَرْضِ).
او حق دارد هر گونه تغییر و تبدیلى در احکامش طبق مصالح بدهد، و او نسبت به مصالح بندگانش، از همه آگاه تر و بصیرتر است.
و آیا نمى دانى که جز خدا سرپرست و یاورى براى شما نیست ؟ (وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ مِنْ وَلِیّ وَ لا نَصیر).
در واقع جمله اول این آیه، اشاره به حاکمیت خدا در احکام، و قادر بودن او بر تشخیص همه مصالح بندگان است، زیرا آن کس که مالک آسمان ها و زمین است از اسرار آنها آگاه است و کسى که از اسرار آنها آگاه باشد، از اسرار و مصالح انسان که جزئى از اجزاء آنها است کاملاً آگاه خواهد بود، بنابراین نباید مؤمنان به حرف هاى نابه جاى افراد مغرض که در مسأله نسخ احکام تردید مى کنند، گوش فرا دهند .
و جمله دوم، هشدارى است به آنها که تکیه گاهى غیر از خدا براى خود انتخاب مى کنند، چرا که در جهان تکیه گاه واقعى جز او نیست.

نکته ها:
۱ ـ آیا نسخ در احکام جایز است؟
نسخ از نظر لغت، به معنى از بین بردن و زائل نمودن است، و در منطق شرع، تغییر دادن حکمى و جانشین ساختن حکمى دیگر به جاى آن است، به عنوان مثال:
۱ ـ مسلمانان بعد از هجرت به مدینه، مدت شانزده ماه به سوى بیت المقدس نماز مى خواندند، پس از آن دستور تغییر قبله صادر شد، و موظف شدند هنگام نماز رو به سوى کعبه کنند.
۲ ـ در سوره نساء آیه ۱۵ درباره مجازات زنان زناکار، دستور داده شده که در صورت شهادت چهار شاهد، آنها را در خانه حبس کنند تا زمانى که مرگشان فرا رسد، یا خداوند راه دیگرى براى آنان مقرر دارد.
این آیه، به وسیله آیه دوم سوره نور نسخ شد، و در آن آیه مجازاتشان تبدیل به یکصد تازیانه گردید.
در اینجا ایراد معروفى است که به این صورت مطرح مى شود:
اگر حکم اول داراى مصلحتى بوده پس چرا نسخ شده؟
و اگر نبوده چرا از آغاز تشریع گردیده؟
و به تعبیر دیگر: چه مى شد از آغاز، حکم چنان تشریع مى گشت که احتیاجى به نسخ و تغییر نداشت؟
پاسخ این سؤال را دانشمندان اسلام از قدیم در کتب خود آورده اند، و حاصل آن با توضیحى از ما چنین است:
مى دانیم نیازهاى انسان گاه با تغییر زمان و شرائط محیط دگرگون مى شود، و گاه ثابت و بر قرار است، یک روز برنامه اى ضامن سعادت او است، ولى روز دیگر ممکن است بر اثر دگرگونى شرائط همان برنامه سنگ راه او باشد.
یک روز داروئى براى بیمار فوق العاده مفید است و طبیب به آن دستور مى دهد.
اما روز دیگر به خاطر بهبودى نسبى بیمار، ممکن است این دارو حتى زیانبار باشد، لذا دستور قطع آن و جانشین ساختن داروى دیگر را مى دهد.
ممکن است درسى در این سال براى دانش آموزى سازنده باشد، اما همین درس براى سال آینده بى فایده، معلم آگاه باید برنامه را آن چنان تنظیم کند که سال به سال، دروس مورد نیاز شاگردان تدریس شود.
این مسأله مخصوصاً با توجه به قانون تکامل انسان و جامعه ها روشن تر مى گردد، که در روند تکاملى انسان ها گاه برنامه اى مفید و سازنده است و گاه زیانبار و لازم التغییر، به خصوص در هنگام شروع انقلاب هاى اجتماعى و عقیدتى، لزوم دگرگونى برنامه ها در مقطع هاى مختلف زمانى روشن تر به نظر مى رسد.
البته نباید فراموش کرد اصول احکام الهى که پایه هاى اساسى را تشکیل مى دهد در همه جا یکسان است، هرگز اصل توحید یا عدالت اجتماعى و صدها حکم مانند آن، دگرگون نمى شود، تغییر در مسائل کوچک تر و دست دوم است.
این نکته را نیز نباید فراموش کرد که، ممکن است تکامل مذاهب به جائى برسد که آخرین مذهب به عنوان خاتم ادیان نازل گردد، به طورى که دگرگونى در احکام آن بعداً راه نیابد (شرح کامل این موضوع را در ذیل آیه ۴٠ احزاب در بحث خاتمیت به خواست خدا خواهیم آورد).
گر چه معروف است یهود، نسخ را به کلى منکرند و به همین دلیل دگرگونى قبله را بر مسلمانان ایراد مى گرفتند ولى، طبق منابع مذهبیشان ناچارند نسخ را بپذیرند.
چرا که طبق گفته تورات هنگامى که نوح(علیه السلام) از کشتى پیاده شد، خداوند همه حیوانات را بر او حلال کرد، ولى این حکم در شریعت موسى (علیه السلام) نسخ شد، و قسمتى از حیوانات تحریم گشت.
در تورات، سفر تکوین، فصل ۹، شماره ۳ مى خوانیم: و هر جنبنده اى که زندگى نماید براى تو طعام خواهد بود و همه را چون علف سبزه به شما دادم ولى عمومیت این حکم بعداً نسخ گردید.

۲ ـ منظور از آیه چیست؟
آیه در لغت، به معنى نشانه و علامت است و در قرآن در معانى گوناگونى به کار رفته از جمله:
۱ ـ فرازهاى قرآن که با نشانه هاى خاصى از هم تفکیک شده و به آیه معروف است چنان که در خود قرآن مى خوانیم: تِلْکَ آیاتُ اللّهِ نَتْلُوها عَلَیْکَ بِالْحَقِّ .
۲ ـ معجزات نیز به عنوان آیه معرفى شده، چنان که در مورد معجزه معروف موسى (علیه السلام) ید بیضاء مى خوانیم: وَ اضْمُمْ یَدَکَ إِلى جَناحِکَ تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوء آیَةً أُخْرى: دستت را در گریبان تا زیر بغل فرو بر، به هنگامى که خارج مى شود سفیدى و درخشندگى بى عیب و نقصى دارد و این معجزه دیگر است .
۳ ـ به معنى دلیل و نشانه خداشناسى و یا معاد نیز آمده، چنان که مى خوانیم: وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ وَ النَّهارَ آیَتَیْنِ: ما شب و روز را دو دلیل (براى شناسائى خدا) قرار دادیم .
و در مورد استدلال براى معاد مى فرماید: وَ مِنْ آیاتِهِ أَنَّکَ تَرَى الأَرْضَ خاشِعَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَیْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ إِنَّ الَّذی أَحْیاها لَمُحْیِ الْمَوْتى إِنَّهُ عَلى کُلِّ شَیْء قَدیرٌ: از نشانه هاى او این است که زمین را پژمرده و خاموش مى بینى اما هنگامى که آب (باران) بر آن فرو مى ریزیم به جنبش مى آید و گیاهان آن مى روید، همان کسى که زمین را زنده کرد مردگان را نیز زنده مى کند، او بر همه چیز قادر است .
۴ ـ به معنى اشیاء چشمگیر مانند بناهاى مرتفع و عالى، نیز آمده، چنان که مى خوانیم: أَ تَبْنُونَ بِکُلِّ ریع آیَةً تَعْبَثُونَ: آیا در هر مکان مرتفعى بنائى مى سازید و در آن سر گرم مى شوید ؟
ولى روشن است این معانى گوناگون در واقع همه به یک قدر مشترک باز گشت مى کند و آن مفهوم نشانه است.
اما در آیات مورد بحث، که قرآن مى گوید: اگر آیه اى را نسخ کنیم همانند آن و یا بهتر از آن را خواهیم آورد، اشاره به احکام مى باشد، که اگر یکى نسخ گردد بهتر از آن نازل مى شود، و یا اگر معجزه یکى از پیامبران منسوخ گردد به پیامبر بعد معجزه اى گویاتر داده مى شود.
قابل توجه این که: در بعضى از روایات که در تفسیر آیه فوق وارد شده مى بینیم نسخ آیه به مرگ امام(علیه السلام) و جانشین شدن امام(علیه السلام) دیگر تفسیر شده است که البته به عنوان بیان یک مصداق است، نه براى محدود کردن مفهوم وسیع آیه.

۳ ـ تفسیر جمله نُنْسِها
جمله نُنْسِها که در آیات مورد بحث بر جمله نَنْسَخ عطف شده در اصل از ماده انساء به معنى تأخیر انداختن و یا حذف کردن و از اذهان بردن است.
اکنون این سؤال پیش مى آید مفهوم این جمله با در نظر گرفتن جمله نَنْسَخ چیست؟
در پاسخ مى گوئیم: منظور در اینجا این است: اگر ما آیه اى را نسخ کنیم و یا نسخ آن را طبق مصالحى به تأخیر بیندازیم در هر صورت بهتر از آن یا همانند آن را مى آوریم.
بنابراین جمله نَنْسَخ اشاره به نسخ در کوتاه مدت است و جمله نُنْسِها نسخ در دراز مدت (دقت کنید).
در اینجا بعضى احتمالات دیگر داده اند که در مقایسه با تفسیرى که گفتیم چندان قابل ملاحظه نیست.
۴ ـ تفسیر أَوْ مِثْلِها
سؤال دیگرى مطرح مى شود که منظور از أَوْ مِثْلِها چیست؟ اگر حکمى همانند حکم گذشته باشد که تغییر اولى بیهوده به نظر مى رسد، چه لزومى دارد چیزى را نسخ کنند و همانندش را جانشین آن سازند؟ باید ناسخ از منسوخ بهتر باشد تا نسخ قابل قبول گردد.
در پاسخ این سؤال باید گفت: منظور از مثل این است که حکم و قانونى را مى آوریم که در زمان بعد اثرش همانند قانون قبل در زمان گذشته باشد.
توضیح این که: ممکن است حکمى امروز داراى آثار و فوائدى باشد ولى فردا این آثار را از دست بدهد، در این صورت باید این حکم نسخ گردد و حکم جدیدى به جاى آن بنشیند که اگر از آن بهتر نباشد، لااقل آثارى را که حکم سابق در زمان گذشته داشت حکم جدید در این زمان داشته باشد، و به این ترتیب هیچ گونه ایرادى باقى نمى ماند.

منبع (ادامه ...):

https://t.me/fazylatha

**************

 

بخش فیلم

*****

التماس دعا

موضوع : قرآن کریم,ائمه اطهار (علیهم السلام),ظهور امام زمان(عج),
برچسب ها : تفسیر سوره مبارکه بقره آیات ۱۰۶ و ۱۰۷, تفسیر سوره مبارکه بقره,تفسیر,تفسیر قرآن کریم,تفسیر قرآن,قرآن کریم,قرآن,حکم,آیه,نسخ,تأخیر,بهتر,همانند,خداوند,توانا,حکومت آسمانها و زمین,آسمان,زمین,حکومت,خدا,احکام,مصالح,سرپرست,یاور,مصلحت,یهود,تبلیغات سوء,آیات,مسلمانان,مسلمان,
امتیاز : 3 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در يکشنبه 12 بهمن 1399ساعت 0:36 توسط بنده خدا | تعداد بازديد : 129 | |

هر كه مى خواهد از خداوند عز و جل حاجتى طلب كند ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

*************

امام صادق عليه السلام :

ما مِن عَمَلٍ يوَمَ الجُمُعَةِ أفضَلَ مِنَ الصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ و آلِهِ؛

امام صادق عليه السلام :

در روز جمعه عملى برتر از صلوات بر محمّد و خاندان او عليهم السلام نيست .

خصال ، ص ۳۹۴.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

عنه عليه السلام :

مَن كانَت لَهُ حاجَةٌ إلى اللّه ِ عزّوجلّ فَلْيَبدَأ بِالصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، ثُمَّ يَسألْ حاجَتَهُ ، ثُمَّ يَختِمْ بِالصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، فإنَّ اللّه َ عزّوجلّ أكرَمُ مِن أن يَقبَلَ الطَّرَفَينِ ويَدَعَ الوَسَطَ إذ كانَتِ الصَّلاةُ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ لا تُحجَبُ عَنهُ .

امام صادق عليه السلام:

هر كه مى خواهد از خداوند عز و جل حاجتى طلب كند،

به صلوات فرستادن بر محمّد و خاندان او آغاز نمايد،

سپس حاجتش را بخواهد و در پايان نيز بر محمّد و آل محمّد صلوات فرستد؛

زيرا خداوند عزوجل كريمتر از آن است كه آغاز و انجام دعا را بپذيرد و وسط را واگذارد؛

چرا كه صلوات بر محمّد و آل محمّد از خداوند پوشيده نمى ماند [حتما مستجاب مى شود].

مكارم الأخلاق:۲/۱۹/۲۰۴۰

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

منبع (ادامه ...):

https://t.me/fazylatha

**************

 

بخش فیلم

*****

التماس دعا

موضوع : ائمه اطهار (علیهم السلام),شهداء,ظهور امام زمان(عج),
برچسب ها : خداوند,خداوند عزوجل,حاجت,صلوات,صلوات فرستادن,دعا,آغاز,وسط,مستجاب,استجابت,استجابت دعا,دعای مستجاب,جمعه,
امتیاز : 4 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در يکشنبه 12 بهمن 1399ساعت 11:40 توسط بنده خدا | تعداد بازديد : 127 | |

آن دو نفر را می بینند ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

*************

آن دو نفر را می بینند

جمعی در محضر امام صادق علیه صلوات الله الرازق نشسته بودند. سخن از شیعه و پیروان خاندان رسالت به میان آمد.

امام (علیه السلام) فرمود: پیروان ما در لحظات آخر عمر، چیزهایی را می بینند که چشمها با دیدن آن، روشن می گردد و شاد می شوند.

یکی از حاضران پرسید: چه چیز را می بینند؟ این سؤال را ده بار تکرار کرد و اصرار داشت تا امام به او پاسخ دهد ولی امام صادق (علیه السلام) هر بار در پاسخ او می فرمودند: می بینند..


سرانجام امام (علیه السلام) آن شخص سؤال کننده را صدا زد و فرمود: گویا اصرار داری تا بدانی چه چیز را می بینند؟ عرض کرد: آری. قاطعاً. سپس گریه کرد.

امام (علیه السلام) به حال او رقت کرد و فرمود: آن دو نفر را می بینند! آن شخص با اصرار پرسید: کدام دو نفر را؟

امام (علیه السلام) فرمود: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی (علیه السلام) را می بینند. هیچ مؤمنی نیست مگر این که در لحظات آخر عمر، این دو بزرگوار را خواهد دید که آن دو بزرگوار به او بشارت می دهند.


آنگاه فرمود: این مطلب را خداوند در قرآن، بیان کرده است، حاضران پرسیدند: خداوند در کجا و کدام سوره بیان فرموده است؟

امام صادق (علیه السلام) فرمود: در سوره یونس آنجا که می فرماید:

الذین آمنوا و کانوا یتقون لهم البشری فی الحیوه الدنیا و فی الآخره.یونس/ 64 63

همان ها که ایمان آوردند و پرهیزگار بودند در زندگی دنیا و در آخرت شاد و مسرورند.

بشارت دنیا آنان، همان حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی (علیه السلام) در لحظات آخر عمر آنهاست که بر بالین آنان حاضر گشته و آنها را شاد و مسرور می سازد.

منبع:
حکایت های شنیدنی 5/ 164 163 به نقل از
تفسیر نور الثقلین 2/ 110
تفسیر نمونه 8/ 340

منبع (ادامه ...):

https://t.me/masjedf

**************

 

بخش فیلم

*****

التماس دعا

موضوع : قرآن کریم,ائمه اطهار (علیهم السلام),شهداء,ظهور امام زمان(عج),ولایت فقیه,
برچسب ها : آن دو نفر را می بینند,دو نفر,دیدن,امام صادق علیه السلام,لحظات آخر عمر,چشم,روشن,شاد,امام صادق (علیه السلام),پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم),علی (علیه السلام),حضرت امیرالمومنین امام علی علیه السلام,بشارت,عمر,خداوند,قرآن,سوره مبارکه یونس,ایمان,زندگی دنیا,آخرت,مسرور,تفسیر نور ,
امتیاز : 3 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در يکشنبه 12 بهمن 1399ساعت 11:23 توسط بنده خدا | تعداد بازديد : 173 | |

خداوند متعال، هر شبِ جمعه، از ... | روز جمعه، سرور روزهاست. در اين روز خداوند ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

*************

پيامبر صلي الله عليه و آله:
اِنَّ يَومَ الجُمُعَةِ سَيِّدُ الاَيّامِ يُضاعِفُ اللّه ُ فيهِ الحَسَناتِ وَ يَمحو فيهِالسَّيِّئاتِ وَ يَرفَعُ فيهِ الدَّرَجاتِ وَ يَستَجيبُ فيهِ الدَّعَواتِ وَ يَكشِفُ فيهِ الكُرُباتِ وَ يَقضىفيهِ الحَوائِجَ العِظامَ وَ هُوَ يَومُ المَزيدِ ، للّه ِِ فيهِ عُتَقاءُ و طُـلَقاءُ مِنَ النّارِ ما دَعا بِهِ اَحَدٌ مِنَالنّاسِ وَ قَد عَرَفَ حَقَّهُ وَ حُرمَتَهُ اِلاّ كانَ حَقّـا عَلَى اللّه ِ عَزَّوَجَلَّ اَنْ يَجْعَلَهُ مِن عُتَقائِهِوَ طُلَقائِهِ مِنَ النّارِ ؛

پيامبر صلي الله عليه و آله :
روز جمعه، سرور روزهاست. در اين روز خداوند، خوبى ها را چند برابر مى كند و بدى ها و گناهان را پاك مى كند و درجات را افزايش مى دهد و دعاها را مستجاب مى نمايد و رنج و اندوه ها را برطرف مى سازد و حاجت هاى بزرگ را برآورده مى كند، روز افزونى و فراوانى است. در اين روز، خداوند بسيارى را از آتش مى رهانَد و آزاد مى كند. اَحَدى از مردم در اين روز دعا نكند، به شرط آن كه حق و حرمتآن را بشناسد، مگر آن كه بر عهده خداوند عزّوجلّ است كه او را از رها و آزادشدگان از آتش، قرار دهد.

كافى، ج ۳، ص ۴۲۴، ح ۵

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

امام باقر عليه السلام:
اِنَّ اللّه َ تَعالى لَيُنادى كُلَّ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ مِنْ فَوْقِ عَرْشِهِ مِنْ اَوَّلِ اللَّيلِ اِلىآخِرِهِ : اَلا عَبْدٌ مُؤمِنٌ يَدْعونى لاِخِرَتِهِ وَ دُنْياهُ قَبْلَ طُلوعِ الْفَجْرِ لاُِجيبَهُ ؟ اَلا عَبْدٌ مُؤمِنٌيَتوبُ اِلَىَّ مِنْ ذُنوبِهِ قَبْلَ طُلوعِ الفَجرِ فَاَتوبَ عَلَيْهِ ؟ اَلا عَبدٌ مُؤمِنٌ قَد قَـتَّرتُ عَلَيهِ رِزقَهُ فَيَساَ لَنِى الزِّيادَةَ فى رِزقِهِ قَبلَ طُلوعِ الفَجرِ فَاَزيدَهُ وَ اُوَسِّعَ عَلَيهِ ؟ اَلا عَبدٌ مُؤمِنٌ سَقيمٌيَساَ لُنى اَن اَشفيَهُ قَبلَ طُلوعِ الفَجرِ فاُعافيَهُ ؟ اَلا عَبدٌ مُؤمِنٌ مَحبوسٌ مَغمومٌ يَساَ لُنىاَن اُطلِقَهُ مِن حَبسِهِ وَ اُخَلِّىَ سَربَهُ ؟ اَلا عَبْدٌ مُؤمِنٌ مَظلومٌ يَساَ لُنى اَن آخُذَ لَهُ بِظُلامَتِهِقَبلَ طُلوعِ الفَجرِ فَاَ نْتَصِرَ لَهُ وَ آخُذَ لَهُ بِظُلامَتِهِ ؟ قالَ عليه السلام : فَلا يَزالُ يُنادى بِهذا حَتّىيَطلُعَ الفَجرُ ؛

امام باقر عليه السلام:
خداوند متعال ، هر شبِ جمعه ، از آغاز شب تا پايان آن ، از فراز عرش خويش ندامى دهد : «آيا بنده مؤمنى نيست كه تا پيش از سپيده دَم ، مرا براى آخرت و دنيايش بخواند و من ، پاسخش دهم؟
آيا بنده مؤمنى نيست كه تا پيش از سپيده دَم از گناهانشبه درگاه من ، توبه كند و من هم به سوى او بازگردم [و توبه اش را بپذيرم]
آيا بنده مؤمنىنيست كه من روزى اش را بر او تنگ كرده باشم و او تا پيش از سپيده دَم ، افزايش درروزى اش را از من بخواهد و من بر روزى او بيفزايم و به آن گشايش دهم؟
آيا بنده مؤمنِ زندانى و غم زده اى نيست كه از من بخواهد از زندان آزاد و رهايش كنم؟
آيا بنده مؤمنِ ستم ديده اى نيست كه تا پيش از سپيده دَم از من بخواهد كه دادش را بستانم و من انتقام او را بگيرم و داد وى بستانم؟»
و تا سپيده دَم ، به اين ندا ادامه مى دهد.

تهذيب الأحكام ، ج ۳، ص ۵، ح ۱۱

منابع (ادامه ...):

https://t.me/fazylatha

**************

 

بخش فیلم

*****

التماس دعا

موضوع : ائمه اطهار (علیهم السلام),ظهور امام زمان(عج),
برچسب ها : پيامبر صلي الله عليه و آله,امام باقر عليه السلام,خداوند متعال,شبِ جمعه,جمعه,آغاز شب,شب,عرش,ندا,آخرت,دنيا,پاسخ,سپيده دَم,گناهان,توبه,روزى,گشايش,زندانى,غم زده,آزاد,رها,ستم ديده,ستم,انتقام,تهذيب الأحكام,روز جمعه,سرور روزها,حاجت,حاجت هاى بزرگ,آتش,دعا,رنج و اندوه,آزاد,
امتیاز : 4 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در يکشنبه 12 بهمن 1399ساعت 12:05 توسط بنده خدا | تعداد بازديد : 156 | |

تفسیر سوره مبارکه بقره: آيات ۱۰۹ و ۱۱۰ ... | حسودان لجوج ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

*************

تفسیر سوره مبارکه بقره: آيات ۱۰۹ و ۱۱۰

وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِکُمْ کُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿١٠٩﴾ وَأَقِیمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَمَا تُقَدِّمُوا لأنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ﴿١١٠﴾
ترجمه :
۱۰۹- بسيارى از اهل كتاب از روى حسد كه در وجود آنها ريشه دوانده دوست مى داشتند شما را بعد از اسلام و ايمان به حال كفر باز گردانند، با اينكه حق براى آنها كاملا روشن شده است ، شما آنها را عفو كنيد و گذشت نمائيد تا خداوند فرمان خودش (فرمان جهاد) را بفرستد، خداوند بر هر چيزى توانا است .
۱۱۰- و نماز را بر پا داريد و زكات را ادا كنيد (و با اين دو وسيله روح و جسم اجتماع خود را نيرومند سازيد و بدانيد) هر كار خيرى براى خود از پيش مى فرستيد، آن را نزد خدا (در سراى ديگر) خواهيد يافت، خداوند به اعمال شما آگاه است.

تفسير:
حسودان لجوج
بسيارى از اهل كتاب مخصوصا يهود بودند كه تنها به اين قناعت
كه خود آئين اسلام را نپذيرند بلكه اصرار داشتند كه مؤمنان نيز از ايمانشان باز گردند، و انگيزه آنان در اين امر چيزى جز حسد نبود.
قرآن در آيات فوق به اين امر اشاره كرده مى گويد: (بسيارى از اهل كتاب به خاطر حسد دوست داشتند شما را بعد از اسلام و ايمان به كفر باز گردانند با اينكه حق براى آنها كاملا آشكار شده است) (ودّ كثير من اهل الكتاب لو يردونكم من بعد ايمانكم كفارا حسدا من عند انفسهم من بعد ما تبين لهم الحق).
در اينجا قرآن به مسلمانان دستور مى دهد كه در برابر اين تلاشهاى انحرافى و ويرانگر شما آنها را عفو كنيد و گذشت نمائيد تا خدا فرمان خودش را بفرستد چرا كه خداوند بر هر چيزى توانا است) (فاعفوا و اصفحوا حتى ياتى الله بامره ان الله على كل شى ء قدير).
اين در واقع يك دستور تاكتيكى است كه به مسلمانان داده شده كه در برابر فشار شديد دشمن در آن شرائط خاص از سلاح عفو و گذشت استفاده كنند و به ساختن خويشتن و جامعه اسلامى بپردازند و در انتظار فرمان خدا باشند.
منظور از فرمان خدا در اينجا به گفته بسيارى از مفسران فرمان جهاد است كه در آن هنگام هنوز نازل نشده بود، شايد به اين علت كه هنوز آمادگى همه جانبه براى اين فرمان نداشتند، و لذا بسيارى معتقدند كه اين آيه بوسيله آيات جهاد كه بعدا به آن اشاره خواهد شد نسخ شده است.
اما تعبير به نسخ شايد در اينجا صحيح نباشد، چرا كه نسخ آنست كه حكمى ظاهرا به صورت نامحدود تشريع گردد اما در باطن موقت باشد، ولى حكم عفو و گذشت در آيه مورد بحث در شكل محدود بيان شده است، محدود به زمانى كه فرمان الهى دائر به جهاد نيامده.
آيه بعد دو دستور سازنده مهم به مؤ منان مى دهد يكى در مورد نماز كه رابطه محكمى ميان انسان و خدا ايجاد مى كند و ديگرى در مورد زكات كه رمز همبستگي هاى اجتماعى است و اين هر دو براى پيروزى بر دشمن لازم است، مى گويد: (نماز را بر پا داريد و زكات را ادا كنيد) و با اين دو وسيله روح و جسم خود را نيرومند سازيد (و اقيموا الصلوة و آتوا الزكاة ).
سپس اضافه مى كند: تصور نكنيد كارهاى نيكى را كه انجام ميدهيد و اموالى را كه در راه خدا انفاق مى كنيد از بين ميرود، نه (آنچه از نيكيها از پيش مى فرستيد آنها را نزد خدا (در سراى ديگر) خواهيد يافت ) ( و ما تقدموا لانفسكم من خير تجدوه عند الله).
(خداوند به تمام اعمال شما بصير است ) (ان الله بما تعملون بصير).
او بطور دقيق ميداند كدام عمل را بخاطر او انجام دادهايد و كدام يك را براى غير او.

نكته ها

نكته 1
و ((اصفحوا) از ماده (صفح) در اصل به معنى دامنه كوه، پهنى شمشير، و يا صفحه صورت است، و اين جمله معمولا به معنى روى گرداندن و صرف نظر كردن به كار ميرود، و با قرينه جمله (فاعفوا) معلوم مى شود كه اين روى بر گرداندن به خاطر قهر و بى اعتنائى نيست بلكه به خاطر گذشت بزرگوارانه است .
ضمنا اين دو تعبير نشان مى دهد كه مسلمانان حتى در آن زمان آنقدر قوت و قدرت داشتند كه عفو و گذشت نكنند و به مقابله با دشمنان بپردازند، ولى براى اينكه دشمن اگر قابل اصلاح است اصلاح شود، نخست دستور به عفو و گذشت مى دهد، و به تعبير ديگر در برابر دشمن هرگز نبايد خشونت، نخستين
برنامه باشد، بلكه اخلاق اسلامى ايجاب مى كند كه نخستين برنامه عفو و گذشت باشد، اگر مؤ ثر نشد آنگاه متوسل به خشونت شوند.

نكته 2
جمله (ان الله على كل شى ء قدير) جمله ان الله على كل شى ء قدير ممكن است اشاره به اين باشد كه خداوند ميتواند هم اكنون نيز شما را از طرق غير عادى بر آنها پيروز گرداند، ولى طبع زندگى بشر و عالم آفرينش اين است كه هر كارى تدريجا و با فراهم شدن مقدمات انجام گيرد.

نكته 3
جمله (حسدا من عند انفسهم) (انگيزه آنها حسدى از ناحيه خودشان است) ممكن است اشاره به اين باشد كه حسد گاهى در شكل هدف منعكس مى شود و آب و رنگ دينى به آن ميدهند، ولى حسدى كه آنها در اين زمينه نشان ميدادند حتى اين رنگ را نيز نداشت بلكه صرفا جنبه شخصى داشت.
اين احتمال نيز وجود دارد كه اشاره به حسدى باشد كه در جان آنها ريشه دوانيده است .

منبع (ادامه ...):

https://t.me/fazylatha

**************

 

بخش فیلم

*****

التماس دعا

موضوع : قرآن کریم,ائمه اطهار (علیهم السلام),ظهور امام زمان(عج),
برچسب ها : تفسیر سوره مبارکه بقره: آيات ۱۰۹ و ۱۱۰,تفسیر سوره مبارکه بقره,سوره مبارکه بقره,تفسیر,اهل كتاب,حسد,اسلام,ايمان,حسودان لجوج,حسود,كفر,حق,روشن,عفو,گذشت,فرمان خداوند,فرمان,خداوند,فرمان جهاد,جهاد,توانا,نماز,زكات,روح و جسم,روح,جسم,جسم و روح,اجتماع,نيرومند,كار خير,سراى ديگر,اعمال,
امتیاز : 4 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در يکشنبه 12 بهمن 1399ساعت 12:21 توسط بنده خدا | تعداد بازديد : 160 | |

اگر بلایی برایت پیش آمد، مالت را ... | هر کس به سخنان کسی علاقمند و متمایل باشد ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

**************

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

پيامبر اکرم صلی الله عليه و اله فرمود:
إن عَرَضَ لَک بَلاءٌ فاجعَل مالَک دونَ دَمِک، فإن تَجاوَزَک البَلاءُ فاجعَل مالَک وَ دَمَک دونَ دینِک، فَإنَّ المَسلوبَ مَن سُلِبَ دینُهُ، وَ المَخروبَ مَن خَرِبَ دینُهُ.
اگر بلایی برایت پیش آمد، مالت را فدای جانت کن و اگر بلا از تو فراتر رفت، مال و جانت را فدای دینت کن؛ زیرا غارت شده کسی است که دینش به غارت رفته باشد و خانهْ خراب، کسی است که دینش ویران شده باشد.
کنزالعمال ج۱۵

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود:
مَن رَدَّ عَنِ المُسلِمینَ عادِیةَ ماءٍ، أو عادِیةَ نارٍ أو عادِیةَ عَدُوٍّ مُکابِرٍ لِلمُسلِمینَ، غَفَرَ اللّهُ لَهُ ذَنبَه.
هر کس جلو آسیب رساندن آبی یا آتشی یا دشمنی زورگو به مسلمانان را بگیرد، خداوند گناهانش را بیامرزد.
بحارالانوار ج۷۵

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

پيامبر اکرم صلی الله عليه و اله فرمود:
القَلبُ ثَلاثَةُ أنواعٍ: قَلبٌ مَشغولٌ بِالدُّنیا، وَ قَلبٌ مَشغولٌ بِالعُقبی، وَ قَلبٌ مَشغولٌ بِالمَولی. أمّا القَلبُ المَشغولُ بِالدُّنیا فَلَهُ الشِّدَّةُ وَ البَلاءُ، وَ أمّا القَلبُ المَشغولُ بِالعُقبی فَلَهُ الدَّرَجاتُ العُلی، وَ أمّا القَلبُ المَشغولُ بِالمَولی فَلَهُ الدُّنیا وَ العُقبی وَ المَولی.
دل، سه گونه است: دلِ دنیاطلب، دلِ آخرت طلب و دلِ خدا خواه. دلی که دنیا طلب باشد، سختی و رنجْ نصیب اوست و دلی که آخرت طلب باشد، درجات بلند نصیبش شود و دلی که خدا خواه باشد، هم دنیا دارد و هم آخرت.
المواعظ العددیة، ص ۱۴۶

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

امام صادق (علیه السلام) فرمود:
سِتَّةٌ تَلْحَقُ الْمُوْمِنَ بَعْدَ وَفَاتِهِ وَلَدٌ یَسْتَغْفِرُ لَهُ وَ مُصْحَفٌ یُخَلِّفُهُ وَ غَرْسٌ یَغْرِسُهُ وَ قَلِیبٌ یَحْفِرُهُ وَ صَدَقَةٌ یُجْرِیهَا وَ سُنَّةٌ یُوْخَذُ بِهَا مِنْ بَعْدِهِ؛
شش چیز بعد از وفات مومن به او ملحق شده [و به او فایده می دهد]: فرزندی که برایش طلب آمرزش کند، قرآنی که او از خود به یادگار گذاشته و پس از مرگش خوانده می شود، درختی که کاشته، چاه آبی که حفر نموده [و وقف کرده]، صدقه جاریه ای که از خود به جا گذارده است، روش نیکوئی که پس از مرگش مردم به آن عمل می کنند.
کافی جلد۷

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

امام جواد علیه السلام فرمود:
مَنْ أصْغی إلی ناطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإنْ کانَ النّاطِقُ عَنِ اللّهِ فَقَدْ عَبَدَاللّهَ، وَإنْ کانَ النّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إبلیس فَقَدْ عَبَدَ إبلیسَ.
هر کس به سخنان کسی علاقمند و متمایل باشد، بنده اوست، پس چنان چه سخنور برای خدا و از احکام و معارف خدا سخن بگوید، بنده خداست، و اگر از زبان شیطان و هوی و هوس و مادیات سخن بگوید، بنده شیطان خواهد بود.
مستدرک الوسائل، ج ۱۷

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

منبع (...):

https://t.me/fazylatha

**************

 

بخش فیلم

*****

التماس دعا

موضوع : ائمه اطهار (علیهم السلام),ظهور امام زمان(عج),
برچسب ها : پيامبر اکرم صلی الله عليه و اله,بلا,مال,جان,فدا,مال و جان,دین,غارت شده,غارت,خانه خراب,ویران,امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام,آسیب رساندن,آسیب,آتش,دشمن,زورگو,مسلمانان,خداوند,گناهان,آمرزش,کنزالعمال,بحارالانوار,دل,دنیا طلب,آخرت طلب,خدا خواه,سختی,رنج,درجات بلند,درجات,آخرت,دنیا,امام صادق علیه السلام,وفات مومن, فرزند,طلب آمرزش,آمرزش,قرآن,مرگ,درخت,چاه آب,صدقه جاریه,روش نیک,امام جواد علیه السلام,سخنان,علاقمند,احکام,معارف خدا,سخن,بنده خدا,شیطان,هوی و هوس,مادیات,بنده شیطان,کافی,مستدرک الوسائل,
امتیاز : 3 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در پنجشنبه 16 بهمن 1399ساعت 1:46 توسط بنده خدا | تعداد بازديد : 132 | |

همانا پیمان ها، قلاده هایی است که تا روز قیامت بر گردن است، هر که ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

**************

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

امیرالمومنين علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود:

إنَّ العُهودَ قَلائدُ فی الأعناقِ إلی یَومِ القِیامَةِ، فمَن وَصَلَها وَصَلَهُ اللّه، و مَن نَقَضَها خَذَلَهُ اللّه، و مَنِ استَخَفَّ بِها خاصَمَتهُ إلَی الّذی أکَّدَها و أخَذَ خَلقَهُ بِحِفظِها.

همانا پیمان ها، قلاده هایی است که تا روز قیامت بر گردن است، هر که آنها را رعایت کند خداوند به او احسان نماید و هر که آنها را بشکند خداوند او فرو بگذارد و هر که پیمان ها را سبک شمارد پیمان ها از او نزد آن کس که بر پیمان ها تأکید کرده و از خلق خود خواسته است تا آنها را پاس دارند، شکایت برد.

غرر الحکم، ۳۶۵۰

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

منبع (...):

https://t.me/fazylatha

**************

 

بخش فیلم

*****

التماس دعا

موضوع : قرآن کریم,ظهور امام زمان(عج),
برچسب ها : امیرالمومنين علی بن ابی طالب علیه السلام,پیمان,قلاده,روز قیامت,خداوند,احسان,شکایت,
امتیاز : 4 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در پنجشنبه 16 بهمن 1399ساعت 18:48 توسط بنده خدا | تعداد بازديد : 127 | |

کسی که از خدا اطاعت می کند ... | از حقوق زن این است که ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

**************

امام هادی(ع):

کسی که از خدا اطاعت می گند، از خشم مردم باکی ندارد.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

امام سجاد عليه السلام:

از حقوق زن این است که بدانی خداوند عزوجل او را مایه آرامش و انس تو قرار داده است و بدانی که این نعمتی است که خداوند به تو داد؛ پس او را گرامی داری و با وی نرمخو باشی.

میزان الحکمه جلد۵ صفحه ۹۸

 

منبع (...):

https://t.me/fazylatha

**************

 

بخش فیلم

*****

التماس دعا

موضوع : ائمه اطهار (علیهم السلام),ظهور امام زمان(عج),
برچسب ها : امام هاد(ع),خدا,اطاعت,خشم,مردم,حقوق زن,خداوند عزوجل,آرامش,انس,نعمت,خداوند,نرمخو,گرامی,میزان الحکمه,
امتیاز : 3 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در جمعه 17 بهمن 1399ساعت 1:49 توسط بنده خدا | تعداد بازديد : 102 | |

اگر خداوند علی را برای فاطمه نیافریده بود ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

**************

عن امّ سلمة: قال رسول الله صلی الله علیه وآله: لَوْ لَمْ یخْلَقْ عَلِی ما کانَ لِفاطِمَةَ کفْوٌ.
از ام سلمه روایت است که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود:
اگر خداوند علی را برای فاطمه نیافریده بود کفو (همتایی) برای فاطمه سلام الله علیها نبود.
الفردوس، 373: 3/ 5130.

منبع (...):

https://t.me/fazylatha

**************

 

بخش فیلم

*****

التماس دعا

موضوع : ائمه اطهار (علیهم السلام),ظهور امام زمان(عج),
برچسب ها : خداوند,رسول خدا صلی الله علیه وآله,علی,فاطمه,فاطمه سلام الله علیها,همتا,کفو,ام سلمه,
امتیاز : 3 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در يکشنبه 26 بهمن 1399ساعت 3:11 توسط بنده خدا | تعداد بازديد : 94 | |

چرا خداوند نام (زهراء) را برای حضرت فاطمه ،برگزیده است؟ ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

**************

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ
فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ
إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ

________

شیخ صدوق در کتاب علل الشرایع، به سند خود نقل نموده است که:

یونس بن ظبیان میگوید ؛ شنیدم امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
یکی از نام‌هایی که خداوند برای حضرت فاطمه ،برگزیده است ،نامِ (زهراء) میباشد.
(زهرا در لغت یعنی درخشنده ترین )
جابر جُعَفی میگوید از امام صادق (علیه السلام) سوال کردم که چرا خداوند نام (زهراء) را برای حضرت فاطمه ،برگزیده است ؟
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: چون خداوند ، فاطمه را از نور عظمت خودش آفریده است ،پس آنگاه که پرتو نور فاطمه در آسمانها تابید ، تمام ملائک به سجده افتادند و صدا زدند : پروردگارا ،این چه نوری میباشد که چشم ما را مملو از خودش نموده است؟
پروردگار جهان ،فرمودند : این (فاطمه) نورِ من است.

منبع (...):

https://t.me/fazylatha

**************

 

بخش فیلم

*****

التماس دعا

موضوع : ائمه اطهار (علیهم السلام),ظهور امام زمان(عج),
برچسب ها : إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ,خداوند,حضرت فاطمه,زهراء,درخشنده,امام صادق (علیه السلام),فاطمه,نور عظمت,ملائک,سجده,
امتیاز : 3 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در يکشنبه 26 بهمن 1399ساعت 3:23 توسط بنده خدا | تعداد بازديد : 101 | |

اگر یکی از شما بخواهد که خداوند حاجتش را بر آورد، باید ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ.

امام صادق (علیه السلام) فرمود:
إِذَا أَرَادَ أَحَدُکمْ أَنْ لَا یسْأَلَ رَبَّهُ شَیئاً إِلَّا أَعْطَاهُ فَلْییأَسْ مِنَ النَّاسِ کلِّهِمْ وَ لَا یکونُ لَهُ رَجَاءٌ إِلَّا عِنْدَ اللَّهِ فَإِذَا عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِک مِنْ قَلْبِهِ لَمْ یسْأَلِ اللَّهَ شَیئاً إِلَّا أَعْطَاهُ
اگر یکی از شما بخواهد که خداوند حاجتش را بر آورد، باید امیدش را از دیگران قطع کند و به غیر خداوند امیدی نداشته باشد، و هنگامی که خداوند، این وضع را در قلبش ببیند، آن چه او طلب کند اجابت می شود.
منبع : کافی، ج ۲ ص۱۴۸

منبع (...):
https://t.me/fazylatha

وبلاگ (...):
http://qaem14.blog.ir/

استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است

سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

موضوع :
برچسب ها : خداوند,حاجت,اجابت,
امتیاز : 4 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در چهارشنبه 29 بهمن 1399ساعت 2:34 توسط بنده خدا | تعداد بازديد : 49 | |

تفسیر آیات 77 الی 126 سوره مبارکه نساء ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه نساء آیات 122 الی 126 ... | در داخل خانه‌ی فرعون، موسایی بودن کار آسانی نیست ...

احترام ائمه(علیهم السلام) به شاعران به دلیل اهمیت شعر ... | بزرگداشت شهیدان شروع شده و باید ...

تفسیر سوره مبارکه نساء آیات ۱۱۷تا ۱۲۱ ... | خود شناسی مقدمه خدا شناسی است ... | هرگاه بنده ...

تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۱۱۶ ... | ایران تا آخر شما را تحقیر خواهد کرد ...

تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۱۱۵ ... | نور دخترم فاطمه (علیها السلام) از نور خداست، و ...

تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۱۱۴ ... | اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ...

تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۱۱۳ ... | مکتب حاج قاسم، مدیریت در میدان ...

تفسیر سوره مبارکه نساء آیات ۱۱۰تا۱۱۲ ... | برترین مردم کسی است که ...

تفسیر سوره مبارکه نساء آیات ۱۰۵ تا ۱۰۹ ... | دنیا آفریده نشده که ... | سید محرومان ...

تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۱۰۴ ... | نیکى کن همچنان‌که، دوست دارى به تو نیکى کنند ... | وقــتی ...

Why did Lady Zeinab (sa) insist they go to Karbala upon returning from Shaam? ... | شهید عباس یوسفی

تفسیر سوره مبارکه نساء آیات 88 تا 103 ... | سرلوحه صحیفه عمل مومن ... | گواراترین زندگى ...

بهترين بندگان خدا كيست؟ ... | شهید مدافع حرم شهید حبیب جنت مکان ...

امیدواریم که خدای متعال به ما توفیق بدهد بتوانیم این اسلام را درست بشناسیم. و ...

تفسیر سوره نساء آیات 77 الی 87 ...

تفسیر سوره نساء آیات ۸۵ الی ۸۷ ... | ثواب وساطت در ازدواج ... | توفیق دعا کردن برای تعجیل فرج ...

تفسیر سوره مبارکه نساء آيه ۸۴ ... | از میان دشمنان، آنکه ... | امت اسلام تسلیم خدا هستند و ...

معرفت الله ... | نتیجۀ رسیدگی به مشکلات مؤمنین ... | لبیک ...

تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۸۳ ... | از جلوه های محبّت به اهل بیت علیهم السلام ... | آیت الله قاضی

تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۸۲ ... | ارزش معرفت خدا ... | ليلة المبيت ...

تفسیر سوره مبارکه نساء آیات ۸۰ تا ۸۱ ... | حاج قاسم سلیمانی: هر چه نظام سالم تر باشد و ...

تفسیر سوره مبارکه نساء آیات ۷۸ تا ۷۹ ... | سخنان سردار دلها حاج قاسم سلیمانی در خصوص شهید صدرزاده

تفسیر سوره مبارکه نساء آیه ۷۷ ... | هر کَس بعد از نماز واجب تسبیحات حضرتِ زهرا (سلام الله علیها) ...

هجمه تبلیغاتی دشمنان علیه ملت ایران برای ... | روشنگری ...

در مسیر بندگی شما زیر کدام پرچم هستید؟ ... | گزیده‌ای از روایت جهاد با نفس ...

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا

موضوع : امام خامنه ای: باید درس بگیریم از امیرالمؤمنین ...,قرآن کریم,ائمه اطهار (علیهم السلام),شهداء,شهدای مدافع حرم,شهدای دفاع مقدس,ظهور امام زمان(عج),ولایت فقیه,انقلاب اسلامی ایران,نماز,
برچسب ها : تفسیر سوره مبارکه بقره,تفسیر سوره مبارکه نساء,تفسیر قرآن کریم,ولایت الهی,ولایت,پیغمبر,طاغوت,ولایت فقیه,امام خمینی,امام خامنه ای,انقلاب اسلامی,دفاع مقدس,جنگ تحمیلی,اقتصاد,جنگ اقتصادی,اقتصاد مقاومتی,فرهنگ,جنگ فرهنگی,نفوذ,جنگ نرم,نفوذ فرهنگی,امنیت,امام حسن علیه السلام,امام حسین علیه السلام,شهید,شهداء,شهیدان,سرباز اسلام,ولی فقیه,سرباز امام زمان,آخرالزمان,ظهور,صلوات,شهید,شهادت,ایثار,ایثارگران,شهدا,امام مهدی علیه السلام,شهید مدافع حرم,حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام,عبدالعظیم,شهر ری,تهران,ایمان,اعمال صالح,باغ,بهشت,نهر,درختان,جاری,حق,وعده,خداوند,گفتار,صادق,امام حسن عسکری علیه السلام,امام حسن علیه السلام,امام عسکری علیه السلام,مبارک,خادم,طی الارض,گرگان,فضیلت,برتری,اهل کتاب,آرزو,مرد,زن,ستم,پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم,پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم,مسلمانان,مسلمان,دین,آئین,تسلیم,خدا,نیکوکار,خالص,پاک,ابراهیم,دوستی,انتخاب,آسمان,زمین,احاطه,مومن,نیکی,مسرور,بخشش,سپاس,پروردگار,بلا,صبر,خشمگین,رفع حاجت,حاجت,نیاز,سختی,کافر,مخالف,مذهب,شکایت,دشمنان,امام صادق علیه السلام,نماز جمعه,نماز,جمعه,زیارت,زیبایی,قدرت الهی,تکلیف,فرعون,شهید مظلومی,شهید صابری,شهید شیرازی,خون شهدا,خون,رجوی,منافقین,شهید عبدالکریم اصل غوابش,خوزستان,تربت,یا زهراء سلام الله علیها,ظهور,امام خامنه ای,
امتیاز : 3 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در شنبه 22 آبان 1400ساعت 3:53 توسط بنده خدا | تعداد بازديد : 66 | |

تفسیر سوره مبارکه مائده آیات 3 الی 6 ... | اطاعت و پیروی از خدا ... | شهادت را به کسی ارزان نمیدهند

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۳

۳حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزيرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّيَةُ وَ النَّطيحَةُ وَ ما أَكَلَ السَّبُعُ إِلاّ ما ذَكَّيْتُمْ وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالأَزْلامِ ذلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ ديناً فَمَنِ اضْطُرَّ في مَخْمَصَة غَيْرَ مُتَجانِف لاِ ِثْم فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ

ترجمه
۳ـ گوشت مردار، و خون، و گوشت خوك، و حيواناتى كه به غير نام خدا ذبح شوند، و حيوانات خفه شده، و به زجر كشته شده، و آنها كه بر اثر پرت شدن از بلندى بميرند، و آنها كه به ضرب شاخ حيوانى مرده، و باقيمانده صيد حيوان درنده ـ مگر آن كه (به موقع) آن را سر ببريد ـ و آنها كه براى بت ها ذبح مى شوند، (همه) بر شما حرام شده است; و (همچنين) قسمت كردن گوشت حيوان به وسيله چوبه هاى تيرِ مخصوص بخت آزمائى; تمام اين اعمال، فسق و گناه است. ـ امروز، كافران از (زوال) آئين شما مأيوس شدند; بنابراين، از آنها نترسيد; و از (مخالفت) من بترسيد! امروز، دين شما را كامل كردم; و نعمت خود را بر شما تمام نمودم; و اسلام را به عنوان آئين (جاودان) شما پذيرفتم ـ اما آنها كه در حال گرسنگى، دستشان به غذاى ديگرى نرسد، و متمايل به گناه نباشند، (مانعى ندارد كه از گوشت هاى ممنوع بخورند;) خداوند آمرزنده و مهربان است.

تفسیر
در آغاز اين سوره، اشاره به حلال بودن گوشت چهار پايان به استثناى آنچه بعداً خواهد آمد، شده بود، آيه مورد بحث، در حقيقت همان استثناهائى است كه وعده داده شده. در اين آيه حكم به تحريم يازده چيز شده است كه بعضى از آنها در آيات ديگر قرآن نيز بيان گرديده، و تكرار آن جنبه تأكيد دارد. 1 ـ نخست مى فرمايد: «مردار بر شما حرام شده است» (حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ). 2 ـ همچنين «خون» (وَ الدَّمُ). 3 ـ و «گوشت خوك» (وَ لَحْمُ الْخِنْزيرِ). 4 ـ «و حيواناتى كه طبق سنت جاهليت به نام بت ها و اصولاً به غير نام خدا ذبح شوند» (وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ). درباره تحريم اين چهار چيز و فلسفه آن در جلد اول تفسير «نمونه» ذيل آيه 173 سوره «بقره» ، توضيح كافى داده ايم. 5 ـ و نيز «حيواناتى كه خفه شده باشند حرامند» (وَ الْمُنْخَنِقَةُ). خواه به خودى خود، يا به وسيله دام، و خواه به وسيله انسان اين كار انجام گردد، چنان كه در زمان جاهليت معمول بوده كه گاهى حيوان را در ميان دو چوب يا در ميان دو شاخه درخت سخت مى فشردند تا بميرد و از گوشتش استفاده كنند. در بعضى از روايات نقل شده كه: «مجوس» مخصوصاً مقيّد بودند حيوانات را از طريق خفه كردن بكشند، سپس از گوشتشان استفاده كنند، بنابراين ممكن است آيه ناظر به وضع آنها نيز باشد 6 ـ «و حيواناتى كه با شكنجه و ضرب، جان بسپارند و يا به بيمارى از دنيا بروند» (وَ الْمَوْقُوذَةُ) در تفسير «قرطبى» نقل شده: در ميان عرب معمول بود كه بعضى از حيوانات را به خاطر بت ها آن قدر مى زدند تا بميرد و آن را يك نوع عبادت مى دانستند! 3 7 ـ «و حيواناتى كه بر اثر پرت شدن از بلندى بميرند» (وَ الْمُتَرَدِّيَةُ). 8 ـ «و حيواناتى كه به ضرب شاخ مرده باشند» (وَ النَّطيحَةُ). 9 ـ «و حيواناتى كه به وسيله حمله درندگان كشته شوند» (وَ ما أَكَلَ السَّبُعُ). ممكن است يكى از فلسفه هاى تحريم اين پنج نوع از گوشت هاى حيوانات آن باشد كه خون به قدر كافى از آنها بيرون نمى رود; زيرا تا زمانى كه رگ هاى اصلى گردن بريده نشود، خون به قدر كافى بيرون نخواهد ريخت، و مى دانيم خون مركز انواع ميكروب ها است و با مردن حيوان، قبل از هر چيز، خون عفونت پيدا مى كند. و به تعبير ديگر، اين چنين گوشت ها يك نوع مسموميت دارند و جزء گوشت هاى سالم محسوب نخواهند شد، مخصوصاً اگر حيوان بر اثر شكنجه، يا بيمارى و يا تعقيب حيوان درنده اى بميرد، مسموميت بيشترى خواهد داشت. به علاوه جنبه معنوى ذبح كه با ذكر نام خدا و رو به قبله بودن حاصل مى شود در هيچ يك از اينها نيست. ولى اگر قبل از آن كه اين حيوانات جان بسپرند به آنها برسند، با آداب اسلامى آنها را سر ببرند و خون به قدر كافى از آنها بيرون بريزد، حلال خواهند بود و لذا به دنبال تحريم موارد فوق مى فرمايد: «مگر آن كه به موقع و با شرايط آن را ذبح كنيد» (إِلاّ ما ذَكَّيْتُمْ). بعضى از مفسران احتمال داده اند: اين استثناء تنها به قسم اخير يعنى «وَ ما أَكَلَ السَّبُعُ» بر مى گردد. ولى اكثر مفسران معتقدند: به تمام اقسام بر مى گردد، و اين نظر به حقيقت نزديك تر است. ممكن است سؤال شود: چرا با وجود «مَيْتَة» در آغاز آيه، اين موارد ذكر گرديده است، مگر تمام آنها داخل در مفهوم «مَيْتَة» نيست؟ در پاسخ مى گوئيم: «مَيْتَة» از نظر فقهى و شرعى مفهوم وسيعى دارد، يعنى هر حيوانى كه با طريق شرعى ذبح نشده باشد در مفهوم «مَيْتَة» داخل است، ولى در لغت، «مَيْتَة» معمولاً به حيوانى گفته مى شود كه خود به خود بميرد. بنابراين، موارد فوق در مفهوم لغوى «مَيْتَة» داخل نيست و لااقل احتمال اين را دارد كه داخل نباشد و لذا نيازمند به بيان است.

10 ـ در زمان جاهليت، بت پرستان سنگ هائى در اطراف «كعبه» نصب كرده بودند كه شكل و صورت خاصى نداشت، آنها را «نُصب» مى ناميدند، در مقابل آنها قربانى مى كردند و خون قربانى را به آنها مى ماليدند، و فرق آنها با بت، اين بود كه بت ها همواره داراى اشكال و صور خاصى بودند، اما «نُصب» چنين نبودند، قرآن در آيه فوق، اين گونه گوشت ها را تحريم كرده، مى گويد: «و آنچه در برابر يا روى نصب ذبح شوند» (وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ). روشن است: تحريم اين نوع گوشت جنبه اخلاقى و معنوى دارد، نه جنبه مادّى و جسمانى، و در واقع يكى از اقسام «ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ» مى باشد، كه به خاطر رواجش در ميان عرب جاهلى، به آن تصريح شده است. 11 ـ نوع ديگرى از حيواناتى كه تحريم آن در آيه فوق آمده، آنها است كه به صورت «بخت آزمائى» ذبح و تقسيم مى گرديده و آن چنين بوده كه: ده نفر با هم شرط بندى مى كردند، حيوانى را خريدارى و ذبح نموده، سپس ده چوبه تير كه روى هفت عدد از آنها عنوان «برنده» و سه عدد عنوان «بازنده» ثبت شده بود، در كيسه مخصوصى مى ريختند و به صورت قرعه كشى آنها را به نام يك يك از آن ده نفر بيرون مى آوردند، هفت چوبه برنده به نام هر كس مى افتاد سهمى از گوشت بر مى داشت، و چيزى در برابر آن نمى پرداخت، ولى آن سه نفر كه تيرهاى بازنده را دريافت داشته بودند، بايد هر كدام يك سوم قيمت حيوان را بپردازند، بدون اين كه سهمى از گوشت داشته باشند. اين چوبه هاى تير را «ازلام» جمع «زلم» (بر وزن قلم) مى ناميدند، اسلام خوردن اين گوشت ها را تحريم كرد، نه به خاطر اين كه اصل گوشت حرام بوده باشد، بلكه به خاطر اين كه جنبه «قمار» و بخت آزمائى دارد، مى فرمايد: «و آنچه را به وسيله چوب هاى مخصوصى بخت آزمائى قسمت مى كنيد» (وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالأَزْلامِ). روشن است: تحريم «قمار» و مانند آن اختصاص به گوشت حيوانات ندارد، بلكه در هر چيز انجام گيرد ممنوع است و تمام زيان هاى فعاليت هاى حساب نشده اجتماعى و برنامه هاى خرافى در آن جمع مى باشد. و در پايان براى تأكيد بيشتر روى تحريم آنها مى فرمايد: «تمام اين اعمال فسق است و خروج از اطاعت پروردگار» (ذلِكُمْ فِسْقٌ) بعد از بيان احكام فوق، دو جمله پرمعنى در آيه مورد بحث به چشم مى خورد، نخست مى گويد: «امروز كافران از دين شما مأيوس شدند، بنابراين از آنها نترسيد و تنها از (مخالفت) من بترسيد» (الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ). سپس مى فرمايد: «امروز دين و آئين شما را كامل كردم، و نعمت خود را بر شما تمام نمودم، و اسلام را به عنوان آئين شما پذيرفتم» (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ ديناً). و در پايان آيه بار ديگر به مسائل مربوط به گوشت هاى حرام بازگشته، و حكم صورت اضطرار را بيان كرده، مى گويد: «كسانى كه به هنگام گرسنگى ناگزير از خوردن گوشت هاى حرام شوند در حالى كه تمايل به گناه نداشته باشند خوردن آن براى آنها حلال است; زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است» (فَمَنِ اضْطُرَّ في مَخْمَصَة غَيْرَ مُتَجانِف لاِ ِثْم فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ). و به هنگام ضرورت بندگان خود را به مشقت نمى افكند و آنها را كيفر نمى دهد. «مَخْمَصَه» از ماده «خَمْص» (بر وزن لمس) به معنى «فرورفتگى» است، و به معنى گرسنگى شديد كه باعث فرورفتگى شكم مى شود نيز آمده است خواه به هنگام قحطى باشد يا به هنگام گرفتارى شخصى. «غَيْرَ مُتَجانِف لاِ ِثْم» به معنى آن است كه تمايل به گناه نداشته باشد، كه يا به عنوان تأكيد مفهوم اضطرار آمده. يا به منظور آن است كه به هنگام ضرورت زياده روى در خوردن گوشت حرام نكند، و آن را حلال نشمرد. يا آن كه مقدمات اضطرار را خودش فراهم نساخته باشد. و يا آن كه در سفرى كه براى انجام كار حرامى در پيش گرفته، گرفتار چنان ضرورتى نشود. ممكن است همه اين معانى از اين عبارت منظور باشد.

آنچه از مجموع بحث هاى فوق و ساير منابع اسلامى استفاده مى شود، اين است كه: اسلام در مورد بهره بردارى از گوشت ها ـ همانند ساير دستورهايش ـ يك روش كاملاً اعتدالى را در پيش گرفته، يعنى نه همانند مردم زمان جاهليت كه از هر نوع گوشتى مى خوردند، اعم از گوشت سوسمار، مردار و امثال آن، و يا همانند بسيارى از غربى هاى امروز كه حتى از خوردن گوشت خرچنگ و كرم ها چشم پوشى نمى كنند. و نه مانند «هندوها» كه مطلقاً خوردن گوشت را ممنوع مى دانند، بلكه، گوشت حيواناتى كه داراى تغذيه پاك بوده و مورد تنفّر نباشند حلال كرده بر روى روش هاى افراطى و تفريطى خط بطلان كشيده و براى استفاده از گوشت ها شرائطى مقرّر داشته است، به اين ترتيب كه: الف ـ حيواناتى كه از گوشت آنها استفاده مى شود، بايد از حيوانات علف خوار باشند; زيرا گوشت حيوانات گوشت خوار، بر اثر خوردن گوشت هاى مردار و آلوده، غالباً ناسالم و مايه انواع بيمارى ها است، به خلاف چهارپايان علف خوار كه معمولاً از غذاهاى سالم و پاك استفاده مى كنند. به علاوه، همان طور كه در گذشته ذيل آيه 173 سوره «بقره» گفتيم هر حيوانى صفات خويش را از طريق گوشت خود، به كسانى كه از آن مى خورند منتقل مى كند. بنابراين، تغذيه از گوشت حيوانات درنده صفت قساوت و درندگى را در انسان تقويت مى نمايد. و نيز به همين دليل است كه در اسلام حيوانات جَلاّل يعنى حيواناتى كه از نجاست تغذيه مى كنند، تحريم شده است. ب ـ حيواناتى كه از گوشتشان استفاده مى شود، بايد مورد تنفّر نبوده باشند. ج ـ و نيز بايد زيانى براى جسم يا روح انسان توليد نكنند. د ـ حيواناتى كه در مسير شرك و بت پرستى و مانند آنها قربانى مى شوند، چون از نظر معنوى ناپاكند، تحريم شده اند. هـ ـ يك سلسله دستورها در اسلام براى طرز ذبح حيوانات وارد شده كه هر كدام به نوبه خود، داراى اثر بهداشتى يا اخلاقى مى باشد.

در اينجا بحث مهمى پيش مى آيد كه: منظور از «اليوم» (امروز) كه در دو جمله بالا تكرار شده چيست؟ يعنى كدام روز است كه اين «چهار جهت» در آن جمع شده، هم كافران در آن مأيوس شده اند، و هم دين كامل شده، هم نعمت خدا تكامل يافته، هم خداوند آئين اسلام را به عنوان آئين نهائى مردم جهان پذيرفته است. در اين مورد، در ميان مفسران سخن بسيار است، ولى آنچه جاى شك نيست اين است كه: چنين روزى بايد روز بسيار مهمى در تاريخ زندگى پيامبر (صلى الله عليه وآله) باشد، نه يك روز ساده و عادى و معمولى; زيرا اين همه اهميت براى يك روز عادى معنى ندارد. لذا در پاره اى از روايات آمده است: بعضى از يهود و نصارى با شنيدن اين آيه، گفتند: اگر چنين آيه اى در كتب آسمانى ما نقل شده بود، ما آن روز را روز عيد قرار مى داديم اكنون بايد از روى قرائن، نشانه ها و تاريخ نزول اين آيه، و اين سوره و تاريخ زندگانى پيامبر(صلى الله عليه وآله) و رواياتى كه از منابع مختلف اسلامى به دست ما رسيده، اين روز مهم را پيدا كنيم: 1 ـ آيا منظور روزى است كه احكام بالا درباره گوشت هاى حلال و حرام نازل شده؟ قطعاً چنين نيست; زيرا نزول اين احكام واجد اين همه اهميت نيست نه باعث تكميل دين است; زيرا آخرين احكامى نبوده كه بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) نازل شده، به دليل اين كه: در دنباله اين سوره به احكام ديگرى نيز برخورد مى كنيم، علاوه بر اين نزول اين احكام سبب يأس كفار نمى شود، چيزى كه سبب يأس كفار مى شود، فراهم ساختن پشتوانه محكمى براى آينده اسلام است. و به عبارت ديگر، نزول اين احكام و مانند آن تأثير چندانى در روحيه كافران ندارد و اين كه گوشت هائى حلال يا حرام باشد، آنها حساسيتى روى آن ندارند. 2 ـ آيا منظور از آن «روز عرفه» در آخرين حج پيامبر(صلى الله عليه وآله) است؟! (همان طور كه جمعى از مفسران احتمال داده اند). پاسخ اين سؤال نيز منفى است; زيرا نشانه هاى فوق بر آن روز نيز تطبيق نمى كند; چرا كه حادثه خاصى كه باعث يأس كفار بشود در آن روز واقع نشده، اگر منظور انبوه اجتماع مسلمانان است كه قبل از روز عرفه نيز در خدمت پيغمبر(صلى الله عليه وآله) در «مكّه» بودند. و اگر منظور نزول احكام فوق در آن روز است كه آن نيز همان طور كه گفتيم چيز وحشتناكى براى كفار نبود. 3 ـ و آيا مراد «روز فتح مكّه» است (چنان كه بعضى احتمال داده اند) با اين كه تاريخ نزول اين سوره مدت ها بعد از فتح «مكّه» بوده است؟! 4 ـ و يا منظور روز «نزول آيات سوره برائت» است، كه آن هم مدت ها قبل از نزول اين سوره، بوده است؟! 5 و 6 ـ و از همه عجيب تر احتمالى است كه بعضى ديگر داده اند كه: اين روز، روز ظهور اسلام ، يا بعثت پيامبر(صلى الله عليه وآله) باشد، با اين كه آنها هيچگونه ارتباطى با روز نزول اين آيه ندارند و سال هاى متمادى در ميان آنها فاصله بوده است. بنابراين، هيچ يك از احتمالات ششگانه فوق با محتويات آيه سازگار نيست. در اينجا احتمال ديگرى نيز هست كه تمام مفسران شيعه آن را در كتب خود آورده اند و روايات متعددى آن را تأييد مى كند، و با محتويات آيه كاملاً سازگار است و آن اين كه: منظور «روز غدير خم» است، روزى كه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) امير مؤمنان على(عليه السلام) را رسماً براى جانشينى خود تعيين كرد، آن روز بود كه كفار در ميان امواج يأس فرو رفتند; زيرا انتظار داشتند آئين اسلام قائم به شخص باشد، با از ميان رفتن پيغمبر(صلى الله عليه وآله) اوضاع به حال سابق برگردد، و اسلام تدريجاً برچيده شود. اما هنگامى كه مشاهده كردند، مردى كه از نظر علم و تقوا و قدرت و عدالت بعد از پيامبر(صلى الله عليه وآله)، در ميان مسلمانان، بى نظير بود، به عنوان جانشينى پيامبر(صلى الله عليه وآله)انتخاب شد، و از مردم براى او بيعت گرفت، يأس و نوميدى نسبت به آينده اسلام، آنها را فرا گرفت و فهميدند آئينى است ريشه دار و پايدار. در اين روز بود كه آئين اسلام به تكامل نهائى خود رسيد; زيرا بدون تعيين جانشين براى پيامبر(صلى الله عليه وآله) و بدون روشن شدن وضع آينده مسلمانان، اين آئين به تكامل نهائى نمى رسيد. آن روز بود كه نعمت خدا با تعيين رهبر لايقى همچون على (عليه السلام) براى آينده مردم كمال يافت. و نيز آن روز بود كه اسلام با تكميل برنامه هايش، به عنوان آئين نهائى از طرف خداوند پذيرفته شد (بنابراين جهات چهارگانه در آن جمع بوده).

علاوه بر اين، قرائن زير نيز اين تفسير را تأييد مى كند: الف ـ جالب توجه اين كه در تفسير «فخر رازى» و تفسير «روح المعانى» و تفسير «المنار» در ذيل اين آيه نقل شده است كه: پيامبر(صلى الله عليه وآله) بعد از نزول اين آيه بيش از هشتاد و يك روز عمر نكرد و با توجه به اين كه وفات پيامبر(صلى الله عليه وآله) در روايات اهل تسنن، و حتى در بعضى از روايات شيعه (مانند آنچه «كلينى» در كتاب معروف «كافى» نقل كرده است) روز دوازدهم ماه ربيع الاول بوده ، چنين نتيجه مى گيريم كه روز نزول آيه درست روز هيجدهم ذى الحجه بوده است ب ـ در روايات فراوانى كه از طرق معروف اهل تسنن و شيعه نقل شده، صريحاً اين مطلب آمده است كه: آيه شريفه فوق، در روز غدير خم و به دنبال ابلاغ ولايت على(عليه السلام) نازل گرديد، از جمله: 1 ـ دانشمند معروف سنّى «ابن جرير طبرى» در كتاب «ولايت» از «زيد بن ارقم» صحابى معروف، نقل مى كند كه: اين آيه در روز «غدير خم» درباره على(عليه السلام)نازل گرديد. 2 ـ «حافظ ابو نعيم اصفهانى» در كتاب «ما نزل من القرآن فى عَلىّ (عليه السلام) » از «ابو سعيد خدرى» (صحابى معروف) نقل كرده كه: پيامبر(صلى الله عليه وآله) در غدير خم، على(عليه السلام) را به عنوان ولايت، به مردم معرفى كرد و مردم متفرق نشده بودند تا اين كه آيه «اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ...» نازل شد. در اين موقع پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: اَللّهُ أَكْبَرُ عَلى اِكْمالِ الدِّيْنِ وَ اِتْمامِ النِّعْمَةِ وَ رَضِىَ الرَّبِّ بِرِسالَتِى وَ بِالْوِلايَةِ لِعَلِىٍّ(عليه السلام) مِنْ بَعْدِى، ثُمَّ قالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ اَللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ: «اللّه اكبر بر تكميل دين و اتمام نعمت پروردگار و خشنودى خداوند از رسالت من و ولايت على(عليه السلام) بعد از من، سپس فرمود: هر كس من مولاى اويم على(عليه السلام)مولاى او است، خداوندا! آن كس كه او را دوست بدارد دوست بدار، و آن كس كه او را دشمن دارد، دشمن بدار، هر كس او را يارى كند يارى كن، و هر كس دست از ياريش بر دارد دست از يارى او بردار». 3 ـ «خطيب بغدادى»، در تاريخ خود از «ابو هريره» از پيامبر(صلى الله عليه وآله) چنين نقل كرده كه: بعد از جريان غدير خم و پيمان ولايت على(عليه السلام) و گفتار عمر بن خطاب: «بَخٍّ بَخٍّ يَا بْنَ أَبِى طالِب أَصْبَحْتَ مَوْلاىَ وَ مَوْلى كُلِّ مُسْلِم» آيه «اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِيْنُكُمْ» نازل گرديد در كتاب نفيس «الغدير» علاوه بر روايات سه گانه فوق، سيزده روايت ديگر نيز در اين زمينه نقل شده است. در كتاب «احقاق الحق» ، از جلد دوم تفسير «ابن كثير»، صفحه 14 و از «مناقب خوارزمى» ، صفحه 47 نزول اين آيه را درباره داستان غدير از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل كرده است در تفسير «برهان» و «نور الثقلين» نيز ده روايت از طرق مختلف نقل شده كه اين آيه درباره على(عليه السلام) يا روز «غدير خم» نازل گرديده، كه نقل همه آنها نيازمند به رساله جداگانه است مرحوم «علامه سيّد شرف الدين» در كتاب «المراجعات» چنين مى گويد: «نزول اين آيه را در روز غدير در روايات صحيحى كه از امام باقر(عليه السلام) و امام صادق(عليه السلام) نقل شده، ذكر گرديده و اهل سنت، شش حديث با اسناد مختلف از پيامبر(صلى الله عليه وآله)در اين زمينه نقل كرده اند كه صراحت در نزول آيه در اين جريان دارد» از آنچه در بالا گفتيم روشن مى شود: اخبارى كه نزول آيه فوق را در جريان غدير بيان كرده، در رديف خبر واحد نيست كه بتوان با تضعيف بعضى اسناد آن، آنها را ناديده گرفت. بلكه اخبارى است كه اگر متواتر نباشد لااقل مستفيض است، و در منابع معروف اسلامى نقل شده، اگر چه بعضى از دانشمندان متعصب اهل تسنن، مانند: «آلوسى» در تفسير «روح المعانى» تنها با تضعيف سند يكى از اين اخبار كوشيده اند بقيه را به دست فراموشى بسپارند و چون روايت را بر خلاف مذاق خويش ديده اند، مجعول و نادرست قلمداد كنند. و يا مانند نويسنده تفسير «المنار» با تفسير ساده اى از آيه گذشته، بدون اين كه كمترين اشاره اى به اين روايات كند، شايد خود را در بن بست ديده كه اگر بخواهد روايات را ذكر كرده و تضعيف كند بر خلاف انصاف است و اگر بخواهد قبول كند بر خلاف مذاق او است!

نكته جالبى كه بايد در اينجا به آن توجه كرد اين است كه: قرآن در سوره «نور» آيه 55 چنين مى گويد: وَعَدَ اللّهُ الَّذِيْنَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِيْنَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِيْنَهُمُ الَّذِى ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً...: «خداوند به آنهائى كه از شما ايمان آوردند و عمل صالح انجام داده اند وعده داده است كه آنها را خليفه در روى زمين قرار دهد همان طور كه پيشينيان آنانرا چنين كرد، و نيز وعده داده آئينى را كه براى آن پسنديده است مستقر و مستحكم گرداند، و بعد از ترس به آنها آرامش بخشد». در اين آيه خداوند مى فرمايد: آئينى را كه براى آنها «پسنديده» در روى زمين مستقر مى سازد. با توجه به اين كه: سوره «نور» قبل از سوره «مائده» نازل شده است، و با توجه به جمله «رَضِيْتُ لَكُمُ الاِسْلامُ دِيْناً» كه در آيه مورد بحث، درباره ولايت على(عليه السلام)نازل شده، چنين نتيجه مى گيريم كه اسلام در صورتى در روى زمين مستحكم و ريشه دار خواهد شد كه با «ولايت» توأم باشد; زيرا اين همان اسلامى است كه خدا «پسنديده» و وعده استقرار و استحكامش را داده است. و به عبارت روشن تر، اسلام در صورتى عالمگير مى شود كه از مسأله ولايت اهل بيت(عليهم السلام) جدا نگردد. مطلب ديگرى كه از ضميمه كردن «آيه سوره نور» با «آيه مورد بحث» استفاده مى شود اين است كه: در آيه سوره «نور» سه وعده به افراد با ايمان داده شده است: نخست خلافت در روى زمين. ديگر امنيت و آرامش براى پرستش پروردگار. و سوم استقرار آئينى كه مورد رضايت خدا است. اين سه وعده در روز «غدير خم» با نزول آيه «اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِيْنُكُمْ...» جامه عمل به خود پوشيد; زيرا نمونه كامل فرد با ايمان و عمل صالح، يعنى على(عليه السلام) به جانشينى پيامبر(صلى الله عليه وآله) نصب شد و به مضمون جمله « اليَوْمَ يَئِسُ الَّذِيْنَ كَفَرُوا مِنْ دِيْنِكُمْ » مسلمانان در آرامش و امنيت نسبى قرار گرفتند و نيز به مضمون «وَ رَضِيْتُ لَكُمُ الاِسْلامُ دِيْناً» آئين مورد رضايت پروردگار در ميان مسلمانان استقرار يافت. البته اين تفسير، با رواياتى كه مى گويد آيه سوره «نور» در شأن مهدى(عليه السلام)نازل شده ، منافات ندارد; زيرا «آمَنُوا مِنْكُمْ...» داراى معنى وسيعى است كه يك نمونه آن در روز «غدير خم» انجام يافت و سپس در يك مقياس وسيع تر و عمومى تر در زمان قيام مهدى(عليه السلام) انجام خواهد يافت. بنابراين، كلمه «الارض» در آيه، به معنى همه كره زمين نيست، بلكه معنى وسيعى دارد كه هم ممكن است بر تمام كره زمين گفته شود، و هم به قسمتى از آن، چنان كه از موارد استعمال آن در قرآن نيز استفاده مى شود كه: گاهى بر قسمتى از زمين اطلاق شده و گاهى بر تمام زمين (دقت كنيد).

تنها سؤالى كه در مورد آيه باقى مى ماند اين است كه: اوّلاً ـ طبق اسناد فوق، و اسنادى كه در ذيل آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ اِلَيْكَ» خواهد آمد هر دو مربوط به جريان «غدير» است، پس چرا در قرآن ميان آن دو فاصله افتاده؟! يكى آيه 3 سوره «مائده» و ديگرى آيه 67 همين سوره است. ثانياً ـ اين قسمت از آيه كه مربوط به جريان «غدير» است، ضميمه به مطالبى شده كه درباره گوشت هاى حلال و حرام است و تناسب چندانى ميان اين دو به نظر نمى رسد در پاسخ بايد گفت: اوّلاً ـ مى دانيم آيات قرآن، و همچنين سوره هاى آن، بر طبق تاريخِ نزول، جمع آورى نشده است، بلكه بسيارى از سوره هائى كه در «مدينه» نازل شده مشتمل بر آياتى است كه در «مكّه» نازل گرديده و به عكس آيات مدنى را در لابلاى سوره هاى مكّى مشاهده مى كنيم. با توجه به اين حقيقت، جدا شدن اين دو آيه از يكديگر در قرآن جاى تعجب نخواهد بود (البته طرز قرار گرفتن آيات هر سوره تنها به فرمان پيامبر (صلى الله عليه وآله)بوده است). آرى، اگر آيات بر طبق تاريخ نزول جمع آورى شده بود جاى اين ايراد بود. ثانياً ـ ممكن است قرار دادن آيه مربوط به «غدير» در لابلاى احكام مربوط به غذاهاى حلال و حرام براى محافظت از تحريف و حذف و تغيير بوده باشد; زيرا بسيار مى شود براى محفوظ ماندن يك شىء نفيس آن را با مطالب ساده اى مى آميزند تا كمتر جلب توجه كند (دقت كنيد). حوادثى كه در آخرين ساعات عمر پيامبر(صلى الله عليه وآله) واقع شد، و مخالفت صريحى كه از طرف بعضى افراد براى نوشتن وصيتنامه از طرف پيامبر(صلى الله عليه وآله) به عمل آمد، تا آنجا كه حتى پيامبر(صلى الله عليه وآله) را (العياذ بالله) متهم به هذيان و بيمارى! و گفتن سخنان ناموزون كردند، و شرح آن در كتب معروف اسلامى اعم از كتب اهل تسنن و شيعه نقل شده 2 شاهد گويائى است بر اين كه بعضى از افراد حساسيت خاصى در مسأله خلافت و جانشينى پيامبر(صلى الله عليه وآله) داشتند و براى انكار آن حدّ و مرزى قائل نبودند! آيا چنين شرائطى ايجاب نمى كرد كه براى حفظ اسناد مربوط به خلافت و رساندن آن به دست آيندگان چنين پيش بينى هائى بشود؟ و با مطالب ساده اى آميخته گردد كه كمتر جلب توجه مخالفان سر سخت را بكند؟! از اين گذشته ـ همان طور كه دانستيم ـ اسناد مربوط به نزول آيه «اليَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ» درباره «غدير» و مسأله جانشينى پيامبر(صلى الله عليه وآله) تنها در كتب شيعه نقل نشده است كه چنين ايرادى متوجه شيعه شود. بلكه در بسيارى از كتب اهل تسنن نيز آمده است، و به طرق متعددى اين حديث از سه نفر از صحابه معروف نقل شده است.

تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۴

۴يَسْئَلُونَكَ ما ذا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ مُكَلِّبينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمّا عَلَّمَكُمُ اللّهُ فَكُلُوا مِمّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ وَ اذْكُرُوا اسْمَ اللّهِ عَلَيْهِ وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ سَريعُ الْحِسابِ

ترجمه
۴ ـ از تو سؤال مى كنند چه چيزهايى براى آنها حلال شده است؟ بگو: «آنچه پاكيزه است، براى شما حلال گرديده; و (نيز) صيد حيوانات شكارى و سگ هاى تربيت يافته كه از آنچه خداوند به شما تعليم داده به آنها ياد داده ايد، پس از آنچه اين حيوانات براى شما (صيد مى كنند و) نگاه مى دارند، بخوريد; و نام خدا را بر آن ببريد; و از (معصيت) خدا بپرهيزيد كه خداوند سريع الحساب است»!

شان نزول
درباره آيه فوق شأن نزول هائى ذكر كرده اند كه مناسب تر از همه اين است: «زَيْد الخير» و «عدىّ بن حاتم» كه دو نفر از ياران پيامبر(صلى الله عليه وآله) بودند، خدمتش رسيده، عرض كردند: ما جمعيتى هستيم كه با سگ ها و بازهاى شكارى صيد مى كنيم، سگ هاى شكارى ما حيوانات وحشى حلال گوشت را مى گيرند، بعضى از آنها زنده به دست ما مى رسد، آن را سر مى بريم، ولى بعضى از آنها به وسيله سگ ها كشته مى شوند، و ما فرصت ذبح آنها را پيدا نمى كنيم و با اين كه مى دانيم خدا گوشت مردار را بر ما حرام كرده، تكليف ما چيست؟ آيه فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت.

تفسیر
به دنبال احكامى كه درباره گوشت هاى حلال و حرام در دو آيه گذشته بيان شد، در اين آيه نيز، به قسمت ديگرى از آنها اشاره كرده و به عنوان پاسخ سؤالى كه در اين زمينه مطرح شده است، چنين مى فرمايد: «از تو درباره غذاهاى حلال سؤال مى كنند» (يَسْئَلُونَكَ ما ذا أُحِلَّ لَهُمْ). پس از آن به پيامبر(صلى الله عليه وآله) دستور مى دهد: نخست به آنها بگويد: «هر چيز پاكيزه اى براى شما حلال شده» (قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ). يعنى تمام آنچه را اسلام تحريم كرده در زمره «خبائث» و ناپاك ها است و هيچ گاه قوانين الهى، موجود پاكيزه اى كه طبعاً براى استفاده و انتفاع بشر آفريده شده، تحريم نكرده است و دستگاه «تشريع» در همه جا هماهنگ دستگاه «تكوين» است. آنگاه به سراغ صيدها رفته، مى گويد: «صيد حيوانات شكارى كه تحت تعليم شما قرار گرفته اند، يعنى از آنچه خداوند به شما تعليم داده به آنها آموخته ايد، براى شما حلال است» (وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ مُكَلِّبينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمّا عَلَّمَكُمُ اللّهُ) «جوارح» در اصل، از ماده «جرح» گرفته شده كه گاهى به معنى «كسب» و گاهى به معنى «زخم» است، و به همين دليل به حيوانات صياد، اعم از پرندگان و غير پرندگان «جارحه» گفته مى شود، كه جمع آن «جوارح» است. يعنى حيوانى كه به صيد خود زخم وارد مى كند، و يا حيوانى كه براى صاحب خود كسب مى نمايد. و اگر به اعضاى بدن جوارح گفته مى شود، به خاطر آن است كه انسان به وسيله آنها كارى انجام مى دهد و اكتسابى مى كند. و به اين ترتيب ، جمله «وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ» تمام حيواناتى را كه براى شكار كردن تربيت مى شوند، شامل مى شود، ولى قيد «مُكَلِّبِين» كه به معنى تربيت كنندگان سگ هاى شكارى است و از ماده «كلب» به معنى سگ گرفته شده است، آن را اختصاص به سگ هاى شكارى مى دهد. و به همين دليل، صيد كردن با غير سگ هاى شكارى مانند: صيد به وسيله بازهاى شكارى و امثال آن را شامل نمى شود. لذا در فقه شيعه صيد «تنها» به وسيله سگ هاى شكارى مجاز است، اگر چه جمعى از مفسران و دانشمندان اهل تسنن، همه را مجاز مى دانند و قيد «مُكَلِّبِين» را به معنى وسيعى تفسير كرده اند كه اختصاصى به سگ ها ندارد. ولى همان طور كه گفتيم ماده اصلى اين لغت مفهوم آن را مخصوص به تربيت سگ هاى شكارى مى كند. البته اگر حيوانات شكارى ديگر صيدى را از پاى در آورند، ولى قبل از آن كه بميرد، با آداب شرعى ذبح كنيم حلال است. ضمناً جمله «تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمّا عَلَّمَكُمُ اللّهُ» اشاره به چند مطلب مى كند: نخست اين كه: بايد تعليم اين گونه حيوانات استمرار يابد و اگر تعليم خود را فراموش كنند و همانند يك سگ ولگرد حيوانى را بدرند، گوشت آن صيد، حلال نخواهد بود (چون فعل «تُعَلِّمُونَهُنَّ» مضارع است و مضارع دلالت بر استمرار دارد). ديگر اين كه: بايد تعليم و تربيت سگ مطابق اصول صحيحى باشد كه با مفهوم «مِمّا عَلَّمَكُمُ اللّهُ» سازگار باشد. سوّم اين كه: سرچشمه همه علوم هر چند ساده و كوچك باشد از ناحيه خدا است و ما بدون تعليم او علمى نداريم. ضمناً بايد توجه داشت، منظور از تعليم سگ هاى شكارى اين است: چنان تربيت شوند كه به فرمان صاحبان خود حركت كنند و به فرمانشان باز گردند. ذكر اين نكته نيز لازم است، حيوانى را كه سگ ها شكار مى كنند، اگر زنده به دست آيد، بايد طبق آداب اسلامى ذبح شود، ولى اگر پيش از آن كه به آن برسند جان دهد، حلال است، اگر چه ذبح نشده باشد. سپس در ذيل آيه به دو شرط ديگر از شرائط حليت چنين صيدى اشاره كرده، مى فرمايد: «از صيدى كه سگ هاى شكارى براى شما نگاه داشته اند بخوريد» (فَكُلُوا مِمّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ). بنابراين، اگر سگ هاى شكارى عادت داشته باشند قسمتى از صيد خود را بخورند و قسمتى را واگذارند، چنان صيدى حلال نيست و داخل در جمله «وَ ما أَكَلَ السَّبُعُ» كه در آيه قبل گذشت مى باشد، و در حقيقت چنين سگى نه تعليم يافته است و نه آنچه را كه نگاه داشته مصداق «عَلَيْكُم» (براى شما) مى باشد، بلكه براى خود صيد كرده است (ولى بعضى از فقهاء اين موضوع را به استناد رواياتى كه در منابع حديث آمده شرط ندانسته اند كه تفصيل آن در فقه آمده است). خلاصه اين كه: بايد آنها آن چنان تربيت شوند كه صيد خود را نخورند. ديگر اين كه: به هنگامى كه سگ شكارى رها مى شود، «نام خدا را ببريد» (وَ اذْكُرُوا اسْمَ اللّهِ عَلَيْهِ). و در پايان براى رعايت تمام اين دستورات، مى فرمايد: «از خدا بپرهيزيد; زيرا خداوند، سريع الحساب است» (وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ سَريعُ الْحِسابِ).

تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۵

۵الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ طَعامُ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ حِلٌّ لَكُمْ وَ طَعامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنينَ غَيْرَ مُسافِحينَ وَ لا مُتَّخِذي أَخْدان وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالإيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرين

ترجمه
َ ۵ ـ امروز چيزهاى پاكيزه براى شما حلال شده; و (همچنين) طعام اهل كتاب، براى شما حلال است; و طعام شما براى آنها حلال; و (نيز) زنان پاكدامن از مسلمانان، و زنان پاكدامن از اهل كتاب، حلالند; هنگامى كه مهر آنها را بپردازيد و پاكدامن باشيد; نه زناكار، و نه دوست پنهانى و نامشروع گيريد. و كسى كه انكار كند آنچه را بايد به آن ايمان بياورد، اعمال او تباه مى گردد; و در سراى ديگر، از زيانكاران خواهد بود.

تفسیر
در اين آيه كه مكمّل آيات قبل است، نخست مى فرمايد: «امروز آنچه پاكيزه است براى شما حلال شده و غذاهاى اهل كتاب براى شما حلال و غذاهاى شما براى آنها حلال است» (الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ طَعامُ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ حِلٌّ لَكُمْ وَ طَعامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ). در اين كه: منظور از «اليوم» (امروز) چيست؟ به عقيده جمعى از مفسران روز «عرفه» و به عقيده بعضى بعد از «فتح خيبر» است. ولى بعيد نيست همان روز «غدير خم» و پيروزى كامل اسلام بر كفار بوده باشد، چنان كه اشاره خواهد شد . و منظور از ذكر حلال بودن «طيّبات» در اينجا با اين كه قبل از اين روز هم حلال بوده، اين است كه مقدمه اى براى ذكر «حكم طعام اهل كتاب» باشد. اما اين كه: منظور از «طعام اهل كتاب» كه در اين آيه حلال شمرده شده است، چيست؟ بيشتر مفسران و دانشمندان اهل سنت، معتقدند: هر نوع طعامى را شامل مى شود، خواه گوشت حيواناتى باشد كه به دست خود آنها ذبح شده و يا غير آن. ولى اكثريت قاطع مفسران و فقهاى شيعه بر اين عقيده اند كه: منظور از آن غير از گوشت هائى است كه ذبيحه آنها باشد، تنها عده كمى از دانشمندان شيعه پيرو نظريه اولند. روايات متعددى كه از ائمه اهل بيت(عليهم السلام) نقل شده اين مطلب را تأكيد مى كند كه منظور از طعام در اين آيه، غير ذبيحه هاى اهل كتاب است. در تفسير «على بن ابراهيم» از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه درباره آيه فوق چنين فرمود: عَنى بِطَعامِهِمْ هاهُنَا الْحُبُوبَ وَ الْفاكِهَةَ غَيْرَ الذَّبائِحِ الَّتِى يَذْبَحُونَ فَاِنَّهُمْ لايَذْكُروُنَ اسْمَ اللّهِ عَلَيْها: «منظور از طعام اهل كتاب، حبوبات و ميوه ها است، نه ذبيحه هاى آنها; زيرا آنها هنگام ذبح نام خدا را نمى برند» دقت در روايات متعدد ديگرى كه در جلد 16 «وسائل الشيعه» در باب 51 از «ابواب اطعمه و اشربه»، صفحه 371 مذكور است، و دقت در آيات گذشته نشان مى دهد كه تفسير دوم (تفسير طعام به غير ذبيحه) به حقيقت نزديك تر است; زيرا همان طور كه امام صادق(عليه السلام) در روايت فوق اشاره فرموده، اهل كتاب غالب شرائط ذبح اسلامى را رعايت نمى كنند، نه نام خدا را مى برند و نه رو به سوى قبله حيوان را ذبح مى كنند، همچنين پايبند به رعايت ساير شرائط نيستند، چگونه ممكن است در آيات قبل، چنين حيوانى صريحاً تحريم شده باشد و در اين آيه حلال شمرده شود؟ بعد از بيان حليّت طعام اهل كتاب، درباره ازدواج با زنان پاكدامن از مسلمانان و اهل كتاب سخن مى گويد، مى فرمايد: «زنان پاك دامن از مسلمانان و از اهل كتاب براى شما حلال هستند و مى توانيد با آنها ازدواج كنيد به شرط اين كه مهر آنها را بپردازيد» (وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ). «و به شرط اين كه از طريق ازدواج مشروع باشد نه به صورت زناى آشكار، و نه به صورت انتخاب دوست پنهانى» (مُحْصِنينَ غَيْرَ مُسافِحينَ وَ لا مُتَّخِذي أَخْدان) در حقيقت اين قسمت از آيه محدوديت هائى را كه در مورد ازدواج مسلمانان با غير مسلمانان بوده، تقليل مى دهد و ازدواج آنها با زنان اهل كتاب را با شرائطى تجويز مى نمايد. اما اين كه: آيا ازدواج با اهل كتاب به هر صورت، خواه ازدواج دائم باشد يا موقت، مجاز است و يا منحصراً ازدواج موقت جائز است، در ميان فقهاى اسلام بحث و گفتگو است. دانشمندان اهل تسنن فرقى ميان اين دو نوع ازدواج نمى گذارند و معتقدند آيه فوق تعميم دارد، ولى در ميان فقهاى شيعه جمعى معتقدند: آيه منحصراً ازدواج موقت را بيان مى كند و بعضى از روايات رسيده از ائمه اهل بيت(عليهم السلام) نيز اين نظر را تأييد مى نمايد قرائنى در آيه موجود است كه ممكن است شاهد اين قول باشد: نخست اين كه مى فرمايد: اِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ: «به شرط اين كه اجر آنها را بپردازيد» درست است كه كلمه «اجر»، هم در مورد «مهر عقد دائم» و هم در مورد «مهر ازدواج موقت» گفته مى شود، ولى بيشتر در مورد ازدواج موقت ذكر مى گردد، يعنى با آن تناسب بيشترى دارد. و ديگر اين كه: تعبير به غَيْرَ مُسافِحِيْنَ وَ لا مُتَّخِذى أَخْدان: «به شرط اين كه از راه زنا و گرفتن دوست پنهانى نامشروع وارد نشويد» نيز با ازدواج موقت متناسب تر است، چه اين كه ازدواج دائم هيچگونه شباهتى با مسأله زنا يا انتخاب دوست پنهانى نامشروع ندارد، كه از آن نهى شود، ولى گاهى افراد نادان و بى خبر، ازدواج موقت را با زنا يا انتخاب دوست پنهانى اشتباه مى كنند. و از همه گذشته اين تعبيرات عيناً در آيه 25 سوره «نساء» ديده مى شود و مى دانيم آن آيه درباره ازدواج موقت است.

با اين همه جمعى ديگر از فقهاء ازدواج با اهل كتاب را مطلقاً مجاز مى دانند و قرائن فوق را براى تخصيص آيه كافى نمى بينند و به بعضى از روايات نيز در اين زمينه استدلال مى كنند (كه شرح بيشتر در اين باره بايد در كتاب فقهى مطالعه شود). ناگفته نماند در دنياى امروز كه بسيارى از رسوم جاهلى در اشكال مختلف زنده شده است نيز اين تفكر به وجود آمده كه: انتخاب دوست زن يا مرد براى افراد مجرد بى مانع است نه تنها به شكل پنهانى، آن گونه كه در زمان جاهليت قبل از اسلام وجود داشت، بلكه به شكل آشكار نيز هم! در حقيقت دنياى امروز در آلودگى و بى بند و بارى جنسى از زمان جاهليت پا را فراتر نهاده; زيرا اگر در آن زمان تنها انتخاب دوست پنهانى را مجاز مى دانستند، اينها آشكارش را نيز بى مانع مى دانند و حتى با نهايت وقاحت به آن افتخار مى كنند. اين رسم ننگين كه يك فحشاى آشكار و رسوا محسوب مى شود از سوغات هاى شومى است كه از غرب به شرق انتقال يافته و سرچشمه بسيارى از بدبختى ها و جنايات شده است. ذكر اين نكته نيز لازم است كه در مورد طعام اهل كتاب، هم اجازه داده شده كه از طعام آنها خورده شود (به شرائطى كه ذكر شد) و هم به آنها اطعام شود، اما در مورد ازدواج، تنها گرفتن زن از آنان تجويز شده، ولى زنان مسلمان به هيچ وجه مجاز نيستند با مردان اهل كتاب ازدواج كنند، چنان كه ظاهر آيه نيز چنين اقتضا مى كند (وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ) ، و فلسفه آن ناگفته پيدا است; زيرا زنان به خاطر آن كه عواطف رقيق ترى دارند زودتر ممكن است عقيده همسران خود را بپذيرند تا مردان! و از آنجا كه تسهيلات فوق، درباره معاشرت با اهل كتاب و ازدواج با زنان آنها ممكن است مورد سوء استفاده بعضى قرار گيرد، و آگاهانه يا غير آگاهانه به سوى آنها كشيده شوند، در پايان آيه به مسلمانان هشدار داده، مى فرمايد: «كسى كه نسبت به آنچه بايد به آن ايمان بياورد، كفر بورزد و راه مؤمنان را رها كرده، در راه كافران قرار گيرد، اعمال او بر باد مى رود و در آخرت در زمره زيانكاران خواهد بود» (وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالإيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ). اشاره به اين كه: تسهيلات مزبور علاوه بر اين كه گشايشى در زندگى شما ايجاد مى كند، بايد سبب نفوذ و توسعه اسلام در ميان بيگانگان گردد، نه اين كه شما تحت تأثير آنها قرار گيريد، و دست از آئين خود بر داريد كه در اين صورت مجازات شما بسيار سخت و سنگين خواهد بود در تفسير اين قسمت از آيه با توجه به پاره اى از روايات و شأن نزولى كه نقل شده، احتمال ديگرى نيز هست و آن اين كه: بعضى از مسلمانان پس از نزول آيه فوق و حكم حليت طعام اهل كتاب و زنان آنها از قبول چنين حكمى اكراه داشتند، قرآن به آنها هشدار مى دهد: اگر نسبت به چنين حكمى كه از طرف خدا نازل شده اعتراضى داشته باشند و انكار كنند، اعمال آنها بر باد خواهد رفت و زيانكار خواهند بود.

نخست اين كه: اگر منظور از «طعام» غذاهائى غير از گوشت باشد، اينها كه قبلاً نيز حلال بوده است، آيا قبل از نزول آيه، خريدن گندم و يا

موضوع : امام خامنه ای: باید درس بگیریم از امیرالمؤمنین ...,قرآن کریم,ائمه اطهار (علیهم السلام),شهداء,شهدای مدافع حرم,شهدای دفاع مقدس,ظهور امام زمان(عج),ولایت فقیه,انقلاب اسلامی ایران,
برچسب ها : تفسیر سوره مبارکه مائده,گوشت مردار,خون,گوشت خوک,حیوانات,نام خدا,ذبح,زجر,پرت شدن,بلندی,مردن,ضرب,شاخ حیوان,مرده,باقیمانده,صید,حیوان درنده,بت,حرام,گوشت حيوان,فسق و گناه,كافران,زوال,آئين,مأيوس,مخالفت,ترس,دین,کامل,نعمت,اسلام,جاودان,گرسنگی,گناه,گوشت,خداوند,آمرزنده,مهربان,حلال,پاکیزه,صید,حیوانات شکاری,شکاری,معصیت,سریع الحساب,طعان,اهل کتاب,زنان پاکدامن,پاکدامن,مسلمانان,مهر,زناکار,دوست پنهانی,نامشروع,ایمان,اعمال,تباه,زیانکار,نماز,صورت,دست,آرنج,مفصل,مسح,جنب,غسل,بیمار,مسافر,قضای حجات,زنان,تماس,آمیزش جنسی,غسل,وضو,آب,خاک,پاک,تیمم,پیشانی,دست,مشکل,شکر,وسواس,عقل,امام صادق علیه السلام,امام ششم,شیطان,غم آخرت,غم دنیا,دنیا,فقر,پریشانی,سربار,کافی,هلاکت,نهج الفصاحه,رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله,توبه,بد اخلاق,توبه,تعیین تکلیف,امور دینی,یقین,حضرت زینب (سلام الله علیها),اطاعت,امام خامنه ای,پیام شهیدان,شهید علم,شهید هسته ای,دانشمند جوان,ایلام,فشار دشمن,جنگ,شهدای ورزشکار,حادثه,تماشاچی,شهید,صدام خبیث,صدام,خبیث,جنایات,پشتیبان,گرگ,خونخوار,پشتیبانی,حقوق بشر,بی حیا,بی شرم,قدرت,رسوا,هنرمندان,نویسندگان,بار سنگین,وظیفه سنگین,هنر,فیلم,ساخت فیلم,سبک زندگی اسلامی,سبک زندگی,اسلامی,سبک,زندگی,رزمندگان,شهدا,شهیدان,هنرمندانه,خوف,حزن,ترس,اندوه,وسوسه,دشمنان,متزلزل,ملت ایران,اتحاد,انگیزه,تلاش,مسئولین,احساس مسئولیت,مجاهدت,اوج,شهید مدافع حرم,شهید حسین همدانی, به یاد شهدا,شهدای کربلا,حارث بن بنهان,حمزه,شجاع,سواركارى,تبلیغات,شهید جبار عراقی,شهید لطفعلی مرادحاصلی,پشتیبان ولایت فقیه باشید,ابتذال,ولایت فقیه,یا زهراء سلام الله علیها,ظهور,امام خامنه ای,
امتیاز : 3 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در يکشنبه 21 آذر 1400ساعت 5:20 توسط بنده خدا | تعداد بازديد : 91 | |

تفسیر سوره مبارکه مائده آیات 111 تا 120 ... | کسی که به خودش رحم نمی‌ کند یقیناً به شما رحم نخواهد ک

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ‌ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ‌ أَنَّ الْأَرْ‌ضَ يَرِ‌ثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ

و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.

سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵

بخش اول مطالب

بخش دوم مطالب

امام باقر(عليه السلام) فرمودند :

دنيا را چون منزلى بدان كه در آن فرود آمده اى و سپس از آن مى كوچى

يا مانند مالى بدان كه در عالم خواب يافته اى و چون بيدار شوى خبرى از آن نيست .

من اين را به عنوان مَثَل برايت گفتم ؛ زيرا دنيا در نظر خردمندان و خداشناسان همانند جابه جا شدن سايه هاست.

الكافي ج۲ ص۱۳۳

منبع (کانال فضیلتها):

https://t.me/fazylatha

تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۱۱۱تا۱۱۵

وَ إِذْ أَوْحَيْت إِلى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ ءَامِنُوا بى وَ بِرَسولى قَالُوا ءَامَنَّا وَ اشهَدْ بِأَنَّنَا مُسلِمُونَ‏(۱۱۱) إِذْ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ يَاعِيسى ابْنَ مَرْيَمَ هَلْ يَستَطِيعُ رَبُّك أَن يُنزِّلَ عَلَيْنَا مَائدَةً مِّنَ السمَاءِقَالَ اتَّقُوا اللَّهَ إِن كنتُم مُّؤْمِنِينَ‏(۱۱۲) قَالُوا نُرِيدُ أَن نَّأْكلَ مِنهَا وَ تَطمَئنَّ قُلُوبُنَا وَ نَعْلَمَ أَن قَدْ صدَقْتَنَا وَ نَكُونَ عَلَيْهَا مِنَ الشاهِدِينَ‏(۱۱۳) قَالَ عِيسى ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنزِلْ عَلَيْنَا مَائدَةً مِّنَ السمَاءِ تَكُونُ لَنَا عِيداً لأَوَّلِنَا وَ ءَاخِرِنَا وَ ءَايَةً مِّنك وَ ارْزُقْنَا وَ أَنت خَيرُ الرَّازِقِينَ‏(۱۱۴) قَالَ اللَّهُ إِنى مُنزِّلُهَا عَلَيْكُم ْفَمَن يَكْفُرْ بَعْدُ مِنكُمْ فَإِنى أُعَذِّبُهُ عَذَاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِّنَ الْعَالَمِينَ‏(۱۱۵)

ترجمه:
۱۱۱ -و بياد آور زمانى را كه به حواريون وحى فرستادم كه به من و فرستاده من ايمان بياوريد ، آنها گفتند ايمان آورديم و گواه باش كه ما مسلمانيم.
۱۱۲ -در آن هنگام كه حواريون گفتند : اى عيسى بن مريم آيا پروردگار تو مى‏تواند مائده‏اى از آسمان نازل كند ؟ او ( در پاسخ ) گفت از خدا بپرهيزيد اگر با ايمان هستيد!.
۱۱۳ -گفتند ( ما نظر سوئى نداريم ) مى‏خواهيم از آن بخوريم و دلهاى ما ( به رسالت تو ) مطمئن گردد و بدانيم به ما راست گفته ‏اى و بر آن گواه باشيم .
۱۱۴-عيسى عرض كرد : خداوندا ، پروردگارا ! مائده‏اى از آسمان بر ما بفرست تا عيدى براى اول و آخر ما باشد و نشانه ‏اى از تو ، و به ما روزى ده ، تو بهترين روزى دهندگانى.
۱۱۵ -خداوند ( دعاى او را مستجاب كرد و ) گفت من آنرا بر شما نازل مى‏كنم ولى هر كس از شما بعد از آن كافر گردد ( و راه انكار پويد ) او را چنان مجازاتى مى‏كنم كه احدى از جهانيان را نكرده باشم!.

تفسیر

داستان نزول مائده بر حواريون

به دنبال بحثى كه درباره مواهب الهى درباره مسيح (عليه ‏السلام‏) و مادرش در آيات قبل بيان شد در اين آيات به موهبتهائى كه به حواريين يعنى ياران نزديك مسيح (عليه ‏السلام‏) بخشيده اشاره مى‏كند : نخست مى‏فرمايد : بخاطر بياور زمانى را كه به حواريين وحى فرستادم كه به من و فرستاده‏ام مسيح (عليه ‏السلام‏) ايمان بياوريد و آنها دعوت مرا اجابت كردند و گفتند : ايمان آورديم ، خداوندا گواه باش كه ما مسلمان و در برابر فرمان تو تسليم هستيم ( و اذ اوحيت الى الحواريين ان آمنوا بى و برسولى قالوا آمنا و اشهد باننا مسلمون ) .
البته مى‏دانيم كه وحى در قرآن معنى وسيعى دارد و منحصر به وحى‏ هائى كه بر پيامبران نازل مى‏شد نيست ، بلكه الهاماتى كه به قلب افراد مى‏شود نيز از مصداقهاى آن است و لذا درباره مادر موسى ( سوره قصص آيه 7 ) نيز تعبير به وحى شده و حتى به غرائز و الهامات تكوينى حيواناتى همچون زنبور عسل نيز در قرآن كلمه وحى گفته شده است .
اين احتمال نيز وجود دارد كه منظور وحى ‏هائى باشد كه بواسطه مسيح (عليه ‏السلام‏) و با پشتوانه معجزات براى آنها فرستاده مى‏شد.
درباره حواريين يعنى شاگردان و ياران مخصوص مسيح (عليه‏ السلام‏) در جلد دوم صفحه 426 بحث كرده ‏ايم.
سپس اشاره به جريان معروف نزول مائده آسمانى كرده ، مى‏گويد : ياران خاص مسيح به عيسى (عليه ‏السلام‏) گفتند : آيا پروردگار تو مى ‏تواند غذائى از آسمان براى ما بفرستد ؟ ( اذ قال الحواريون يا عيسى ابن مريم هل يستطيع ربك ان ينزل علينا مائدة من السماء ) .
مائده در لغت هم به خوان و سفره و طبق گفته مى‏شود و هم به غذائى كه در آن قرار مى‏دهند.
و در اصل از ماده ميد به معنى حركت و تكان خوردن است شايد اطلاق مائده بر سفره و غذا به خاطر نقل و انتقالى است كه در آن صورت مى‏گيرد.
مسيح (عليه ‏السلام‏) از اين تقاضا كه بوى شك و ترديد مى‏داد پس از آوردن آن همه آيات و نشانه ‏هاى ديگر نگران شد و به آنها هشدار داد و گفت : از خدا بترسيد اگر ايمان داريد ( قال اتقوا الله ان كنتم مؤمنين ) .
ولى به زودى به اطلاع عيسى (عليه ‏السلام‏) رسانيدند كه ما هدف نادرستى از اين پيشنهاد نداريم ، و غرض ما لجاجت ‏ورزى نيست بلكه مى‏خواهيم از اين مائده بخوريم ( و علاوه بر نورانيتى كه بر اثر تغذيه از غذاى آسمانى در قلب ما پيدا مى‏شود ، زيرا تغذيه به طور مسلم در روح انسان مؤثر است ) قلب ما اطمينان و آرامش پيدا كند و با مشاهده اين معجزه بزرگ به سر حد عين اليقين برسيم و بدانيم آنچه به ما گفته‏ اى راست بوده و بتوانيم بر آن گواهى دهيم ( قالوا نريدان ناكل منها و تطمئن قلوبنا و نعلم ان قد صدقتنا و نكون عليها من الشاهدين).
هنگامى كه عيسى (عليه ‏السلام‏) از حسن نيت آنها در اين تقاضا آگاه شد ، خواسته آنها را به پيشگاه پروردگار به اين صورت منعكس كرد : خداوندا مائده ‏اى از
آسمان براى ما بفرست كه عيدى براى اول و آخر ما باشد ، و نشانه ‏اى از ناحيه تو محسوب شود و به ما روزى ده ، تو بهترين روزى دهندگان هستى ( قال عيسى ابن مريم اللهم ربنا انزل علينا مائدة من السماء تكون لنا عيدا لاولنا و آخرنا و آية منك و ارزقنا و انت خير الرازقين ) .
قابل توجه اينكه مسيح تقاضاى آنها را بطرزى شايسته‏ تر در پيشگاه خدا بيان كرد كه حاكى از روح حق‏ طلبى و ملاحظه مصالح جمعى و عمومى بوده باشد. خداوند اين دعائى را كه از روى حسن نيت و اخلاص صادر شده بود اجابت كرد ، و به آنها فرمود : من چنين مائده‏ اى را بر شما نازل مى‏كنم ، ولى توجه داشته باشيد ، بعد از نزول اين مائده مسئوليت شما بسيار سنگينتر مى‏شود و با مشاهده چنين معجزه آشكارى هر كس بعد از آن ، راه كفر را بپويد او را چنان مجازاتى خواهم كرد كه احدى از جهانيان را چنين مجازاتى نكرده باشم ! ( قال الله انى منزلها عليكم فمن يكفر بعد منكم فانى اعذبه عذابا لا اعذبه احدا من العالمين ) .

يادآورى چند نكته لازم
در اين آيات نكاتى است كه بايد مورد بررسى قرار گيرد:
۱- منظور از تقاضاى مائده چه بود ؟
-شك نيست كه حواريون در اين تقاضا نظر سوئى نداشتند و هدفشان لجاجت در برابر مسيح (عليه ‏السلام‏) نبود ، بلكه در جستجوى آرامش بيشتر و زدودن باقيمانده ترديدها و وسوسه ‏هاى اعماق قلبشان بوده است زيرا بسيار مى‏شود كه انسان با استدلال و حتى گاهى با تجربه ، مطلبى را اثبات مى‏كند اما چون مساله ، مساله مهمى است بقايائى از وسوسه و شك در زواياى قلب او مى‏ماند ، لذا ميل دارد با تجربه و آزمايش مكرر ، و يا با تبديل كردن استدلالات علمى به مشاهدات عينى آنها را نيز از اعماق قلب خود ريشه ‏كن سازد ، لذا مى‏بينيم حتى ابراهيم (عليه ‏السلام‏) با آن مقام والاى ايمان و يقينش از خداوند تقاضا مى‏كند كه مساله معاد را با چشم خود ببيند تا ايمان علميش به عين اليقين و شهود ، تبديل شود.
ولى از آنجا كه تعبير تقاضاى حواريون ظاهرا زننده بود ، حضرت مسيح (عليه ‏السلام‏) آن را حمل بر بهانه‏ جوئى كرد و به آنها اعتراض نمود اما هنگامى كه با توضيح بيشتر مقصد خود را روشن ساختند ، عيسى (عليه‏ السلام‏) در برابر آنها تسليم شد .
۲- منظور از هل يستطيع ربك چيست؟
-مسلما اين جمله در ابتدا چنين معنى مى‏دهد كه حواريون در قدرت خدا در نزول مائده شك داشتند ، ولى در تفسير آن مفسران اسلامى بياناتى دارند ، كه چند قسمت آن از همه بهتر به نظر مى‏رسد نخست اينكه اين درخواست در آغاز كار آنها بود ، كه به تمام صفات خدا كاملا آشنا نبودند ، ديگر اينكه منظورشان اين بوده آيا خداوند مصلحت مى‏بيند چنين مائده ‏اى را بر ما نازل كند ، همانطور كه فى المثل كسى به ديگرى مى‏گويد من نمى‏توانم تمام ثروتم را بدست فلان كس بدهم ، يعنى صلاح نمى‏بينم نه اينكه قدرت ندارم ، سوم اينكه يستطيع به معنى يستجيب بوده باشد زيرا ماده طوع به معنى انقياد است و هنگامى كه به باب استفعال برود چنين معنى را مى‏توان از آن استفاده كرد ، بنابراين معنى جمله چنين مى‏شود آيا پروردگار تو از ما مى‏پذيرد كه مائده آسمانى بر ما نازل كند ؟
۳-اين مائده آسمانى چه بود ؟
-درباره محتويات اين مائده در قرآن ذكرى به ميان نيامده ، ولى از احاديث از جمله از حديثى كه از امام باقر (عليه ‏السلام‏) نقل شده چنين استفاده مى‏شود كه طعام مزبور چند قرص نان و چند ماهى بود و شايد علت مطالبه چنين اعجازى آن بوده ، كه شنيده بودند مائده آسمانى بر بنى اسرائيل به اعجاز موسى نازل شد ، آنها هم چنين تقاضائى را از عيسى كردند.
۴- آيا مائده‏اى بر آنها نازل شد ؟
-با اينكه آيات فوق تقريبا صراحت در نزول مائده دارد زيرا وعده خداوند تخلف ‏ناپذير است ، اما عجيب اين است كه بعضى از مفسران در نزول مائده ترديد كرده ‏اند و گفته ‏اند هنگامى كه حواريون
شدت مسئوليت را پس از نزول مائده احساس كردند از تقاضاى خود صرفنظر نمودند ! ولى حق اين است كه مائده بر آنها نازل گرديد.
۵- عيد چيست ؟
عيد در لغت از ماده عود به معنى بازگشت است ، و لذا به روزهائى كه مشكلات از قوم و جمعيتى بر طرف مى‏شود و بازگشت به پيروزيها و راحتى‏هاى نخستين مى‏كند عيد گفته مى‏شود ، و در اعياد اسلامى به مناسبت اينكه در پرتو اطاعت يك ماه مبارك رمضان و يا انجام فريضه بزرگ حج ، صفا و پاكى فطرى نخستين به روح و جان باز مى‏گردد ، و آلودگيها كه بر خلاف فطرت است ، از ميان مى‏رود ، عيد گفته شده است ، و از آنجا كه روز نزول مائده روز بازگشت به پيروزى و پاكى و ايمان به خدا بوده است حضرت مسيح (عليه‏ السلام‏) آن را عيد ناميده ، و همانطور كه در روايات وارد شده نزول مائده در روز يكشنبه بود و شايد يكى از علل احترام روز يكشنبه در نظر مسيحيان نيز همين بوده است.
و اگر در روايتى كه از على (عليه ‏السلام‏) نقل شده مى‏خوانيم و كل يوم لا يعصى الله فيه فهو يوم عيد : هر روز كه در آن معصيت خدا نشود روز عيد است نيز اشاره به همين موضوع است ، زيرا روز ترك گناه روز پيروزى و پاكى و بازگشت به فطرت نخستين است.

۶-مجازات شديد براى چه بود ؟
-در اينجا نكته مهمى است كه بايد به آن توجه داشت و آن اينكه هنگامى كه ايمان به مرحله شهود و عين اليقين برسد يعنى حقيقت را با چشم مشاهده كند و جاى هيچگونه ترديد و وسوسه باقى نماند مسئوليت او بسيار سنگينتر خواهد شد زيرا چنين كسى آن انسان سابق كه ايمانش بر پايه شهود نبود ، و احيانا وسوسه‏ هائى در آن وجود داشت نيست ، او وارد مرحله جديدى از ايمان و مسئوليت شده است و كمترين تقصير و غفلت و كوتاهى او موجب مجازات شديدى خواهد شد به همين دليل مسئوليت انبياء و اولياى خدا ، سخت
سنگين بود بطورى كه هميشه از آن وحشت داشتند ، در زندگى روزانه نيز به نمونه‏ هائى از اين مطلب برخورد مى‏كنيم مثلا هر كس مى‏داند كه قاعدتا در شهر و ديار او گرسنگانى وجود دارند كه در برابر آنها مسئوليت دارد ، اما هنگامى كه با چشم خود ببيند كه انسان بى‏گناهى از شدت گرسنگى ناله مى‏كند ، مسلما شكل مسئوليت او عوض مى‏گردد.
۷-عهد جديد و مائده
در اناجيل چهارگانه كنونى سخنى از مائده به شكلى كه در قرآن است نمى‏يابيم گرچه در انجيل يوحنا باب 21 بحثى درباره اطعام وپذيرائى اعجاز آميز مسيح از جمعى از مردم با نان و ماهى به ميان آمده اما با اندك توجهى روشن مى‏شود كه ارتباطى با مساله مائده آسمانى و حواريون ندارد در كتاب اعمال رسولان كه از كتب عهد جديد است نيز درباره نزول مائده بر يكى از حواريون به نام پطرس بحثى به ميان آمده اما آنهم غير از آن است كه ما درباره آن بحث مى‏كنيم ، ولى از آنجا كه مى‏دانيم بسيارى از حقايقى كه بر عيسى (عليه ‏السلام‏) نازل گشت در اناجيل كنونى نيست همانطور كه بسيارى از مطالبى كه در اناجيل است بر مسيح (عليه ‏السلام‏) نازل نشده مشكلى از اين نظر در جريان نزول مائده به وجود نخواهد آمد .

منبع (کانال فضیلتها):

https://t.me/fazylatha

امام هادی (علیه السلام) فرمود:
«مَنْ هَانَتْ‏ عَلَیهِ‏ نَفْسُهُ‏ فَلَا تَأْمَنْ‏ شَرَّهُ»

كسی كه خود را كریم نمی ‌داند و كریمانه زندگی نمی ‌كند، از شرّ او در امان نباش ، زیرا كسی كه به خودش رحم نمی‌ كند یقیناً به شما رحم نخواهد كرد!

منبع (کانال فضیلتها):

https://t.me/fazylatha

 امام هادی (علیه السلام) فرمودند :

جایگاه مردم در دنیا به[ اموال] است و در آخرت به [اعمال]

اعلام الدین ، ج۱ ، ص۳۱۱

منبع (کانال فضیلتها):

https://t.me/fazylatha

تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۱۱۶تا۱۱۸

وَ إِذْ قَالَ اللَّهُ يَاعِيسى ابْنَ مَرْيَمَ ءَ أَنت قُلْت لِلنَّاسِ اتخِذُونى وَ أُمِّىَ إِلَاهَينِ مِن دُونِ اللَّهِ قَالَ سبْحَانَك مَا يَكُونُ لى أَنْ أَقُولَ مَا لَيْس لى بِحَقٍ إِن كُنت قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فى نَفْسى وَ لا أَعْلَمُ مَا فى نَفْسِك إِنَّك أَنت عَلَّامُ الْغُيُوبِ‏(۱۱۶) مَا قُلْت لهَُمْ إِلا مَا أَمَرْتَنى بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبى وَ رَبَّكُمْ وَ كُنت عَلَيهِمْ شهِيداً مَّا دُمْت فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنى كُنت أَنت الرَّقِيب عَلَيهِمْ وَ أَنت عَلى كلّ‏ِ شىْ‏ءٍ شهِيدٌ(۱۱۷) إِن تُعَذِّبهُمْ فَإِنهُمْ عِبَادُك وَ إِن تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّك أَنت الْعَزِيزُ الحَْكِيمُ‏(۱۱۸)

ترجمه:

۱۱۶ -به يادآور زمانى را كه خداوند به عيسى بن مريم مى‏گويد : آيا تو به مردم گفتى كه من و مادرم را دو معبود ، غير از خدا ، انتخاب كنيد ؟ او مى‏گويد : منزهى تو ، من حق ندارم آنچه را كه شايسته من نيست بگويم ، اگر چنين سخنى را گفته باشم تو ميدانى ، تو از آنچه در روح و جان من است آگاهى و من از آنچه در ذات ( پاك)تو است آگاه نيستم ، زيرا تو با خبر از تمام اسرار و پنهانيها هستى.
۱۱۷ -من به آنها چيزى جز آنچه مرا مامور به آن ساختى نگفتم ،به آنها گفتم : خداوندى را بپرستيد كه پروردگار من و پروردگار شما است ، و تا آن زمان كه ميان آنها بودم مراقب و گواه آنان بودم ، و هنگامى كه مرا از ميانشان برگرفتى تو خود مراقب آنها بودى ، و تو گواه بر هر چيز هستى.
۱۱۸ -(با اين حال ) اگر آنها را مجازات كنى بندگان تواند ( و قادر به فرار از مجازات نيستند ) و اگر آنها را ببخشى توانا و حكيمى ( نه مجازات تو نشانه عدم حكمت و نه بخشش تو نشانه ضعف است ) .

تفسیر
بيزارى مسيح از شرك پيروانش
اين آيات پيرامون گفتگوى خداوند با حضرت مسيح (عليه‏ السلام‏) در روز رستاخيز بحث مى‏كند ، به دليل اينكه در چند آيه بعد مى‏خوانيم : هذا يوم ينفع الصادقين صدقهم : امروز روزى است كه راستگوئى راستگويان به آنها سود مى‏دهد و مسلما منظور از آن روز قيامت است.به علاوه جمله فلما توفيتنى كنت انت الرقيب عليهم دليل ديگرى بر اين است كه اين گفتگو بعد از دوران نبوت مسيح (عليه ‏السلام‏) واقع شده است و شروع آيه با جمله قال كه براى زمان ماضى است مشكلى ايجاد نمى‏كند ، زيرا در قرآن بسيار ديده مى‏شود كه مسائل مربوط به قيامت به صورت زمان ماضى ذكر شده و اين اشاره به قطعى بودن قيامت است ، يعنى وقوع آن در آينده چنان مسلم است كه گوئى در گذشته واقع شده ، و با صيغه فعل ماضى از آن ياد مى‏شود .به هر حال آيه نخست مى‏گويد : خداوند در روز قيامت به عيسى مى‏گويد : آيا تو به مردم گفتى كه من و مادرم را علاوه بر خداوند معبود خويش قرار دهيد ، و پرستش كنيد ؟ ( و اذ قال الله يا عيسى ابن مريم أ انت قلت للناس اتخذونى و امى الهين من دون الله).شك نيست كه مسيح (عليه ‏السلام‏) چنين چيزى را نگفته است و تنها دعوت به توحيد و عبادت خدا نموده ، ولى منظور از اين استفهام اقرار گرفتن از او در برابر امتش ، و بيان محكوميت آنها است .مسيح (عليه ‏السلام‏) با نهايت احترام در برابر اين سؤال چند جمله در پاسخ مى‏گويد:
۱ -نخست زبان به تسبيح خداوند از هر گونه شريك و شبيه گشوده و مى‏گويد:
خداوندا ! پاك و منزهى از هر گونه شريك ( قال سبحانك).
۲ -چگونه ممكن است چيزى را كه شايسته من نيست بگويم ( ما يكون لى ان اقول ما ليس لى بحق).
در حقيقت نه تنها گفتن اين سخن را از خود نفى مى‏كند ، بلكه مى‏گويد اساسا من چنين حقى را ندارم و چنين گفتارى با مقام و موقعيت من هرگز سازگار نيست.
۳ -سپس استناد به علم بى‏پايان پروردگار كرده ، مى‏گويد : گواه من اين است كه اگر چنين مى‏گفتم مى‏دانستى ، زيرا تو از آنچه در درون روح و جان من است آگاهى ، در حالى كه من از آنچه در ذات پاك تو است بى‏خبرم ، زيرا تو علام الغيوب و با خبر از تمام رازها و پنهانيها هستى ( ان كنت قلته فقد علمته تعلم ما فى نفسى و لا اعلم ما فى نفسك انك انت علام الغيوب)
۴-تنها چيزى كه من به آنها گفتم همان بوده است كه به من ماموريت دادى كه آنها را دعوت به عبادت تو كنم و بگويم خداوند يگانه‏ اى را كه پروردگار من و شما است پرستش كنيد ( ما قلت لهم الا ما امرتنى به ان اعبدوا الله ربى و ربكم ) .
۵ -و تا آن زمان كه در ميانشان بودم مراقب و گواه آنها بودم و نگذاشتم راه شرك را پيش گيرند ، اما به هنگامى كه مرا از ميان آنها برگرفتى تو مراقب و نگاهبان آنها بودى ، و تو گواه بر هر چيزى هستى ( و كنت عليهم شهيدا ما دمت فيهم فلما توفيتنى كنت انت الرقيب عليهم و انت على كل شى‏ء شهيد)
۶ -و با اينهمه باز امر ، امر تو و خواست ، خواست تو است ، اگر آنها را در برابر اين انحراف بزرگ مجازات كنى بندگان تواند و قادر به فرار از زير بار اين مجازات نخواهند بود ، و اين حق براى تو در برابر بندگان نافرمانت ثابت است ، و اگر آنها را ببخشى و از گناهانشان صرف نظر كنى توانا و حكيم هستى ، نه بخشش تو نشانه ضعف است ، و نه مجازاتت خالى از حكمت و حساب ( ان تعذبهم فانهم عبادك و ان تغفر لهم فانك انت العزيز الحكيم).

در اينجا دو سؤال پيش مى‏آيد:
۱ -آيا در تاريخ مسيحيان هيچ ديده شده است كه مريم را معبود خود قرار دهند ؟ يا اينكه آنها تنها قائل به تثليث و خدايان سه‏ گانه يعنى خداى پدر و خداى پسر و روح القدس بوده‏ اند ، و شكى نيست كه روح القدس به پندار آنها ، واسطه ميان خداى پدر و خداى پسر ، مى‏باشد و او غير از مريم است ، در پاسخ اين سؤال بايد گفت : درست است كه مسيحيان مريم را خدا نمى‏دانستند .
ولى در عين حال در برابر او و مجسمه‏ اش مراسم عبادت را انجام مى‏داده ‏اند ، همانطور كه بت پرستان بت را خدا نمى‏دانستند ولى شريك خدا در عبادت تصور مى‏كردند ، و به عبارت روشنتر فرق است ميان الله به معنى خدا و اله به معنى معبود ، مسيحيان مريم را اله يعنى معبود مى‏دانستند نه خدا .
به تعبير يكى از مفسران گرچه هيچيك از فرق مسيحيت كلمه اله و معبود را بر مريم اطلاق نمى‏كنند ، بلكه او را تنها مادر خداوند مى‏دانند ! ولى ، عملا مراسم نيايش و پرستش را در برابر او دارند ، خواه اين نام را بر او بگذارند يا نه سپس اضافه مى‏كند : چندى قبل در بيروت در شماره نهم سال هفتم مجله مشرق كه متعلق به مسيحيان است ، مطالب قابل ملاحظه ‏اى به عنوان ياد بود پنجاهمين سال اعلان پاپ بيوس نهم درباره شخصيت مريم منتشر گرديد و در همين شماره تصريح شده بود كه كليساهاى شرقى همانند كليساهاى غربى مريم را عبادت مى‏كنند ، و در شماره چهاردهم سال پنجم همان مجله مقاله‏اى به قلم انستاس كرملى درج شده كه خواسته است در آن براى مساله عبادت مريم حتى ريشه ‏اى از كتب عهد عتيق و تورات پيدا كند ، داستان دشمنى مار ( شيطان ) و زن ( حوا ) را به عنوان مريم تفسير مى‏نمايد.
بنابراين پرستش و عبادت مريم در ميان آنها وجود دارد.
۲-سؤال ديگر اين است كه چگونه حضرت مسيح (عليه ‏السلام‏) با عبارتى كه بوى شفاعت مى‏دهد درباره مشركان امت خود سخن مى‏گويد و عرض مى‏كند : اگر آنها را ببخشى تو عزيز و حكيمى .
مگر مشرك قابل شفاعت و قابل بخشش است ؟ ! در پاسخ بايد به اين نكته توجه داشت كه اگر هدف عيسى (عليه ‏السلام‏) شفاعت بود مى‏بايد گفته باشد انك انت الغفور الرحيم زيرا غفور و رحيم بودن خداوند متناسب با مقام شفاعت است در حالى كه مى‏بينيم او خدا را به عزيز و حكيم بودن توصيف مى‏كند ، از اين استفاده مى‏شود كه منظور شفاعت و تقاضاى بخشش براى آنها نيست ، بلكه هدف سلب هر گونه اختيار از خود و واگذار كردن امر به اختيار پروردگار است يعنى كار به دست تو است ، اگر بخواهى مى‏بخشى و اگر بخواهى مجازات مى‏كنى ، هر چند نه مجازات تو بدون دليل و نه بخشش تو بدون علت است و در هر حال از قدرت و توانائى من بيرون است . به علاوه ممكن است در ميان آنها جمعى به اشتباه خود توجه كرده و راه توبه را پيش گرفته باشند ، و اين جمله درباره آن جمعيت بوده باشد.

منبع (کانال فضیلتها):

https://t.me/fazylatha

حاج قاسم سلیمانی:

خداوندا! مرا بپذیر؛ پاکیزه بپذیر، آنچنان بپذیر که شایسته‌ی دیدارت شوم. جز دیدار تو را نمی‌خواهم، بهشت من جوار توست، یا الله!

منبع (کانال فضیلتها):

https://t.me/fazylatha

تفسیر سوره مبارکه مائده آیات ۱۱۹تا۱۲۰

قَالَ اللَّهُ هَذَا يَوْمُ يَنفَعُ الصادِقِينَ صِدْقُهُمْ لهَُمْ جَنَّاتٌ تجْرِى مِن تحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداًرَّضىَ اللَّهُ عَنهُمْ وَ رَضوا عَنْهُ ذَلِك الْفَوْزُ الْعَظِيمُ‏(۱۱۹) للَّهِ مُلْك السمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ وَ مَا فِيهِنَّ وَ هُوَ عَلى كلّ‏ِ شىْ‏ءٍ قَدِيرُ(۱۲۰)

ترجمه:
۱۱۹ -خداوند مى‏گويد : امروز روزى است كه راستى راستگويان به آنها سود مى‏بخشد ، براى آنها باغهائى از بهشت است كه آب از زير ( درختان ) آن جريان دارد و جاودانه و براى هميشه در آن مى‏مانند ، خداوند از آنها خشنود و آنها از او خشنود خواهند بود و اين رستگارى بزرگى است.
۱۲۰-حكومت آسمانها و زمين و آنچه در آنها است از آن خدا است و او بر هر چيزى توانا است.

تفسیر
رستگارى بزرگ
در تعقيب ذكر گفتگوى خداوند باحضرت مسيح (عليه‏ السلام‏) در روز رستاخيز كه شرح آن در آيات قبل گذشت در اين آيه مى‏خوانيم : خداوند پس از اين گفتگو چنين مى‏فرمايد : امروز روزى است كه راستى راستگويان به آنها سود مى‏بخشد ( قال الله هذا يوم ينفع الصادقين صدقهم).
البته منظور از اين جمله صدق و راستى در گفتار و كردار در دنيا است ، كه در آخرت مفيد واقع مى‏شود و گر نه صدق و راستى در آخرت كه محل تكليف نيست فايده ‏اى نخواهد داشت ، به علاوه اوضاع آن روز چنان است كه هيچكس
جز راست نمى‏تواند بگويد ، و حتى گناهكاران و خطاكاران همگى به اعمال بد خويش اعتراف مى‏كنند و به اين ترتيب در آن روز دروغگوئى وجود ندارد .
بنابراين آنها كه مسئوليت و رسالت خود را انجام دادند و جز راه صدق و درستى نپيمودند ، مانند مسيح (عليه ‏السلام‏) و پيروان راستين او يا پيروان راستين ساير پيامبران كه در اين دنيا از در صدق وارد شدند ، از كار خود بهره كافى خواهند برد.
ضمنا از اين جمله اجمالا استفاده مى‏شود كه تمام نيكيها را مى‏توان در عنوان صدق و راستى خلاصه كرد صدق و راستى در گفتار ، و صدق و راستى در عمل ، و در روز رستاخيز تنها سرمايه صدق و راستى است كه به كار مى‏آيد ، نه غير آن .
سپس پاداش صادقان را چنين بيان مى‏كند : براى آنها باغهائى از بهشت است كه از زير درختان آن نهرها جارى است ، و جاودانه در آن خواهند ماند ( لهم جنات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها ابدا).
و از اين نعمت مادى مهمتر اين است كه هم خداوند از آنها راضى است و هم آنها از خداوند راضى و خشنودند ( رضى الله عنهم و رضوا عنه).
و شك نيست كه اين موهبت بزرگ كه جامع ميان موهبت مادى و معنوى است رستگارى بزرگ محسوب مى‏شود.
(ذلك الفوز العظيم).
قابل توجه اينكه در اين آيه پس از ذكر باغهاى بهشت با آنهمه نعمتهايش ، نعمت خشنودى خداوند از بندگان و بندگان از خداوند را ذكر مى‏كند و به دنبال آن ، ذلك الفوز العظيم مى‏گويد و اين نشان مى‏دهد تا چه اندازه اين رضايت دو جانبه ، واجد اهميت است ( رضايت پروردگار از بندگان و رضايت بندگان از پروردگار ) زيرا ممكن است انسان غرق عاليترين نعمتها باشد ولى هنگامى كه احساس كند مولى و معبود و محبوب او از او ناراضى است تمام آن نعمتها و مواهب در كام جانش تلخ مى‏گردد .
و نيز ممكن است انسان واجد همه چيز باشد ولى به آنچه دارد راضى و
قانع نباشد ، بديهى است آنهمه نعمت با اين روحيه او را خوشبخت نخواهد كرد ، و ناراحتى مرموزى دائما او را آزار و شكنجه مى‏دهد و آرامش روح و روان را كه بزرگترين موهبت الهى است از او مى‏گيرد.
علاوه بر اين هنگامى كه خدا از كسى خشنود باشد هر چه بخواهد به او مى‏دهد و هنگامى كه هر چه خواست به او داد او نيز خشنود مى‏شود ، نتيجه اينكه بالاترين نعمت اين است كه خدا از انسان خشنود و او نيز از خدايش راضى باشد.
در آخرين آيه اشاره به مالكيت و حكومت خدا بر آسمانها و زمين و آنچه در آنها است شده و عموميت قدرت او بر همه چيز بيان مى‏گردد ( لله ملك السموات و الارض و ما فيهن و هو على كل شى‏ء قدير).
ذكر اين جمله در واقع به عنوان دليل و علت براى رضايت بندگان از خدا است ، زيرا كسى كه بر همه چيز توانا است و بر سراسر عالم هستى حكومت مى‏كند ، توانائى دارد كه هر چه بندگان از او بخواهند به آنها ببخشد و آنها را خشنود و راضى گرداند.
ضمنا مى‏تواند اشاره ‏اى به نادرستى عمل نصارى در پرستش مريم بوده باشد ، زيرا عبادت تنها شايسته كسى است كه برسراسرعالم آفرينش حكومت مى‏كندنه مريم كه مخلوقى بيش نبوده است.

(پايان تفسیر سوره مبارکه مائده)

منبع (کانال فضیلتها):

https://t.me/fazylatha

بخش سوم مطالب

حضرت محمد صلی اللع علیع و آله:

إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد

سبک زندگی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

منبع (ادامه مطلب ...)

https://www.leader.ir/

 

کانال فضیلتها | کانال طاووس الجَنَّه | کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز)

پایگاه اطلاع‌رسانی سید ابراهیم رئیسی | https://qaem14.blog.ir/

https://kawsar1214.blogspot.com/2022/03/the-first-revolt-took-place-during.html

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا

موضوع :
برچسب ها : تفسیر سوره مبارکه مائده رحم,حاج قاسم سلیمانی,خداوندا مرا بپذیر؛ پاکیزه بپذیر,
امتیاز : 4 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در جمعه 30 ارديبهشت 1401ساعت 3:57 توسط بنده خدا | تعداد بازديد : 40 | |

فضیلت و خواص سوره مطففین + تفسیر ... | شهید مدافع حرم شهید سید اسماعیل سیرت نیا ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

یا زهراء سلام الله علیها

https://portal.anhar.ir/node/1021#gsc.tab=0

فضیلت و خواص سوره مطففین

هشتاد و سومین سوره قرآن کریم است که مکی و 36 آیه دارد.

در سخنی از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم آمده است: هر کس که سوره مطففین را قرائت نماید خداوند به او شرابی از باده سر به مهر، می نوشاند.(1)

امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: هر کس در نمازهای واجب خود سوره مطففین را قرائت نماید خداوند امنیت از اتش را به او عطا می کند به گونه ای که نه تو آتش را می بیند و نه آتش او را. در روز قیامت بر روی پل جهنم عبور نمی کند و از او محاسبه نمی شود.(2)

آثار وبرکات سوره

1) برای حفظ موجودی انبارها

از رسول خدا صلی الله علیه واله و سلم نقل شده است: اگر این سوره را بر مخزن و انباری بخوانند از هر گونه خطر و افتی حفظ می شود. (3)

امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: سوره مطففین را بر هر چیزی بخوانند از شر و آفت حشرات روی زمین نگاه داشته می شود.(4)

_________________

پی نوشت:

(1) مجمع البیان، ج10، ص289

(2) ثواب الاعمال ص122

(3) تفسیرالبرهان، ج10، ص289

(4) همان

منبع: «قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی»

برخی از احادیث امام حسن عسکری علیه السلام ...

http://www.asr-entezar.ir/

 

https://farsi.khamenei.ir/audio-content?id=52091

پرتوی از عظمت حسین‌بن‌علی

 

https://farsi.khamenei.ir/audio-content?id=50743

از تبیین تا قیام حسینی علیه‌السلام

حضرت امام حسین(علیه السلام) / عاشورا/کربلا/عبرت‌های عاشورا/حسنین/کوفیان/یزید / سیدالشهدا/ثارالله/اباعبدالله الحسین

شهید علی محمودوند

تاریخ ولادت: ۱۳۴۳/۰۴/۰۶

تاریخ شهادت: ۱۳۷۹/۱۱/۲۲

نحوه شهادت : انفجار مین

سید اسماعیل سیرت نیا اصالتا اهل شهر رشت و ساکن تهران بود. وی از دانشجویان رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن بود که در مقطع کارشناسی پیوسته مشغول به تحصیل بود. این شهید مدافع حرم حضرت زینب(س) از نیروهای سپاه حضرت محمد رسول الله (ص) تهران بزرگ در عملیات مستشاری در سوریه در جریان عملیات محرم سال ۹۴ و در نزدیکی حلب به وسیله اصابت ترکش خمپاره به ناحیه پهلو و پشت سرش همچون مادرش حضرت زهرا س به شهادت رسید. پیکر این شهید در ستاد تیپ عملیاتی سپاه محمد رسول الله تشییع و سپس در زادگاهش شهر رشت تشییع و تدفین شد ...

ماجرای حضور حضرت زهرا (سلام الله علیها) در مراسم خواستگاری شهید سیرت‌نیا/ هدیه‌ای که از یک شهید بر سر سفره عقد رسید ...

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*****

التماس دعا

موضوع : امام خامنه ای: باید درس بگیریم از امیرالمؤمنین ...,قرآن کریم,ائمه اطهار (علیهم السلام),شهداء,شهدای مدافع حرم,شهدای دفاع مقدس,ظهور امام زمان(عج),ولایت فقیه,انقلاب اسلامی ایران,نماز,
برچسب ها : فضیلت,خواص,سوره مطففین,امام صادق علیه السلام,نمازهای واجب,رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم,خداوند,نمازهای واجب,امنیت,آتش,ماه مبارک رمضان,مخزن,انبار,حدیث,امام حسن عسکری علیه السلام,امام حسین علیه السلام,تبیین,قیام حسینی علیه السلام,شهید علی محمودوند,انفجار,مین,انفجار مین,شهادت,شهید مدافع حرم,شهید سید اسماعیل سیرت نیا,ظهور,امام خامنه ای,یا زهرا سلام الله علیها,
امتیاز : 3 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در سه شنبه 8 فروردين 1402ساعت 20:06 توسط بنده خدا | تعداد بازديد : 55 | |


صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد