تبلیغات متنی
آزمون علوم پایه دامپزشکی
ماسک سه لایه
خرید از چین
انجام پروژه متلب
حمل خرده بار به عراق
چت روم
Bitmain antminer ks3
چاپ ساک دستی پلاستیکی
برتر سرویس
لوله بازکنی در کرج
اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها

اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها

اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها

نفسهای تسبیح ... | مقاومت ملت ایران ... | اوّلین و اساسی‌ترین و پراهمیت‌ترین شغل زن، مادری است ... |

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
امام جعفر صادق علیه السلام:
كسى كه مى‏خواهد در همسايگى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و حضرت على و فاطمه عليهما السّلام باشد زيارت حسين بن على عليهما السّلام را ترك نكند.
كامل الزيارات، النص، ص: ۱۳۶
ادامه مطلب ...

غدیر؛ نصب جانشین و توجه به مسأله امامت

 

ادامه مطلب ...

نفسهای تسبیح

قال الصادق علیه السلام:

نفس المهموم لظلمنا تسبیح و همه لنا عبادة و کتمان سرنا جهاد فی سبیل الله.ثم قال ابو عبد الله علیه السلام: یجب ان یکتب هذا الحدیث بالذهب.

امام صادق علیه السلام فرمود: نفس کسی که بخاطر مظلومیت ما اندوهگین شود، تسبیح است و اندوهش برای ما، عبادت است و پوشاندن راز ما جهاد در راه خداست.سپس امام صادق علیه السلام افزود: این حدیث را باید با طلا نوشت! امالی شیخ مفید، ص .338

امام رضا «علیه السلام»

حسین بن ثوبر گوید: من و یونس بن طبیان نزد امام صادق «علیه السلام» بودیم . او انسش از ما بیشتر بود. به حضرت عرضه داشت؛ من بسیار امام حسین «علیه السلام» را یاد می کنم،پس چه ذکری بگویم؟ حضرت فرمودند: بگو: «صلی الله علیک یا ابا عبدالله » و این ذکر را سه مرتبه بگو چرا که سلام از نزدیک و دور به ایشان می رسد.

وسایل الشیعه، ج14،ص493

منابع (ادامه مطلب):

https://hawzah.net/fa/Article/View/4127

http://ahlolbait.com/article/15336

موارد مرتبط:

چهل حدیث زیارت امام حسین علیه‌السلام در کربلا

شهادت امام حسین علیه‏‌السلام

چهل حدیث زیارت

https://rasekhoon.net/hadith

https://t.me/fazylatha

https://www.aviny.com/hadis-mozooee/hadis-farsi.aspx/

 

حضرت آیت‌الله امام خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی تلویزیونی بمناسبت سالروز ولادت رسول اکرم(ص) و امام صادق(ع) 13 /آبان/ 1399

سیاست ما درباره آمریکا با رفت‌وآمد اشخاص تغییر نمیکند باید قوی شویم تا مأیوس شوند

دشمنی و معارضه همه‌جانبه استکبار و صهیونیزم با اسلام:

آخرین نمونه این دشمنی خبیثانه، دشنام به چهره نورانی پیامبر اعظم به زبان کاریکاتور، و حمایت رییس‌جمهور فرانسه از این اقدام زشت بود که بار دیگر نشان داد پشت سر این‌گونه مسائل دست‌های پنهانی وجود دارد.

علاج قطعی تحریم با تکیه بر توان داخل نه عقب‌نشینی در برابر آمریکا 10 /مرداد/ 1399

ادامه مطلب ...:

https://www.leader.ir/fa/content/24667

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=46771

https://www.leader.ir/fa/content/24541

امام خامنه ای:

مقاومت ملت ایران

مسأله این است که این انقلاب، انقلابی است که با اسلام مردم سر و کار دارد و این هست که مردم را در صحنه نگه می‌دارد. علت این‌ که امام این‌ همه روی اسلام و احکام اسلامی در انقلاب تکیه می‌کنند، این است. حواسشان را جمع کنند بر مسئولین. همیشه زمان امروز نیست. پما مقاومت‌ها داریم هنوز داریم. ما هنوز کارها داریم. هنوز این‌ قدر حوادث در پیش داریم، در همه‌ی این حوادث مردم باید تصمیم بگیرند. 1360/04/17

امام خامنه ای:

کمال زن در غلبه‌ی عواطف اوست و این به دلیل این است که شغل اوّل زن تربیت فرزند است نمیگوئیم شغل دیگر نداشته باشد، داشته باشد. میتواند، هیچ مانعی ندارد داشته باشد. اسلام مانع نیست، اما اوّلین و اساسی‌ترین و پراهمیت‌ترین شغل زن، مادری است. اگر رئیس جمهور هم بشود، اهمیتش به قدر اهمیت مادری نیست. من اگر بتوانم تشریح کنم، وقت میبود و میگفتم که مادر بودن چقدر اهمیت دارد؛ یک مادر خوب بودن، قبول میکردید که از ریاست جمهوری هم بالاتر است اهمیت و ارزشش. برای این کار عاطفه لازم است. خدا این موجود را با این عواطف خروشان آفریده تا مادری لنگ نماند. اگر مادری لنگ بماند، نسل انسان منقطع میشود. یا انسان‌هائی که به جامعه وارد میشوند، انسان‌های کامل و درست و حسابی و معتدلی نخواهند بود. 1360/04/06

امام خامنه ای:

اصل تعقل، یکی از اصول اساسی اسلام

اساس جامعه‌ی اسلامی هم بر این است که به مردم فرصت فکر کردن داده بشود. یعنی آنچه گفتنی است به مردم گفته شود تا مردم بتوانند در سایه‌ی معرفتی که پیدا می‌کنند بنشینند با خود حساب کنند و حق را از باطل تشخیص بدهند. لذا اساس حکومتهای ظالمانه در طول تاریخ بشر و همچنین امروز در دنیا بر این بوده که وسیله‌ی تشخیص حق و باطل یعنی فکر کردن و اندیشیدن را از مردم بگیرند.۱۳۶۰/۰۴/۰۵

امام خامنه ای:

اصل تعقل، یکی از اصول اساسی اسلام

اساس جامعه‌ی اسلامی هم بر این است که به مردم فرصت فکر کردن داده بشود. یعنی آنچه گفتنی است به مردم گفته شود تا مردم بتوانند در سایه‌ی معرفتی که پیدا می‌کنند بنشینند با خود حساب کنند و حق را از باطل تشخیص بدهند. لذا اساس حکومتهای ظالمانه در طول تاریخ بشر و همچنین امروز در دنیا بر این بوده که وسیله‌ی تشخیص حق و باطل یعنی فکر کردن و اندیشیدن را از مردم بگیرند.۱۳۶۰/۰۴/۰۵

گرفتن حالت تعقل از مردم، تلاش دشمنان انقلاب

ما، یعنی ملت مسلمان ایران امروز بیش از همیشه محتاج تعلق و تدبریم. یک وظیفه دستگاههای اداره کننده دارند و آن ارشاد و هدایت مردم است. یک وظیفه مردم دارند و آن شنیدن ارشادها و هدایتها و فکر کردن درباره‌ی آنهاست. دشمن که می‌خواهد مردم نفهمند به هر دو ضربه می‌زند. اوّلاً سعی می‌کند صدای هدایت کننده‌ها را در میان غوغای تبلیغاتی جهانی گم کند، نگذارد فریاد رسای هادیان امت به گوش مردم برسد. ثانیاً سعی می‌کنند مردم را از شنیدن باز بدارند، یعنی گوینده‌ها را تخطئه می‌کنند، تبلیغات را دروغ وانمود می‌کنند، برای این‌که ایمان مردم از آنچه هادیان و منادیان حق بیان می‌کنند سلب شود و مردم باور خود را به گفته‌ی دلسوزها از دست بدهند. 1360/04/05

امام خامنه ای:

اصل تعقل، یکی از اصول اساسی اسلام

اساس جامعه‌ی اسلامی هم بر این است که به مردم فرصت فکر کردن داده بشود. یعنی آنچه گفتنی است به مردم گفته شود تا مردم بتوانند در سایه‌ی معرفتی که پیدا می‌کنند بنشینند با خود حساب کنند و حق را از باطل تشخیص بدهند. لذا اساس حکومتهای ظالمانه در طول تاریخ بشر و همچنین امروز در دنیا بر این بوده که وسیله‌ی تشخیص حق و باطل یعنی فکر کردن و اندیشیدن را از مردم بگیرند.۱۳۶۰/۰۴/۰۵

گرفتن حالت تعقل از مردم، تلاش دشمنان انقلاب

حکومت اسلامی آن حکومتی است که مردم را به فکر کردن دعوت می‌کند، و هدایت ذهن مردم را به عهده می‌گیرد. مردم را سرگرم هواها و هوسها و سخنان بی‌ارتباط به سیاست و زندگی مشغول نمی‌کند، سرگرم نمی‌کند؛ ... در جامعه‌ی اسلامی مردم در مقابل کسانی قرار می‌گیرند که آنها می‌خواهند مردم نشنوند صدای هادیها و منادیها را. امروز در جو ایران این اصل اساسی نظام اسلامی به شدت از سوی دشمنان مورد تهدید قرار می‌گیرد. دشمن با یک انقلاب عظیم مردمی و ضد شرق و غرب روبه‌رو شده. 1360/04/05

امام خامنه ای:

اصل تعقل، یکی از اصول اساسی اسلام

اساس جامعه‌ی اسلامی هم بر این است که به مردم فرصت فکر کردن داده بشود. یعنی آنچه گفتنی است به مردم گفته شود تا مردم بتوانند در سایه‌ی معرفتی که پیدا می‌کنند بنشینند با خود حساب کنند و حق را از باطل تشخیص بدهند. لذا اساس حکومتهای ظالمانه در طول تاریخ بشر و همچنین امروز در دنیا بر این بوده که وسیله‌ی تشخیص حق و باطل یعنی فکر کردن و اندیشیدن را از مردم بگیرند.۱۳۶۰/۰۴/۰۵

امروز شیوه‌ی دشمن این است که نگذارد مردم درباره‌ی حوادثی که در ایران و نسبت به اسلام در حال انجام شدن است فکر کنند ...

دشمن با یک انقلاب عظیم مردمی و ضد شرق و غرب روبه‌رو شده. این انقلاب را چگونه خنثی کند و از بین ببرد؟ انقلاب ما بر روی دوش مردم قرار دارد، چگونه مردم را از این انقلاب دلسرد بکند؟ برای این‌که مردم از محور انقلاب دور بشوند خیلی راهها را دشمن تاکنون پیموده است. امروز شیوه‌ی دشمن این است که نگذارد مردم درباره‌ی حوادثی که در ایران و نسبت به اسلام در حال انجام شدن است فکر کنند. 1360/04/05

امام خامنه ای:

دشمن سعی می‌کند جامعه‌ی ما را از راه جلو گرفتن از نیروی فکر و اندیشه‌ی آنها به بی‌تفاوتی بکشاند. ما از مردم می‌خواهیم بشنوند و فکر کنند، این چیزی است که اسلام از مردم می‌خواهد. دشمن از مردم می‌خواهد که به سخن افراد دلسوز و هدایت کننده گوش ندهند و درباره‌ی آن فکر نکنند. چطور دشمن این کار را انجام می‌دهد؟ از راه ایجاد غوغا این کار را انجام می‌دهد. دشمن می‌خواهد با ایجاد جو غوغا و تشنج حالت تعقل را از مردم بگیرد. 1360/04/05

ادامه مطلب ...:

https://farsi.khamenei.ir/speech?nt=2&year=1360

https://farsi.khamenei.ir/newspart-index?id=20163&nt=2&year=1360#50032

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=20081

https://farsi.khamenei.ir/newspart-index?id=20082&nt=2&year=1360#89650

https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=20082

**************

بیانات در اولین کنگره بین‌المللی نهج‌‌البلاغه

 

شهید مدافع حرم شهید محمد مرادی (ابو ابوالفضل) تاریخ شهادت : 1395/05/10 | راموسه - حلب - سوریه

بخشی از وصیت نامه:

اگر می‌خواهیم این امنیت و ثبات بر قرار باشد باید گوش به فرمان ولی فقیه خود امام خامنه‌ای (مدظله) باشیم و با تمام وجود از او حمایت کنیم و با تمام توان در مقابل استکبار جهانی مخصوصا آمریکا و اسراییل بایستیم، زیر بار ظلم و ستم آنها نرویم، ما شیعه هستیم غیرت داریم، نباید اجازه دهیم هرگز کشورمان بازیچه دست آنها قرار بگیرد ...

در فرازی از وصیت‌نامه شهید مدافع حرم شهید حسین دارابی آمده است: «وصیتی به بچه حزب‌اللهی‌ها می‌کنم و آن هم این است که در قبال انقلاب احساس تکلیف کنند و ننشینند گوشه‌ای و نگاه کنند و مشکلات را به گردن دیگران بیندازند.»

منبع (ادامه مطلب ...):

 شهدای مدافع حرم / شهید مدافع حرم/مدافعان حریم اهل بیت (علیهم‌السلام)

https://harimeharam.ir/shahid/372

https://harimeharam.ir/news/43817

درباره زرمنده مجاهد تیپ 41 عصائب اهل الحق؛ شهید «حسین سعید الکنانی»
جان‌بازِ وفادارِ مقاومت

یک جرعه کتاب
قِسم سوم جنگ

شهید علیرضا قنبریان علویجه

شهادت: بیست و سوم بهمن ماه 1364 در فاو عراق

بخشی از وصیت نامه:

سربازان امام زمان(عج)

و اگر ان شاءالله لیاقت شهادت را پیدا کردم و خداوند ما را بپذیرد و ما را جزو سربازان آقا امام زمان بپذیرد و راضی نیستم کسانیکه در این انقلاب بی تفاوت و ضد انقلاب هستند در مراسم من شرکت کنند. چه خوب است پنج نفر افراد حزب اللهی در مراسم شرکت کنند تا افراد بی تفاوت و ضد انقلاب چون اینها معنای شهادت را نمیدانند ...

منبع (ادامه مطلب ...):

http://shahrestanha.navideshahed.com/fa/news/393829

شهید علی خياط زاده شهادت: دوازدهم دي 1363 با سمت آرپي‌جي‌زن در بستان

بخشی از وصیت نامه

وحدت خود را حفظ كنيد و مواظب دشمنان باشيد و بدانيد كه دشمن مانند گرگ در كمين است ... با بى‌حجابى و منكرات و فحشا مبارزه كنيد. با دادن اين همه شهيد نگذاريد كه هنوز در خيابان‌ها بى‌حجابى و فحشا باشد.

شهید همت صحراپور شهادت: سوم آذر 1363، در خرمشهر

بخشی از وصیت نامه

مردم ایران! برای خدا و اسلام تلاش و کوشش کنید و وحدت کلمه را حفظ کنید. نهضت به شکست انجامد عزّت شما تبدیل به ذلّت می‌شود. مواظب باشید در میان صف‌های مستحکم شما گروهک‎های نفاق، شکاف ایجاد نکنند که عملی فرعونی و شیطانی است، زیرا منافقان دشمنِ خود را یعنی اسلام، شناخته‌اند و درصدد نابودی اسلام هستند که این خود فکری پوچ و غلط است.

شهید محمدعلی بهرامي‌زاده بقرآبادي شهادت: بيست و دوم دي 1365، در شلمچه

بخشی از وصیت نامه

سعی در بالا‌بردن رفتار و اخلاق اسلامی داشته باشید و بیشتر به مسائل اسلامی توجّه کنید و از هرگونه اختلاف و اعمال ناهنجار خودداری کنید.

منبع (ادامه مطلب ...):

ویژه ‌نامه "وحدت در کلام شهدای استان البرز"

http://alborz.navideshahed.com/fa/news/491563

http://navideshahed.com/fa/news/491523

http://alborz.navideshahed.com/fa/news/491557

http://alborz.navideshahed.com/fa/news/491538

کلام شهداء

کلیپ صوتی | پیامبر(ص)، دلسوز همه بشری

 روایت آیت‌الله خامنه‌ای از اولین دیدار با علامه جعفری

جای کتاب را هیچ چیز نمی‌گیرد

کتاب، دروازه دانش

برخی مطالب قبلی:

**************

*****

*****

 

http://cdn.persiangig.com/preview/mWUF5NgLKC/ya%20zahra%20SALAMOLAH%20ALAYHA%2059%20estefade%20az%20mataleb%20ba%20zekre%20salavat%20azad%20ast.gif

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
امام جعفر صادق علیه السلام:
كسى كه دوست دارد بر سفره‏هاى نور بنشيند در روز قيامت، پس بايد از زوّار حضرت حسين بن على عليهما السّلام باشد.
كامل الزيارات، النص، ص: ۱۳۵
ادامه مطلب ...

http://yazahra313.sportblog.ir/

http://yazahra313.rozblog.com/

http://imamhussain.niloblog.com/

http://yamahdi1313.blogtez.com/

http://ya-fatemeh-1012.gigfa.com

http://imam-bagher-alayhe-salam.gigfa.com

التماس دعا

 

موضوع :
برچسب ها : نفسهای تسبیح,مقاومت ملت ایران,شغل,زن،مادری, تعقل,مردم,تلاشدشمنان,انقلاب,یاد شهداء,
امتیاز : 4 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در دوشنبه 6 بهمن 1399ساعت 22:26 توسط بنده خدا | تعداد بازديد : 154 | |

نشانه عاقل ... | عقل و اخلاق ... | توصیه های امام رضا (ع) ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

**************

نشانه عاقل ... | عقل و اخلاق ... | توصیه های امام رضا (ع) ... | آثار حلم و ... | اسیران جهالت و ... | پرهیز از نحس شمردن ... | بهترین برادران ... | مقام ادب ... | انتظار ... | به یاد شهدا ...


 

 

**************

 

بخش فیلم

*****

التماس دعا

موضوع :
برچسب ها : نشانه عاقل,عقل و اخلاق,توصیه های امام رضا (ع),آثار حلم,اسیران جهالت, پرهیز از نحس شمردن, بهترین برادران,مقام ادب, انتظار,به یاد شهدا ,
امتیاز : 4 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در دوشنبه 6 بهمن 1399ساعت 23:45 توسط بنده خدا | تعداد بازديد : 168 | |

تفسیر سوره مبارکه بقره آیات ۱۰۲ و ۱۰۳ ... | سلیمان و ساحران بابل ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

**************

تفسیر سوره مبارکه بقره آیات ۱۰۲ و ۱۰۳

وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّيَاطِينُ عَلَىٰ مُلْكِ سُلَيْمَانَ ۖ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَٰكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ ۚ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّىٰ يَقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَكْفُرْ ۖ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ ۚ وَمَا هُم بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنفَعُهُمْ ۚ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ ۚ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنفُسَهُمْ ۚ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ
و (یهود) از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم مى خواندند پیروى کردند. و سلیمان کافر نشد (و هرگز دست به سحر نیالود). ولى شیاطین کفر ورزیدند. و به مردم سحر آموختند. و (نیز یهود) از آنچه بر دو فرشته بابل «هاروت» و «ماروت»، نازل شد پیروى کردند. حال آنکه آن دو به هیچ کس چیزى (از سحر) یاد نمى دادند، مگر این که (از پیش به او) مى گفتند: «ما وسیله آزمایشیم، کافر نشو (و سوء استفاده نکن.)» ولى آنها از آن دو فرشته، مطالبى را مى آموختند که بتوانند بوسیله آن، میان مرد و همسرش جدایى بیفکنند. در حالى که هیچ گاه نمى توانند بدون اجازه خداوند، به کسى زیان برسانند. آنها مطالبى را فرا مى گرفتند که به آنان زیان مى رسانید و نفعى نمى داد. به یقین مى دانستند هر کسى خریدار این گونه متاع باشد، در آخرت بهره اى نخواهد داشت. و چه بد و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر مى دانستند!
وَلَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِّنْ عِندِ اللَّهِ خَيْرٌ ۖ لَّوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ
و اگر آنها ایمان مى آوردند و پرهیزگارى پیشه مى کردند، به یقین پاداشى که نزد خداست، براى آنان بهتر بود، اگر آگاهى داشتند.

سوره مبارکه بقره آیات ۱۰۲ و ۱۰۳

سلیمان و ساحران بابل
از احادیث چنین بر مى آید که در زمان سلیمانِ پیامبر(علیه السلام)، گروهى در کشور او به عمل سحر و جادوگرى پرداختند، سلیمان دستور داد تمام نوشته ها و اوراق آنها را جمع آورى کرده در محل مخصوصى نگه دارى کنند (این نگهدارى شاید به خاطر آن بوده که مطالب مفیدى براى دفع سحر ساحران در میان آنها وجود داشته).
پس از وفات سلیمان(علیه السلام) گروهى آنها را بیرون آورده و شروع به اشاعه و تعلیم سحر کردند، بعضى از این موقعیت استفاده کرده، گفتند: سلیمان(علیه السلام) اصلاً پیامبر نبود، بلکه به کمک همین سحر و جادوگرى ها بر کشورش مسلط شد و امور خارق العاده انجام مى داد!
گروهى از بنى اسرائیل هم از آنها تبعیت کردند و سخت به جادوگرى دل بستند، تا آنجا که دست از تورات نیز برداشتند.
هنگامى که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) ظهور کرد و ضمن آیات قرآن اعلام نمود سلیمان(علیه السلام) از پیامبران خدا بوده است، بعضى از احبار و علماى یهود گفتند:
از محمّد تعجب نمى کنید که مى گوید سلیمان(علیه السلام) پیامبر است در صورتى که او ساحر بوده؟.
این گفتار یهود علاوه بر این که تهمت و افتراى بزرگى نسبت به این پیامبر الهى محسوب مى شد، لازمه اش تکفیر سلیمان(علیه السلام) بود; زیرا طبق گفته آنان سلیمان مرد ساحرى بوده که خود را به دروغ پیامبر خوانده و این عمل موجب کفر است
آیات فوق به آنها پاسخ مى گوید.
به هر حال، نخستین آیه مورد بحث فصل دیگرى از زشتکارى هاى یهود را معرفى مى کند که پیامبر بزرگ خدا سلیمان(علیه السلام) را به سحر و جادوگرى متهم ساختند، مى گوید: آنها از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم مى خواندند پیروى کردند (وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطینُ عَلى مُلْکِ سُلَیْمانَ).
ضمیر در جمله وَ اتَّبَعُوا ممکن است اشاره به یهودیان معاصر پیامبر باشد، یا معاصران سلیمان و یا همه آنان.
منظور از شیاطین نیز ممکن است، انسان هاى طغیانگر و یا جن و یا اعم از هر دو باشد.
پس از آن، قرآن به دنبال این سخن اضافه مى کند: سلیمان هرگز کافر نشد (وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ).
او هرگز به سحر توسل نجست، و از جادوگرى براى پیشبرد اهداف خود استفاده نکرد، ولى شیاطین کافر شدند، و به مردم تعلیم سحر دادند (وَ لکِنَّ الشَّیاطینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النّاسَ السِّحْرَ).
آنها (یهود) همچنین از آنچه بر دو فرشته بابل، هاروت و ماروت نازل گردید پیروى کردند (وَ ما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ).
آرى آنها از دو سو دست به سوى سحر دراز کردند: یکى از سوى تعلیمات شیاطین در عصر سلیمان(علیه السلام)، و دیگرى از سوى تعلیماتى که به وسیله هاروت و ماروت دو فرشته خدا در زمینه ابطال سحر به مردم داده بودند.
در حالى که دو فرشته الهى (تنها هدفشان این بود که مردم را به طریق ابطال سحر ساحران آشنا سازند) و لذا به هیچ کس چیزى یاد نمى دادند، مگر این که قبلاً به او مى گفتند: ما وسیله آزمایش تو هستیم، کافر نشو ! (و از این تعلیمات سوء استفاده مکن) (وَ ما یُعَلِّمانِ مِنْ أَحَد حَتّى یَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاتَکْفُرْ).

خلاصه، این دو فرشته زمانى به میان مردم آمدند که بازار سحر داغ بود و مردم گرفتار چنگال ساحران. آنها مردم را به طرز ابطال سحر ساحران آشنا ساختند ولى از آنجا که خنثى کردن یک مطلب (همانند خنثى کردن یک بمب) فرع بر این است که انسان نخست از خود آن مطلب آگاه باشد، و بعد طرز خنثى کردن آن را یاد بگیرد، ناچار بودند فوت و فن سحر را قبلاً شرح دهند.
ولى سوء استفاده کنندگان یهود، همین را وسیله قرار دادند براى اشاعه هر چه بیشتر سحر، و تا آنجا پیش رفتند که پیامبر بزرگ الهى، سلیمان(علیه السلام) را نیز متهم ساختند که اگر عوامل طبیعى به فرمان او است یا جن و انس از او فرمان مى برند، همه مولود سحر است، آرى این است راه و رسم بدکاران که همیشه براى توجیه مکتب خود، بزرگان را متهم به پیروى از آن مى کنند.
به هر حال آنها از این آزمایش الهى پیروز بیرون نیامدند از آن دو فرشته مطالبى را مى آموختند که بتوانند به وسیله آن میان مرد و همسرش جدائى بیفکنند (فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ).
ولى قدرت خداوند مافوق همه این قدرت ها است، آنها هرگز نمى توانند بدون فرمان خدا به احدى ضرر برسانند (وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَد إِلاّ بِإِذْنِ اللّهِ).
آنها قسمت هائى را یاد مى گرفتند که براى ایشان ضرر داشت و نفع نداشت (وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ).
آرى آنها این برنامه سازنده الهى را تحریف کردند به جاى این که از آن به عنوان وسیله اصلاح و مبارزه با سحر استفاده کنند، آن را وسیله فساد قرار دادند با این که مى دانستند هر کسى خریدار این گونه متاع باشد بهره اى در آخرت نخواهد داشت (وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِی الآْخِرَةِ مِنْ خَلاق).
چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند اگر علم و دانشى مى داشتند (وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ).
آنها آگاهانه، به سعادت و خوشبختى خود و جامعه اى که به آن تعلق داشتند پشت پا زدند و در گرداب کفر و گناه غوطه ور شدند در حالى که اگر ایمان مى آوردند و تقوا پیشه مى کردند پاداشى که نزد خدا بود براى آنان از همه این امور بهتر بود، اگر توجه داشتند (وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللّهِ خَیْرٌ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ).

۱ ـ ماجراى هاروت و ماروت
درباره این دو فرشته که به سرزمین بابل آمدند، افسانه ها و اساطیر عجیبى به وسیله داستان پردازان ساخته شده و به این دو ملک بزرگ الهى بسته اند، تا آنجا که به آنها چهره خرافى داده اند، و حتى کار تحقیق و مطالعه پیرامون این حادثه تاریخى را بر دانشمندان مشکل ساخته اند، آنچه از میان همه اینها صحیح تر به نظر مى رسد و با موازین عقلى، تاریخى و منابع حدیث سازگار است همان است که در ذیل مى خوانید:
در سرزمین بابل سحر و جادوگرى به اوج خود رسید، باعث ناراحتى و ایذاء مردم گردیده بود، خداوند دو فرشته را به صورت انسان مأمور ساخت که عوامل سحر و طریق ابطال آن را به مردم بیاموزند، تا بتوانند خود را از شر ساحران بر کنار دارند.
ولى این تعلیمات بالاخره قابل سوء استفاده بود; چرا که فرشتگان ناچار بودند براى ابطال سحر ساحران، طرز آن را نیز تشریح کنند، تا مردم بتوانند از این راه به پیشگیرى بپردازند، این موضوع سبب شد که گروهى پس از آگاهى از طرز سحر، خود در ردیف ساحران قرار گرفتند و موجب مزاحمت تازه اى براى مردم شدند.
با این که آن دو فرشته به مردم هشدار دادند که این یک نوع آزمایش الهى براى شما است و حتى گفتند: سوء استفاده از این تعلیمات یک نوع کفر است، اما آنها به کارهائى پرداختند که موجب ضرر و زیان مردم شد .
آنچه در بالا آوردیم چیزى است که از بسیارى از احادیث و منابع اسلامى استفاده مى شود و هماهنگى آن با عقل و منطق آشکار است، از جمله حدیثى که از عیون اخبار الرضا (علیه السلام) نقل شده (که در یک طریق از خود امام على بن موسى الرضا(علیهما السلام) و در طریق دیگرى از امام حسن عسکرى(علیه السلام)است) به روشنى این معنى را تأئید مى کند.(
اما متأسفانه بعضى از مورخان و نویسندگان دائرة المعارف ها و حتى بعضى از مفسران در این زمینه تحت تأثیر افسانه هاى مجعولى قرار گرفته اند و داستانى را که در افواه بعضى از عوام مشهور است درباره این دو فرشته معصوم الهى ذکر کرده اند که: آنان دو فرشته بودند، خداوند آنها را براى این به زمین فرستاد تا بدانند اگر آنها نیز جاى انسان ها بودند از گناه مصون نمى ماندند، و خدا را معصیت مى کردند، آنها هم پس از فرود آمدن به زمین مرتکب چندین گناه بزرگ شدند و به دنبال آن افسانه اى درباره ستاره زهره نیز ساختند، همه اینها بى اساس و جزء خرافات است و قرآن از این امور پاک مى باشد و اگر تنها در متن آیات فوق بیندیشیم خواهیم دید که بیان قرآن هیچ ارتباطى با این مسائل ندارد .

۲ ـ واژه هاروت و ماروت
نام هاروت و ماروت به عقیده بعضى از نویسندگان، ایرانى الاصل است او مى گوید: در کتاب ارمنى با نام هرروت به معنى حاصل خیزى و مروت به معنى بى مرگى برخورد کرده است، او معتقد است که هاروت و ماروت مأخوذ از این دو لفظ مى باشد.
ولى این استنباط دلیل روشنى ندارد.
در اوستا الفاظ هرودات که همان خرداد باشد و همچنین امردات به معنى بى مرگ که همان مرداد است به چشم مى خورد.
دهخدا در لغت نامه خود نیز مطلبى در این زمینه نقل کرده است که بى شباهت به معنى اخیر نیست.
و عجیب این که: بعضى هاروت و ماروت را دو مرد از ساکنان بابل دانسته اند و بعضى حتى آنها را به عنوان شیاطین معرفى کرده اند در حالى که آیه فوق به وضوح این مسائل را رد مى کند.

۳ ـ چگونه فرشته، معلم انسان مى شود؟
در اینجا سؤالى باقى مى ماند و آن این که: طبق ظاهر آیات فوق و روایات متعدد ـ چنان که گفتیم ـ هاروت و ماروت دو فرشته الهى بودند که براى مبارزه با اذیت و آزار ساحران به تعلیم مردم پرداختند.
آیا به راستى فرشته مى تواند معلم انسان باشد؟
پاسخ این سؤال در همان احادیث ذکر شده است و آن این که خداوند آنها را به صورت انسان هائى در آورد تا بتوانند این رسالت خود را انجام دهند، این حقیقت را مى توان از آیه ۹ سوره انعام نیز دریافت آنجا که مى گوید: وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَکاً لَجَعَلْناهُ رَجُلاً: اگر او (پیامبر) را فرشته اى قرار مى دادیم حتماً او را به صورت مردى جلوه گر مى ساختیم .
۴ ـ هیچ کس بدون اذن خدا قادر بر کارى نیست
در آیات فوق خواندیم ساحران نمى توانستند بدون اذن پروردگار به کسى زیان برسانند این به آن معنى نیست که جبر و اجبارى در کار باشد، بلکه اشاره به یکى از اصول اساسى توحید است که همه قدرت ها در این جهان از قدرت پروردگار سرچشمه مى گیرد، حتى سوزندگى آتش و برندگى شمشیر بى اذن و فرمان او نمى باشد.
چنان نیست که ساحر بتواند بر خلاف اراده خدا در عالم آفرینش دخالت کند، و چنین نیست که خدا را در قلمرو حکومتش محدود نماید بلکه اینها خواص و آثارى است که او در موجودات مختلف قرار داده، بعضى، از آن حسنِ استفاده مى کنند و بعضى سوءِ استفاده، و این آزادى و اختیار که خدا به انسان ها داده نیز وسیله اى است براى آزمودن و تکامل آنها.

۵ ـ سحر چیست و از چه زمانى پیدا شده؟
در این که سحر چیست، و از چه تاریخى به وجود آمده؟ بحث فراوان است، این قدر مى توان گفت که سحر از زمانهاى خیلى قدیم در میان مردم رواج داشته است، ولى تاریخ دقیقى براى آن در دست نیست، و نیز نمى توان گفت، چه کسى براى نخستین بار جادوگرى را به وجود آورد؟
ولى از نظر معنى و حقیقت سحر مى توان گفت: سحر نوعى اعمال خارق العاده است که آثارى از خود در وجود انسان ها به جا مى گذارد و گاهى یک نوع چشم بندى و تردستى است، و گاه تنها جنبه روانى و خیالى دارد.
سحر از نظر لغت به دو معنى آمده است:
۱ ـ به معنى خدعه، نیرنگ، شعبده و تردستى و به تعبیر قاموس اللغه : سحر یعنى خدعه کردن.
۲ ـ کُلُّ ما لَطُفَ وَ دَقَّ: آنچه عوامل آن نامرئى و مرموز باشد .
در مفردات راغب که مخصوص واژه هاى قرآن است به سه معنى اشاره شده:
۱ ـ خدعه و خیالات بدون حقیقت و واقعیت، همانند شعبده و تردستى.
۲ ـ جلب شیطان ها از راه هاى خاصى و کمک گرفتن از آنان.
۳ ـ معنى دیگرى است که بعضى پنداشته اند و آن این که: ممکن است با وسائلى ماهیت و شکل اشخاص و موجودات را تغییر داد، مثلاً انسان را به وسیله آن به صورت حیوانى در آورد، ولى این نوع خیال و پندارى بیش نیست و واقعیت ندارد.
از بررسى حدود ۵۱ مورد کلمه سحر و مشتقات آن در سوره هاى قرآن از قبیل: سوره طه، شعراء، یونس، اعراف و... راجع به سرگذشت پیامبران خدا: موسى، عیسى و پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) به این نتیجه مى رسیم که: سحر از نظر قرآن به دو بخش تقسیم مى شود:
۱ ـ آنجا که مقصود از آن فریفتن، تردستى، شعبده و چشم بندى است و حقیقتى ندارد چنان که مى خوانیم: فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِیُّهُمْ یُخَیَّلُ إِلَیْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعى: ریسمان ها و عصاهاى جادوگران زمان موسى در اثر سحر، خیال مى شد که حرکت مى کنند
و در آیه دیگر آمده است: فَلَمّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْیُنَ النّاسِ وَ اسْتَرْهَبُوهُم: هنگامى که ریسمان ها را انداختند، چشم هاى مردم را سحر کردند و آنها را ارعاب نمودند
از این آیات روشن مى شود سحر داراى حقیقتى نیست که بتواند در اشیاء تصرفى کند و اثرى بگذارد، بلکه این تردستى و چشم بندى ساحران است که آن چنان جلوه مى دهد.
۲ ـ از بعضى آیات قرآن استفاده مى شود که بعضى از انواع سحر به راستى اثر مى گذارد مانند آیه فوق که مى گوید: آنها سحرهائى را فرا مى گرفتند که میان مرد و همسرش جدائى مى افکند (فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ).
یا تعبیر دیگرى که در آیات فوق بود که آنها چیزهائى را فرا مى گرفتند که مضر به حالشان بود و نافع نبود (وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُم).
ولى آیا تأثیر سحر فقط جنبه روانى دارد؟ و یا این که اثر جسمانى و خارجى هم ممکن است داشته باشد؟
در آیات بالا اشاره اى به آن نشده، و لذا بعضى معتقدند اثر سحر، تنها در جنبه هاى روانى است.
نکته دیگرى که در اینجا تذکر آن لازم است این که: به نظر مى رسد قسمت قابل توجهى از سحرها به وسیله استفاده از خواص شیمیائى و فیزیکى به عنوان اغفال مردم ساده لوح انجام مى شده است.
مثلاً در تاریخِ ساحرانِ زمانِ موسى(علیه السلام) مى خوانیم: آنها درون ریسمان ها و عصاهاى خویش مقدارى مواد شیمیائى مخصوص (احتمالاً جیوه و مانند آن) قرار داده بودند که پس از تابش آفتاب، و یا بر اثر وسائل حرارتى که در زیر آن تعبیه کرده بودند، به حرکت در مى آمدند، و تماشاکنندگان خیال مى کردند آنها زنده اند.
این گونه سحرها حتى در زمان ما نیز کمیاب نیست.
۶ ـ سحر از نظر اسلام
در این مورد فقهاى اسلام همه مى گویند: یاد گرفتن و انجام اعمال سحر و جادوگرى حرام است.
در این قسمت احادیثى از پیشوایان بزرگ اسلام رسیده است که در کتاب هاى معتبر ما نقل گردیده، از جمله این که:
على(علیه السلام) مى فرماید: مَنْ تَعَلَّمَ شَیْئاً مِنَ السِّحْرِ قَلِیلاً أَوْ کَثِیراً فَقَدْ کَفَرَ وَ کانَ آخِرَ عَهْدِهِ بِرَبِّه...: کسى که سحر بیاموزد، کم یا زیاد، کافر شده است، و رابطه او با خداوند به کلى قطع مى شود... .
اما همان طور که گفتیم چنانچه یاد گرفتن آن به منظور ابطال سحر ساحران باشد اشکالى ندارد، بلکه گاهى به عنوان واجب کفائى مى بایست عده اى سحر را بیاموزند تا اگر مدعىِ دروغگوئى خواست از این طریق مردم را اغفال یا گمراه کند، سحر و جادوى او را ابطال نمایند، و دروغ مدعى را فاش سازند.
شاهد این سخن که اگر سحر براى ابطال سحر و حل و گشودن آن باشد بى مانع است، حدیثى است که از امام صادق(علیه السلام) نقل شده، در این حدیث مى خوانیم:
یکى از ساحران و جادوگران که در برابر انجام عمل سحر مزد مى گرفت خدمت امام صادق(علیه السلام) رسیده عرض کرد: حرفه من سحر بوده است و در برابر آن مزد مى گرفتم، خرج زندگى من نیز از همین راه تامین مى شد، و با همان در آمد، حج خانه خدا را انجام داده ام، ولى اکنون آن را ترک و توبه کرده ام، آیا براى من راه نجاتى هست ؟
امام صادق(علیه السلام) در پاسخ فرمود: عقده سحر را بگشا، ولى گره جادوگرى مزن .
از این حدیث استفاده مى شود براى گشودن گره سحر، آموختن و عمل آن بى اشکال است.

۷ ـ جادوگرى از نظر تورات
سحر و جادوگرى از نظر کتب عهد قدیم (تورات و کتب ملحق به آن) نیز ناروا و بسیار ناپسند است، زیرا در تورات مى خوانیم: با صاحبان اجِنَّه توجه مکنید و جادوگران را متفحص نشوید تا (مبادا) از آنها ناپاک شوید و خداوند خداى شما منم .
و در جاى دیگر تورات آمده: و کسى که با صاحبان اجنه و جادوگران توجه مى نماید تا آن که از راه زنا پیروى ایشان نماید روى عتاب خود را به سوى او گردانیده او را از میان قومش منقطع خواهم ساخت .
قاموس کتاب مقدس در این باره مى نویسد: و پر واضح است که سحر در شریعت موسوى راه نداشت، بلکه شریعت، اشخاصى را که از سحر مشورت طلبى مى نمودند به شدیدترین قصاص ها ممانعت مى نمود .
ولى جالب اینجا است که نویسنده قاموس کتاب مقدس اعتراف مى کند با وجود این، یهود سحر و جادوگرى را فرا گرفتند، و بر خلاف تورات به آن معتقد شدند، او به دنبال مطلب قبل مى گوید: لکن با وجود اینها این ماده فاسده در میان قوم یهود داخل گردید، قوم به آن معتقد شدند و در وقت حاجت بدان پناه بردند .
به همین دلیل قرآن آنها را شدیداً مورد نکوهش قرار داده، و آنها را سوداگرانى مى شمرد که خود را به بدترین بهائى فروختند.
۸ ـ سحر در عصر ما
امروز یک سلسله علوم وجود دارد که در گذشته ساحران با استفاده از آنها برنامه هاى خود را عملى مى ساختند:
۱ ـ استفاده از خواص ناشناخته فیزیکى و شیمیائى اجسام، چنان که قبلاً نیز اشاره کردیم، همان طور که در داستان ساحران زمان موسى(علیه السلام) آمده که آنها با استفاده از خواص فیزیکى و شیمیائى مانند جیوه و ترکیبات آن، توانستند چیزهائى به شکل مار بسازند و به حرکت در آوردند.
البته استفاده از خواص فیزیکى و شیمیائى اجسام هرگز ممنوع نیست، بلکه باید هر چه بیشتر از آنها آگاه شد و در زندگى از آن استفاده کرد، ولى اگر از خواص مرموز آنها براى اغفال و فریب مردم ناآگاه استفاده شود، و به راه هاى غلطى سوق داده شوند، یکى از مصادیق سحر محسوب خواهد شد (دقت کنید). ۲ ـ استفاده از خواب مغناطیسى، هیپنوتیزم، و مانیه تیزم، و تله پاتى، (انتقال افکار از فاصله دور).
البته این علوم نیز از علوم مثبتى است که مى تواند در بسیارى از شئون زندگى مورد بهره بردارى صحیح قرار گیرد، ولى ساحران از آن سوء استفاده مى کردند و براى اغفال و فریب مردم آنها را به کار مى گرفتند.
اگر امروز هم کسى از آنها چنین استفاده اى را در برابر مردم بى خبر کند، سحر محسوب خواهد شد.
کوتاه سخن این که: سحر معنى وسیعى دارد که همه آنچه در اینجا گفتیم و در سابق اشاره شد نیز در بر مى گیرد.
این نکته، نیز به ثبوت رسیده که نیروى اراده انسان، قدرت فراوانى دارد و هنگامى که در پرتو ریاضت هاى نفسانى قوى تر شود کارش به جائى مى رسد که در موجودات محیط خود تأثیر مى گذارد، همان گونه که مرتاضان بر اثر ریاضت اقدام به کارهاى خارق العاده مى کنند.
این نیز قابل توجه است که: ریاضت ها گاهى مشروع است و گاهى نامشروع، ریاضت هاى مشروع در نفوس پاک، نیروى سازنده ایجاد مى کند، و ریاضت هاى نامشروع نیروى شیطانى، و هر دو ممکن است منشأ خارق عادات گردد که در اولى مثبت و سازنده و در دوم مخرب است.

منابع (ادامه ...):

https://t.me/fazylatha

**************

 

بخش فیلم

*****

التماس دعا

موضوع : قرآن کریم,ائمه اطهار (علیهم السلام),ظهور امام زمان(عج),ولایت فقیه,
برچسب ها : سوره مبارکه بقره,تفسیر قرآن کریم,سوره بقره,تفسیر سوره مبارکه بقره,تفسیر قرآن,تفسیر سوره بقره,سلیمان,ساحران بابل,سلیمان پیامبر(علیه السلام),سحر و جادوگرى,جادوگرى,بنى اسرائیل,تورات,پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله),ظهور,آیات قرآن,پیامبران خدا,علماى یهود,ساحر,یهود,تهمت,افترا,تکفیر,سلیمان (علیه السلام),شیاطین,جن,قرآن,دو فرشته بابل,هاروت و ماروت,تعلیمات شیاطین,فرشته خدا,ابطال سحر,فرشته الهى,وسیله آزمایش,تعلیمات,سوء استفاده,قدرت خداوند,وسیله فساد,آگاهانه,سعادت و خوشبختى,گرداب کفر و گناه,تقوا,سرزمین بابل,مزاحمت,هشدار,آزمایش الهى,کفر,احادیث,منابع اسلامى,عقل و منطق,توحید,قدرت پروردگار خدعه,نیرنگ,شعبده و تردستى,سوره طه,شعراء,یونس,اعراف,موسى,عیسى,پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله),حرام,اغفال,گمراه,دروغ,فریب مردم,اراده انسان,,
امتیاز : 4 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در پنجشنبه 9 بهمن 1399ساعت 2:27 توسط بنده خدا | تعداد بازديد : 148 | |

یک روز پدرتان از این دنیا می رود ... قبل از این که او را از دست دهید او را درک کنید و همواره ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

**************

حضرت امام رضا علیه السّلام:

من کانَ یَومُ عاشوراءَ یَومَ مُصیبَتِهِ و حُزنِهِ وبُکائِهِ ، یَجعَلُ اللّهُ یَومَ القیامَةِ یَومَ فرحِهِ و سُرورِهِ

هر که روز عاشورا ، روز مصیبت و اندوه و گریه اش باشد ؛
خداوند روز قیامت را روز شادى و سرورش می گرداند.

امالی_صدوق ، ص ۱۳۹

کف پا
پریروزخانه پدرم بودم با پدرم بحث کردم و صدایم کمی بالا رفت.
رفتم هیئت ،اتفاقا راجع به محبت پدر و پسر
با ذکر الگو از امام حسین ع و علی اکبر ع سخن میگفت
تا شب که به خانه ام رفتم اندوه و پشیمانی قلبم را در فشار قرار داده بود...
دیروز تاسوعا بیرون آمدم تا تاسوعا را به مجلس روضه حاج انصاریان بروم
موبایلم را جلو در ورزشگاه محل سخنرانی حاج آقا انصاریان در آوردم و پیامی برای پدرم نوشتم تا به این وسیله از او دلجویی کنم.

در آن نوشتم:
شنیدم که کف پای انسان از پشت آن نرمتر و لطیف تر است ، آیا شما به من اجازه می دهید که با لبانم از درستی این ادعا مطمئن شوم؟
وبعد به خانه پدرم رفتم دیدم پدرم در سالن منتظر من هست و چشمانش اشکبار هست،مرا در آغوش خود که طعم آغوش خدا را دارد کشید
و با بغض و اشک گفت:
اجازه نمی دهم که پایم را ببوسی
خودم برایت میگویم
بله این ادعا درست است و من شخصا بارها آن را انجام داده‌ام.
وقتی کوچک بودی کف و پشت پاها ی تو را می بوسیدم، کف پایت نرم تر بود

اشک از چشمانم سرازیر شد...

جز اندوه و پشیمانی چیزی برای گفتن نداشتم ،با زحمت دستانش را بوسه زدم ،
عزیزان
یک روز پدرتان از این دنیا می رود ...
قبل از این که او را از دست دهید او را درک کنید
و همواره با او نرم و ملایم باشید
اگر روزی هزار بار دستانش را ببوسید جای یک بار بوسیدن پایتان در کودکی پر نمیشود
اگر تمام عالم برای شما باشد
اما عزیزانی چون والدین نباشند تا برای آنها محبت خود را خرج کنید ...
چه میکنید !
انسانهای سالم بلحاظ عقل و دین و عاطفه
زنده اند، برای محبت کردن به عزیزان خود ...
والدین واسطه خلقت شمایند
و پله اول ولایت پدر است،
هر چند کافر باشد

منابع (ادامه ...):

https://t.me/fazylatha

**************

 

بخش فیلم

*****

التماس دعا

موضوع : قرآن کریم,ائمه اطهار (علیهم السلام),شهداء,ظهور امام زمان(عج),ولایت فقیه,
برچسب ها : حضرت امام رضا علیه السلام,روز عاشورا,روز مصیبت,مصیبت,اندوه,گریه,روز شادى,شادی,سرور,امالی صدوق,کف پا,هیئت,محبت پدر و پسر,محبت,پدر و پسر,الگو,امام حسین علیه السلام,حضرت علی اکبر علیه السلام,اندوه و پشیمانی,تاسوعا,مجلس روضه, ورزشگاه,سخنرانی حاج آقا انصاریان,حاج آقا انصاریان,سخنرانی,دلجویی,بوسه,پدرتان,پدر,نرم و ملایم,کودکی,محبت,عقل,دین,عاطفه,واسطه خلقت,ولایت ,
امتیاز : 3 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در پنجشنبه 9 بهمن 1399ساعت 3:03 توسط بنده خدا | تعداد بازديد : 147 | |

بدان که عقل در بدن آدمی به منزله تاجر راه آخرت است. و سرمایه او ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

**************

بدان که عقل در بدن آدمی به منزله تاجر راه آخرت است. و سرمایه او عمر است. و نفس، معین و یاور اوست در این تجارت، پس آن به جای شریک یا غلام او است که به سرمایه او تجارت می کند. و نفع این تجارت، تحصیل اخلاق حسنه و صفات فاضله واعمال صالحه است، که وسیله رسیدن به نعیم ابدی و سعادت سرمدی است. و نقصان او کسب اوصاف رذیله وارتکاب معاصی است که باعث وصول درکات جحیم و عذاب الیم است ‌و موسم این تجارت، ایام زندگانی است. و بازار آن، دنیا است.
معراج السعاده ص ۵۸۸

منبع (ادامه ...):

https://t.me/fazylatha

**************

 

بخش فیلم

*****

التماس دعا

موضوع : ظهور امام زمان(عج),
برچسب ها : عقل,تاجر,آخرت,سرمایه,عمر,تجارت,عذاب الیم,عذاب,دنیا,معراج السعاده ,
امتیاز : 3 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در شنبه 11 بهمن 1399ساعت 20:18 توسط بنده خدا | تعداد بازديد : 129 | |

تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ی ۱۰۸ ... | بهانه هاى بى اساس ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

*************

تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ی ۱۰۸

أَمْ تُرِيدُونَ أَن تَسْأَلُوا رَسُولَكُمْ كَمَا سُئِلَ مُوسَىٰ مِن قَبْلُ ۗ وَمَن يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ

آیا مى خواهید از پیامبر خود، همان تقاضا (ى نامعقولى) را بکنید که پیش از این، از موسى کردند؟! (و با این بهانه جویى ها، از ایمان آوردن سرباز زدند.) کسى که کفر را به جاى ایمان بپذیرد، به یقین از راه مستقیم (عقل و فطرت) گمراه شده است.
سوره مبارکه بقره آیه ی ۱۰۸

شأن نزول:
در کتب تفسیر، شأن نزول هائى براى این آیه ذکر کرده اند که از نظر نتیجه تقریباً همه یکسانند:
نخست این که از ابن عباس نقل شده، وهب بن زید و رافع بن حرمله نزد رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آمده گفتند: از سوى خدا نامه اى به عنوان ما بیاور تا آن را قرائت کنیم، سپس ایمان بیاوریم! و یا نهرهائى براى ما جارى فرما تا از تو پیروى کنیم!.
بعضى دیگر گفته اند: گروهى از عرب از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)همان تقاضائى را کردند که یهود از موسى(علیه السلام) داشتند، گفتند: خدا را آشکارا به ما نشان ده تا با چشم خود ببینیم و ایمان بیاوریم!
بعضى دیگر نوشته اند: آنها از پیامبر (صلى الله علیه وآله) تقاضا کردند براى آنان بتى از درخت مخصوص ذات انواط قرار دهد تا آن را پرستش کنند، همان گونه که جاهلان بنى اسرائیل به موسى(علیه السلام) گفتند: اجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَةٌ: براى ما بتى قرار ده همان گونه که بت پرستان دارند !
آیه فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت.

تفسیر:
بهانه هاى بى اساس
گر چه این آیه خطاب به یهود نیست، بلکه مخاطب در آن گروهى از مسلمانان ضعیف الایمان و یا مشرکانند، ولى چنان که خواهیم دید، بى ارتباط با سر گذشت یهود نمى باشد.
شاید پس از ماجراى تغییر قبله بود که جمعى از مسلمانان و مشرکان بر اثر وسوسه یهود، تقاضاهاى بى مورد و نابجائى از پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) کردند که نمونه هاى آن در بالا ذکر شد، خداوند بزرگ آنها را از چنین پرسش هائى نهى کرده مى فرماید: آیا شما مى خواهید از پیامبرتان همان تقاضاهاى نامعقول را بکنید که پیش از این از موسى کردند (و با این بهانه جوئى ها شانه از زیر بار ایمان خالى کنید) (أَمْ تُریدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَکُمْ کَما سُئِلَ مُوسى مِنْ قَبْلُ).
و از آنجا که این کار، یک نوع مبادله ایمان با کفر است، در پایان آیه اضافه مى کند: کسى که کفر را به جاى ایمان بپذیرد، از راه مستقیم گمراه شده است (وَ مَنْ یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالإیمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبیلِ).
اشتباه نشود اسلام هرگز از پرسش هاى علمى، سؤالات منطقى و همچنین تقاضاى معجزه براى پى بردن به حقانیت دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله)جلوگیرى نمى کند چرا که راه درک، فهم و ایمان همین ها است، ولى گروهى بودند که براى نرفتن زیر بار دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله)، سؤالات بى اساس و معجزات اقتراحى را بهانه قرار مى دادند، و با این که پیامبر(صلى الله علیه وآله) به اندازه کافى دلیل و معجزه در اختیارشان قرار داده بود، هر یک از راه مى رسید پیشنهاد خارق عادت جدیدى مى کرد، در حالى که مى دانیم اعجاز و خارق عادات بازیچه این و آن نیست، به مقدارى لازم است که اطمینان به صدق گفته هاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) ایجاد کند و گرنه پیامبر(صلى الله علیه وآله) یک خارق العاده گر نیست که گوشه اى بنشیند و هر کس بیاید و پیشنهاد معجزه اى مطابق میل و سلیقه خویش کند.
از این گذشته، گاهى تقاضاهاى نامعقولى همچون دیدن خدا با چشم، و یا ساختن بت مى کردند.
در واقع قرآن مى خواهد به مردم هشدار دهد که اگر شما دنبال چنین تقاضاى نامعقول بروید، بر سرتان همان خواهد آمد که بر سر قوم موسى(علیه السلام) آمد.

منبع (ادامه ...):

https://t.me/fazylatha

**************

 

http://yazahra313.rozblog.com/

بخش فیلم

*****

التماس دعا

موضوع : قرآن کریم,ائمه اطهار (علیهم السلام),ظهور امام زمان(عج),
برچسب ها : تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ی ۱۰۸,تفسیر سوره مبارکه بقره,سوره مبارکه بقره,سوره بقره,تفسیر,پیامبر,تقاضا,نامعقول,موسى,بهانه جویی,بهانه,ایمان,کفر,عقل و فطرت,عقل,فطرت,راه مستقیم,یقین,
امتیاز : 3 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در يکشنبه 12 بهمن 1399ساعت 2:57 توسط بنده خدا | تعداد بازديد : 129 | |

درهای سؤال را از آنچه که مطلوب شما نیست ببندید زیرا ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

*************

امام زمان علیه السلام فرمود:

فَأَغْلِقُوا أَبْوابَ السُّؤالِ عَمّا لا یعْنیکمْ

درهای سؤال را از آنچه که مطلوب شما نیست ببندید. [زیرا سؤالات بیجا انسان از رسیدن به هدف باز می دارد.]

بحار الانوار، ج ۵۲

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

شیخ ما مرحوم علامه انصاری در جواب کسی که از او پرسید: آیا نماز شب افضل است یا مطالعه و تحصیل علم؟ جواب داد: آیا تو قلیان می کشی گفته بلی شیخ گفت به جای دو بار قلیان کشیدن، نماز شب را بخوان، این جواب متین و محکمی است که در آن به فساد این خیال هم اشاره شده، گویا شیخ گفته است که اگر تو این همه مراقب احوال و اخلاص در اعمالت هستی، به گونه ای که برایت تشخیص این مطلب که نماز شب افضل است یا مطالعه و تحصیل علم، چگونه اوقات را به کشیدن قلیان که اقوال در باب آن مختلف است که آیا حرام ویا مکروه ویا مباح است، می گذرانی؟ و چگونه بین دو عمل که هر دو مستحب است به بهانه کمی وقت یکی رامی خواهی انتخاب کنی، و حال این که در جای دیگر وقت خود را به کاری که حرام یا مکروه و یا لااقل مباح است صرف می کنی.

اسرار الصلاه مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

بدترین اقسام عُجب ، عجب به رای و تدبیری است که از او ظاهر شود و در نزد ارباب عقل و هوش، خطا باشد ولی در نظر صاحبش از راه ((جهل مرکب)) صواب و درست نماید. و گمراهی و ضلالت حمیع اهل بدعت و ضلال، و طوایفی که مذاهب فاسده و آرا باطله را اختیار کرده اند به این سبب است.و اصرار و پایدار ایشان براین رای و مذهب به جهت عجبی است که به آن دارند. وبه این جهت به مذهب خود افتخار می نمایند. وبه این جهت امم بسیار وطوایف بی شمار هلاک شدند، چون آرا مختلفه پیدا کردند وهریک به رای خود معجب بودند. و پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم خبر داده است که (( این نوع عجب غالب خواهد شد بر اهل آخر الزمان از این امت)).

معراج السعاده ص ۲۳۶

منبع (ادامه ...):

https://t.me/fazylatha

**************

 

بخش فیلم

*****

التماس دعا

موضوع : ائمه اطهار (علیهم السلام),ظهور امام زمان(عج),
برچسب ها : پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم,امام زمان علیه السلام,سؤال,مطلوب,سؤالات بیجا,رسیدن به هدف,نماز شب,علامه انصاری,مطالعه,تحصیل علم,جواب متین,فساد,اخلاص,حرام,مکروه,مستحب,مباح,اسرار الصلاه,میرزا جواد ملکی تبریزی,عُجب,عقل و هوش,عقل,هوش,خطا,گمراهی,ضلالت,بدعت,ضلال,طوایف,هلاک,عجب,جهل مرکب,آخر الزمان ,
امتیاز : 3 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در يکشنبه 12 بهمن 1399ساعت 12:39 توسط بنده خدا | تعداد بازديد : 148 | |

پروردگارم مرا فرمان داده كه با مردم مدارا كنم ، همان گونه كه ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ.

رسول اکرم (صلى الله عليه و آله) :

إنّا مَعاشِرَالْأَنْبِياءِ أُمِرْنا أَنْ نُكَلِّمَ النّاسَ بِقَدْرِ عُقُولِهِمْ. أَمَرَنى رَبّى بِمُداراةِ النّاسِ كَما أَمَرَنا بِإِقامَةِ الْفَرائِضِ.

ما پيامبران مأموريم كه با مردم به اندازه عقل آنان صحبت كنيم.

پروردگارم مرا فرمان داده كه با مردم مدارا كنم ، همان گونه كه مأموريم واجبات را به پا داريم.

بحارالانوار ج ۲ ص ۶۹

منبع (...):
https://t.me/fazylatha

وبلاگ (...):
http://qaem14.blog.ir/

استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است

سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

موضوع : ائمه اطهار (علیهم السلام),ظهور امام زمان(عج),
برچسب ها : عقل,مدارا,واجبات,
امتیاز : 3 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در چهارشنبه 29 بهمن 1399ساعت 2:20 توسط بنده خدا | تعداد بازديد : 64 | |

تفسیر قطره ای قرآن (حجت الاسلام قرائتی) | سوره مبارکه البقرة آیه 28 ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ.

 

بيدار كردن عقل و فطرت، يكى از شيوه‌هاى تبليغ و ارشاد است ...

تفسیر قطره ای قرآن (حجت الاسلام قرائتی) | سوره مبارکه البقرة آیه 28

منبع (...):

https://www.roshangari.ir/video/66371

وبلاگ:

http://qaem14.blog.ir/

استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است

سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

موضوع : قرآن کریم,ظهور امام زمان(عج),
برچسب ها : تفسیر قطره ای قرآن,حجت الاسلام قرائتیسوره مبارکه البقرة,تفسیر قرآن,تفسیر قرآن کریم,عقل و فطرت,عقل,فطرت,تبليغ و ارشاد,تبليغ,ارشاد,
امتیاز : 4 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در يکشنبه 3 اسفند 1399ساعت 23:56 توسط بنده خدا | تعداد بازديد : 121 | |

تفسیر سوره مبارکه مائده آیات 3 الی 6 ... | اطاعت و پیروی از خدا ... | شهادت را به کسی ارزان نمیدهند

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۳

۳حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزيرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّيَةُ وَ النَّطيحَةُ وَ ما أَكَلَ السَّبُعُ إِلاّ ما ذَكَّيْتُمْ وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالأَزْلامِ ذلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ ديناً فَمَنِ اضْطُرَّ في مَخْمَصَة غَيْرَ مُتَجانِف لاِ ِثْم فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ

ترجمه
۳ـ گوشت مردار، و خون، و گوشت خوك، و حيواناتى كه به غير نام خدا ذبح شوند، و حيوانات خفه شده، و به زجر كشته شده، و آنها كه بر اثر پرت شدن از بلندى بميرند، و آنها كه به ضرب شاخ حيوانى مرده، و باقيمانده صيد حيوان درنده ـ مگر آن كه (به موقع) آن را سر ببريد ـ و آنها كه براى بت ها ذبح مى شوند، (همه) بر شما حرام شده است; و (همچنين) قسمت كردن گوشت حيوان به وسيله چوبه هاى تيرِ مخصوص بخت آزمائى; تمام اين اعمال، فسق و گناه است. ـ امروز، كافران از (زوال) آئين شما مأيوس شدند; بنابراين، از آنها نترسيد; و از (مخالفت) من بترسيد! امروز، دين شما را كامل كردم; و نعمت خود را بر شما تمام نمودم; و اسلام را به عنوان آئين (جاودان) شما پذيرفتم ـ اما آنها كه در حال گرسنگى، دستشان به غذاى ديگرى نرسد، و متمايل به گناه نباشند، (مانعى ندارد كه از گوشت هاى ممنوع بخورند;) خداوند آمرزنده و مهربان است.

تفسیر
در آغاز اين سوره، اشاره به حلال بودن گوشت چهار پايان به استثناى آنچه بعداً خواهد آمد، شده بود، آيه مورد بحث، در حقيقت همان استثناهائى است كه وعده داده شده. در اين آيه حكم به تحريم يازده چيز شده است كه بعضى از آنها در آيات ديگر قرآن نيز بيان گرديده، و تكرار آن جنبه تأكيد دارد. 1 ـ نخست مى فرمايد: «مردار بر شما حرام شده است» (حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ). 2 ـ همچنين «خون» (وَ الدَّمُ). 3 ـ و «گوشت خوك» (وَ لَحْمُ الْخِنْزيرِ). 4 ـ «و حيواناتى كه طبق سنت جاهليت به نام بت ها و اصولاً به غير نام خدا ذبح شوند» (وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ). درباره تحريم اين چهار چيز و فلسفه آن در جلد اول تفسير «نمونه» ذيل آيه 173 سوره «بقره» ، توضيح كافى داده ايم. 5 ـ و نيز «حيواناتى كه خفه شده باشند حرامند» (وَ الْمُنْخَنِقَةُ). خواه به خودى خود، يا به وسيله دام، و خواه به وسيله انسان اين كار انجام گردد، چنان كه در زمان جاهليت معمول بوده كه گاهى حيوان را در ميان دو چوب يا در ميان دو شاخه درخت سخت مى فشردند تا بميرد و از گوشتش استفاده كنند. در بعضى از روايات نقل شده كه: «مجوس» مخصوصاً مقيّد بودند حيوانات را از طريق خفه كردن بكشند، سپس از گوشتشان استفاده كنند، بنابراين ممكن است آيه ناظر به وضع آنها نيز باشد 6 ـ «و حيواناتى كه با شكنجه و ضرب، جان بسپارند و يا به بيمارى از دنيا بروند» (وَ الْمَوْقُوذَةُ) در تفسير «قرطبى» نقل شده: در ميان عرب معمول بود كه بعضى از حيوانات را به خاطر بت ها آن قدر مى زدند تا بميرد و آن را يك نوع عبادت مى دانستند! 3 7 ـ «و حيواناتى كه بر اثر پرت شدن از بلندى بميرند» (وَ الْمُتَرَدِّيَةُ). 8 ـ «و حيواناتى كه به ضرب شاخ مرده باشند» (وَ النَّطيحَةُ). 9 ـ «و حيواناتى كه به وسيله حمله درندگان كشته شوند» (وَ ما أَكَلَ السَّبُعُ). ممكن است يكى از فلسفه هاى تحريم اين پنج نوع از گوشت هاى حيوانات آن باشد كه خون به قدر كافى از آنها بيرون نمى رود; زيرا تا زمانى كه رگ هاى اصلى گردن بريده نشود، خون به قدر كافى بيرون نخواهد ريخت، و مى دانيم خون مركز انواع ميكروب ها است و با مردن حيوان، قبل از هر چيز، خون عفونت پيدا مى كند. و به تعبير ديگر، اين چنين گوشت ها يك نوع مسموميت دارند و جزء گوشت هاى سالم محسوب نخواهند شد، مخصوصاً اگر حيوان بر اثر شكنجه، يا بيمارى و يا تعقيب حيوان درنده اى بميرد، مسموميت بيشترى خواهد داشت. به علاوه جنبه معنوى ذبح كه با ذكر نام خدا و رو به قبله بودن حاصل مى شود در هيچ يك از اينها نيست. ولى اگر قبل از آن كه اين حيوانات جان بسپرند به آنها برسند، با آداب اسلامى آنها را سر ببرند و خون به قدر كافى از آنها بيرون بريزد، حلال خواهند بود و لذا به دنبال تحريم موارد فوق مى فرمايد: «مگر آن كه به موقع و با شرايط آن را ذبح كنيد» (إِلاّ ما ذَكَّيْتُمْ). بعضى از مفسران احتمال داده اند: اين استثناء تنها به قسم اخير يعنى «وَ ما أَكَلَ السَّبُعُ» بر مى گردد. ولى اكثر مفسران معتقدند: به تمام اقسام بر مى گردد، و اين نظر به حقيقت نزديك تر است. ممكن است سؤال شود: چرا با وجود «مَيْتَة» در آغاز آيه، اين موارد ذكر گرديده است، مگر تمام آنها داخل در مفهوم «مَيْتَة» نيست؟ در پاسخ مى گوئيم: «مَيْتَة» از نظر فقهى و شرعى مفهوم وسيعى دارد، يعنى هر حيوانى كه با طريق شرعى ذبح نشده باشد در مفهوم «مَيْتَة» داخل است، ولى در لغت، «مَيْتَة» معمولاً به حيوانى گفته مى شود كه خود به خود بميرد. بنابراين، موارد فوق در مفهوم لغوى «مَيْتَة» داخل نيست و لااقل احتمال اين را دارد كه داخل نباشد و لذا نيازمند به بيان است.

10 ـ در زمان جاهليت، بت پرستان سنگ هائى در اطراف «كعبه» نصب كرده بودند كه شكل و صورت خاصى نداشت، آنها را «نُصب» مى ناميدند، در مقابل آنها قربانى مى كردند و خون قربانى را به آنها مى ماليدند، و فرق آنها با بت، اين بود كه بت ها همواره داراى اشكال و صور خاصى بودند، اما «نُصب» چنين نبودند، قرآن در آيه فوق، اين گونه گوشت ها را تحريم كرده، مى گويد: «و آنچه در برابر يا روى نصب ذبح شوند» (وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ). روشن است: تحريم اين نوع گوشت جنبه اخلاقى و معنوى دارد، نه جنبه مادّى و جسمانى، و در واقع يكى از اقسام «ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ» مى باشد، كه به خاطر رواجش در ميان عرب جاهلى، به آن تصريح شده است. 11 ـ نوع ديگرى از حيواناتى كه تحريم آن در آيه فوق آمده، آنها است كه به صورت «بخت آزمائى» ذبح و تقسيم مى گرديده و آن چنين بوده كه: ده نفر با هم شرط بندى مى كردند، حيوانى را خريدارى و ذبح نموده، سپس ده چوبه تير كه روى هفت عدد از آنها عنوان «برنده» و سه عدد عنوان «بازنده» ثبت شده بود، در كيسه مخصوصى مى ريختند و به صورت قرعه كشى آنها را به نام يك يك از آن ده نفر بيرون مى آوردند، هفت چوبه برنده به نام هر كس مى افتاد سهمى از گوشت بر مى داشت، و چيزى در برابر آن نمى پرداخت، ولى آن سه نفر كه تيرهاى بازنده را دريافت داشته بودند، بايد هر كدام يك سوم قيمت حيوان را بپردازند، بدون اين كه سهمى از گوشت داشته باشند. اين چوبه هاى تير را «ازلام» جمع «زلم» (بر وزن قلم) مى ناميدند، اسلام خوردن اين گوشت ها را تحريم كرد، نه به خاطر اين كه اصل گوشت حرام بوده باشد، بلكه به خاطر اين كه جنبه «قمار» و بخت آزمائى دارد، مى فرمايد: «و آنچه را به وسيله چوب هاى مخصوصى بخت آزمائى قسمت مى كنيد» (وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالأَزْلامِ). روشن است: تحريم «قمار» و مانند آن اختصاص به گوشت حيوانات ندارد، بلكه در هر چيز انجام گيرد ممنوع است و تمام زيان هاى فعاليت هاى حساب نشده اجتماعى و برنامه هاى خرافى در آن جمع مى باشد. و در پايان براى تأكيد بيشتر روى تحريم آنها مى فرمايد: «تمام اين اعمال فسق است و خروج از اطاعت پروردگار» (ذلِكُمْ فِسْقٌ) بعد از بيان احكام فوق، دو جمله پرمعنى در آيه مورد بحث به چشم مى خورد، نخست مى گويد: «امروز كافران از دين شما مأيوس شدند، بنابراين از آنها نترسيد و تنها از (مخالفت) من بترسيد» (الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ). سپس مى فرمايد: «امروز دين و آئين شما را كامل كردم، و نعمت خود را بر شما تمام نمودم، و اسلام را به عنوان آئين شما پذيرفتم» (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ ديناً). و در پايان آيه بار ديگر به مسائل مربوط به گوشت هاى حرام بازگشته، و حكم صورت اضطرار را بيان كرده، مى گويد: «كسانى كه به هنگام گرسنگى ناگزير از خوردن گوشت هاى حرام شوند در حالى كه تمايل به گناه نداشته باشند خوردن آن براى آنها حلال است; زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است» (فَمَنِ اضْطُرَّ في مَخْمَصَة غَيْرَ مُتَجانِف لاِ ِثْم فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ). و به هنگام ضرورت بندگان خود را به مشقت نمى افكند و آنها را كيفر نمى دهد. «مَخْمَصَه» از ماده «خَمْص» (بر وزن لمس) به معنى «فرورفتگى» است، و به معنى گرسنگى شديد كه باعث فرورفتگى شكم مى شود نيز آمده است خواه به هنگام قحطى باشد يا به هنگام گرفتارى شخصى. «غَيْرَ مُتَجانِف لاِ ِثْم» به معنى آن است كه تمايل به گناه نداشته باشد، كه يا به عنوان تأكيد مفهوم اضطرار آمده. يا به منظور آن است كه به هنگام ضرورت زياده روى در خوردن گوشت حرام نكند، و آن را حلال نشمرد. يا آن كه مقدمات اضطرار را خودش فراهم نساخته باشد. و يا آن كه در سفرى كه براى انجام كار حرامى در پيش گرفته، گرفتار چنان ضرورتى نشود. ممكن است همه اين معانى از اين عبارت منظور باشد.

آنچه از مجموع بحث هاى فوق و ساير منابع اسلامى استفاده مى شود، اين است كه: اسلام در مورد بهره بردارى از گوشت ها ـ همانند ساير دستورهايش ـ يك روش كاملاً اعتدالى را در پيش گرفته، يعنى نه همانند مردم زمان جاهليت كه از هر نوع گوشتى مى خوردند، اعم از گوشت سوسمار، مردار و امثال آن، و يا همانند بسيارى از غربى هاى امروز كه حتى از خوردن گوشت خرچنگ و كرم ها چشم پوشى نمى كنند. و نه مانند «هندوها» كه مطلقاً خوردن گوشت را ممنوع مى دانند، بلكه، گوشت حيواناتى كه داراى تغذيه پاك بوده و مورد تنفّر نباشند حلال كرده بر روى روش هاى افراطى و تفريطى خط بطلان كشيده و براى استفاده از گوشت ها شرائطى مقرّر داشته است، به اين ترتيب كه: الف ـ حيواناتى كه از گوشت آنها استفاده مى شود، بايد از حيوانات علف خوار باشند; زيرا گوشت حيوانات گوشت خوار، بر اثر خوردن گوشت هاى مردار و آلوده، غالباً ناسالم و مايه انواع بيمارى ها است، به خلاف چهارپايان علف خوار كه معمولاً از غذاهاى سالم و پاك استفاده مى كنند. به علاوه، همان طور كه در گذشته ذيل آيه 173 سوره «بقره» گفتيم هر حيوانى صفات خويش را از طريق گوشت خود، به كسانى كه از آن مى خورند منتقل مى كند. بنابراين، تغذيه از گوشت حيوانات درنده صفت قساوت و درندگى را در انسان تقويت مى نمايد. و نيز به همين دليل است كه در اسلام حيوانات جَلاّل يعنى حيواناتى كه از نجاست تغذيه مى كنند، تحريم شده است. ب ـ حيواناتى كه از گوشتشان استفاده مى شود، بايد مورد تنفّر نبوده باشند. ج ـ و نيز بايد زيانى براى جسم يا روح انسان توليد نكنند. د ـ حيواناتى كه در مسير شرك و بت پرستى و مانند آنها قربانى مى شوند، چون از نظر معنوى ناپاكند، تحريم شده اند. هـ ـ يك سلسله دستورها در اسلام براى طرز ذبح حيوانات وارد شده كه هر كدام به نوبه خود، داراى اثر بهداشتى يا اخلاقى مى باشد.

در اينجا بحث مهمى پيش مى آيد كه: منظور از «اليوم» (امروز) كه در دو جمله بالا تكرار شده چيست؟ يعنى كدام روز است كه اين «چهار جهت» در آن جمع شده، هم كافران در آن مأيوس شده اند، و هم دين كامل شده، هم نعمت خدا تكامل يافته، هم خداوند آئين اسلام را به عنوان آئين نهائى مردم جهان پذيرفته است. در اين مورد، در ميان مفسران سخن بسيار است، ولى آنچه جاى شك نيست اين است كه: چنين روزى بايد روز بسيار مهمى در تاريخ زندگى پيامبر (صلى الله عليه وآله) باشد، نه يك روز ساده و عادى و معمولى; زيرا اين همه اهميت براى يك روز عادى معنى ندارد. لذا در پاره اى از روايات آمده است: بعضى از يهود و نصارى با شنيدن اين آيه، گفتند: اگر چنين آيه اى در كتب آسمانى ما نقل شده بود، ما آن روز را روز عيد قرار مى داديم اكنون بايد از روى قرائن، نشانه ها و تاريخ نزول اين آيه، و اين سوره و تاريخ زندگانى پيامبر(صلى الله عليه وآله) و رواياتى كه از منابع مختلف اسلامى به دست ما رسيده، اين روز مهم را پيدا كنيم: 1 ـ آيا منظور روزى است كه احكام بالا درباره گوشت هاى حلال و حرام نازل شده؟ قطعاً چنين نيست; زيرا نزول اين احكام واجد اين همه اهميت نيست نه باعث تكميل دين است; زيرا آخرين احكامى نبوده كه بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) نازل شده، به دليل اين كه: در دنباله اين سوره به احكام ديگرى نيز برخورد مى كنيم، علاوه بر اين نزول اين احكام سبب يأس كفار نمى شود، چيزى كه سبب يأس كفار مى شود، فراهم ساختن پشتوانه محكمى براى آينده اسلام است. و به عبارت ديگر، نزول اين احكام و مانند آن تأثير چندانى در روحيه كافران ندارد و اين كه گوشت هائى حلال يا حرام باشد، آنها حساسيتى روى آن ندارند. 2 ـ آيا منظور از آن «روز عرفه» در آخرين حج پيامبر(صلى الله عليه وآله) است؟! (همان طور كه جمعى از مفسران احتمال داده اند). پاسخ اين سؤال نيز منفى است; زيرا نشانه هاى فوق بر آن روز نيز تطبيق نمى كند; چرا كه حادثه خاصى كه باعث يأس كفار بشود در آن روز واقع نشده، اگر منظور انبوه اجتماع مسلمانان است كه قبل از روز عرفه نيز در خدمت پيغمبر(صلى الله عليه وآله) در «مكّه» بودند. و اگر منظور نزول احكام فوق در آن روز است كه آن نيز همان طور كه گفتيم چيز وحشتناكى براى كفار نبود. 3 ـ و آيا مراد «روز فتح مكّه» است (چنان كه بعضى احتمال داده اند) با اين كه تاريخ نزول اين سوره مدت ها بعد از فتح «مكّه» بوده است؟! 4 ـ و يا منظور روز «نزول آيات سوره برائت» است، كه آن هم مدت ها قبل از نزول اين سوره، بوده است؟! 5 و 6 ـ و از همه عجيب تر احتمالى است كه بعضى ديگر داده اند كه: اين روز، روز ظهور اسلام ، يا بعثت پيامبر(صلى الله عليه وآله) باشد، با اين كه آنها هيچگونه ارتباطى با روز نزول اين آيه ندارند و سال هاى متمادى در ميان آنها فاصله بوده است. بنابراين، هيچ يك از احتمالات ششگانه فوق با محتويات آيه سازگار نيست. در اينجا احتمال ديگرى نيز هست كه تمام مفسران شيعه آن را در كتب خود آورده اند و روايات متعددى آن را تأييد مى كند، و با محتويات آيه كاملاً سازگار است و آن اين كه: منظور «روز غدير خم» است، روزى كه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) امير مؤمنان على(عليه السلام) را رسماً براى جانشينى خود تعيين كرد، آن روز بود كه كفار در ميان امواج يأس فرو رفتند; زيرا انتظار داشتند آئين اسلام قائم به شخص باشد، با از ميان رفتن پيغمبر(صلى الله عليه وآله) اوضاع به حال سابق برگردد، و اسلام تدريجاً برچيده شود. اما هنگامى كه مشاهده كردند، مردى كه از نظر علم و تقوا و قدرت و عدالت بعد از پيامبر(صلى الله عليه وآله)، در ميان مسلمانان، بى نظير بود، به عنوان جانشينى پيامبر(صلى الله عليه وآله)انتخاب شد، و از مردم براى او بيعت گرفت، يأس و نوميدى نسبت به آينده اسلام، آنها را فرا گرفت و فهميدند آئينى است ريشه دار و پايدار. در اين روز بود كه آئين اسلام به تكامل نهائى خود رسيد; زيرا بدون تعيين جانشين براى پيامبر(صلى الله عليه وآله) و بدون روشن شدن وضع آينده مسلمانان، اين آئين به تكامل نهائى نمى رسيد. آن روز بود كه نعمت خدا با تعيين رهبر لايقى همچون على (عليه السلام) براى آينده مردم كمال يافت. و نيز آن روز بود كه اسلام با تكميل برنامه هايش، به عنوان آئين نهائى از طرف خداوند پذيرفته شد (بنابراين جهات چهارگانه در آن جمع بوده).

علاوه بر اين، قرائن زير نيز اين تفسير را تأييد مى كند: الف ـ جالب توجه اين كه در تفسير «فخر رازى» و تفسير «روح المعانى» و تفسير «المنار» در ذيل اين آيه نقل شده است كه: پيامبر(صلى الله عليه وآله) بعد از نزول اين آيه بيش از هشتاد و يك روز عمر نكرد و با توجه به اين كه وفات پيامبر(صلى الله عليه وآله) در روايات اهل تسنن، و حتى در بعضى از روايات شيعه (مانند آنچه «كلينى» در كتاب معروف «كافى» نقل كرده است) روز دوازدهم ماه ربيع الاول بوده ، چنين نتيجه مى گيريم كه روز نزول آيه درست روز هيجدهم ذى الحجه بوده است ب ـ در روايات فراوانى كه از طرق معروف اهل تسنن و شيعه نقل شده، صريحاً اين مطلب آمده است كه: آيه شريفه فوق، در روز غدير خم و به دنبال ابلاغ ولايت على(عليه السلام) نازل گرديد، از جمله: 1 ـ دانشمند معروف سنّى «ابن جرير طبرى» در كتاب «ولايت» از «زيد بن ارقم» صحابى معروف، نقل مى كند كه: اين آيه در روز «غدير خم» درباره على(عليه السلام)نازل گرديد. 2 ـ «حافظ ابو نعيم اصفهانى» در كتاب «ما نزل من القرآن فى عَلىّ (عليه السلام) » از «ابو سعيد خدرى» (صحابى معروف) نقل كرده كه: پيامبر(صلى الله عليه وآله) در غدير خم، على(عليه السلام) را به عنوان ولايت، به مردم معرفى كرد و مردم متفرق نشده بودند تا اين كه آيه «اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ...» نازل شد. در اين موقع پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: اَللّهُ أَكْبَرُ عَلى اِكْمالِ الدِّيْنِ وَ اِتْمامِ النِّعْمَةِ وَ رَضِىَ الرَّبِّ بِرِسالَتِى وَ بِالْوِلايَةِ لِعَلِىٍّ(عليه السلام) مِنْ بَعْدِى، ثُمَّ قالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ اَللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ: «اللّه اكبر بر تكميل دين و اتمام نعمت پروردگار و خشنودى خداوند از رسالت من و ولايت على(عليه السلام) بعد از من، سپس فرمود: هر كس من مولاى اويم على(عليه السلام)مولاى او است، خداوندا! آن كس كه او را دوست بدارد دوست بدار، و آن كس كه او را دشمن دارد، دشمن بدار، هر كس او را يارى كند يارى كن، و هر كس دست از ياريش بر دارد دست از يارى او بردار». 3 ـ «خطيب بغدادى»، در تاريخ خود از «ابو هريره» از پيامبر(صلى الله عليه وآله) چنين نقل كرده كه: بعد از جريان غدير خم و پيمان ولايت على(عليه السلام) و گفتار عمر بن خطاب: «بَخٍّ بَخٍّ يَا بْنَ أَبِى طالِب أَصْبَحْتَ مَوْلاىَ وَ مَوْلى كُلِّ مُسْلِم» آيه «اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِيْنُكُمْ» نازل گرديد در كتاب نفيس «الغدير» علاوه بر روايات سه گانه فوق، سيزده روايت ديگر نيز در اين زمينه نقل شده است. در كتاب «احقاق الحق» ، از جلد دوم تفسير «ابن كثير»، صفحه 14 و از «مناقب خوارزمى» ، صفحه 47 نزول اين آيه را درباره داستان غدير از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل كرده است در تفسير «برهان» و «نور الثقلين» نيز ده روايت از طرق مختلف نقل شده كه اين آيه درباره على(عليه السلام) يا روز «غدير خم» نازل گرديده، كه نقل همه آنها نيازمند به رساله جداگانه است مرحوم «علامه سيّد شرف الدين» در كتاب «المراجعات» چنين مى گويد: «نزول اين آيه را در روز غدير در روايات صحيحى كه از امام باقر(عليه السلام) و امام صادق(عليه السلام) نقل شده، ذكر گرديده و اهل سنت، شش حديث با اسناد مختلف از پيامبر(صلى الله عليه وآله)در اين زمينه نقل كرده اند كه صراحت در نزول آيه در اين جريان دارد» از آنچه در بالا گفتيم روشن مى شود: اخبارى كه نزول آيه فوق را در جريان غدير بيان كرده، در رديف خبر واحد نيست كه بتوان با تضعيف بعضى اسناد آن، آنها را ناديده گرفت. بلكه اخبارى است كه اگر متواتر نباشد لااقل مستفيض است، و در منابع معروف اسلامى نقل شده، اگر چه بعضى از دانشمندان متعصب اهل تسنن، مانند: «آلوسى» در تفسير «روح المعانى» تنها با تضعيف سند يكى از اين اخبار كوشيده اند بقيه را به دست فراموشى بسپارند و چون روايت را بر خلاف مذاق خويش ديده اند، مجعول و نادرست قلمداد كنند. و يا مانند نويسنده تفسير «المنار» با تفسير ساده اى از آيه گذشته، بدون اين كه كمترين اشاره اى به اين روايات كند، شايد خود را در بن بست ديده كه اگر بخواهد روايات را ذكر كرده و تضعيف كند بر خلاف انصاف است و اگر بخواهد قبول كند بر خلاف مذاق او است!

نكته جالبى كه بايد در اينجا به آن توجه كرد اين است كه: قرآن در سوره «نور» آيه 55 چنين مى گويد: وَعَدَ اللّهُ الَّذِيْنَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِيْنَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِيْنَهُمُ الَّذِى ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً...: «خداوند به آنهائى كه از شما ايمان آوردند و عمل صالح انجام داده اند وعده داده است كه آنها را خليفه در روى زمين قرار دهد همان طور كه پيشينيان آنانرا چنين كرد، و نيز وعده داده آئينى را كه براى آن پسنديده است مستقر و مستحكم گرداند، و بعد از ترس به آنها آرامش بخشد». در اين آيه خداوند مى فرمايد: آئينى را كه براى آنها «پسنديده» در روى زمين مستقر مى سازد. با توجه به اين كه: سوره «نور» قبل از سوره «مائده» نازل شده است، و با توجه به جمله «رَضِيْتُ لَكُمُ الاِسْلامُ دِيْناً» كه در آيه مورد بحث، درباره ولايت على(عليه السلام)نازل شده، چنين نتيجه مى گيريم كه اسلام در صورتى در روى زمين مستحكم و ريشه دار خواهد شد كه با «ولايت» توأم باشد; زيرا اين همان اسلامى است كه خدا «پسنديده» و وعده استقرار و استحكامش را داده است. و به عبارت روشن تر، اسلام در صورتى عالمگير مى شود كه از مسأله ولايت اهل بيت(عليهم السلام) جدا نگردد. مطلب ديگرى كه از ضميمه كردن «آيه سوره نور» با «آيه مورد بحث» استفاده مى شود اين است كه: در آيه سوره «نور» سه وعده به افراد با ايمان داده شده است: نخست خلافت در روى زمين. ديگر امنيت و آرامش براى پرستش پروردگار. و سوم استقرار آئينى كه مورد رضايت خدا است. اين سه وعده در روز «غدير خم» با نزول آيه «اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِيْنُكُمْ...» جامه عمل به خود پوشيد; زيرا نمونه كامل فرد با ايمان و عمل صالح، يعنى على(عليه السلام) به جانشينى پيامبر(صلى الله عليه وآله) نصب شد و به مضمون جمله « اليَوْمَ يَئِسُ الَّذِيْنَ كَفَرُوا مِنْ دِيْنِكُمْ » مسلمانان در آرامش و امنيت نسبى قرار گرفتند و نيز به مضمون «وَ رَضِيْتُ لَكُمُ الاِسْلامُ دِيْناً» آئين مورد رضايت پروردگار در ميان مسلمانان استقرار يافت. البته اين تفسير، با رواياتى كه مى گويد آيه سوره «نور» در شأن مهدى(عليه السلام)نازل شده ، منافات ندارد; زيرا «آمَنُوا مِنْكُمْ...» داراى معنى وسيعى است كه يك نمونه آن در روز «غدير خم» انجام يافت و سپس در يك مقياس وسيع تر و عمومى تر در زمان قيام مهدى(عليه السلام) انجام خواهد يافت. بنابراين، كلمه «الارض» در آيه، به معنى همه كره زمين نيست، بلكه معنى وسيعى دارد كه هم ممكن است بر تمام كره زمين گفته شود، و هم به قسمتى از آن، چنان كه از موارد استعمال آن در قرآن نيز استفاده مى شود كه: گاهى بر قسمتى از زمين اطلاق شده و گاهى بر تمام زمين (دقت كنيد).

تنها سؤالى كه در مورد آيه باقى مى ماند اين است كه: اوّلاً ـ طبق اسناد فوق، و اسنادى كه در ذيل آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ اِلَيْكَ» خواهد آمد هر دو مربوط به جريان «غدير» است، پس چرا در قرآن ميان آن دو فاصله افتاده؟! يكى آيه 3 سوره «مائده» و ديگرى آيه 67 همين سوره است. ثانياً ـ اين قسمت از آيه كه مربوط به جريان «غدير» است، ضميمه به مطالبى شده كه درباره گوشت هاى حلال و حرام است و تناسب چندانى ميان اين دو به نظر نمى رسد در پاسخ بايد گفت: اوّلاً ـ مى دانيم آيات قرآن، و همچنين سوره هاى آن، بر طبق تاريخِ نزول، جمع آورى نشده است، بلكه بسيارى از سوره هائى كه در «مدينه» نازل شده مشتمل بر آياتى است كه در «مكّه» نازل گرديده و به عكس آيات مدنى را در لابلاى سوره هاى مكّى مشاهده مى كنيم. با توجه به اين حقيقت، جدا شدن اين دو آيه از يكديگر در قرآن جاى تعجب نخواهد بود (البته طرز قرار گرفتن آيات هر سوره تنها به فرمان پيامبر (صلى الله عليه وآله)بوده است). آرى، اگر آيات بر طبق تاريخ نزول جمع آورى شده بود جاى اين ايراد بود. ثانياً ـ ممكن است قرار دادن آيه مربوط به «غدير» در لابلاى احكام مربوط به غذاهاى حلال و حرام براى محافظت از تحريف و حذف و تغيير بوده باشد; زيرا بسيار مى شود براى محفوظ ماندن يك شىء نفيس آن را با مطالب ساده اى مى آميزند تا كمتر جلب توجه كند (دقت كنيد). حوادثى كه در آخرين ساعات عمر پيامبر(صلى الله عليه وآله) واقع شد، و مخالفت صريحى كه از طرف بعضى افراد براى نوشتن وصيتنامه از طرف پيامبر(صلى الله عليه وآله) به عمل آمد، تا آنجا كه حتى پيامبر(صلى الله عليه وآله) را (العياذ بالله) متهم به هذيان و بيمارى! و گفتن سخنان ناموزون كردند، و شرح آن در كتب معروف اسلامى اعم از كتب اهل تسنن و شيعه نقل شده 2 شاهد گويائى است بر اين كه بعضى از افراد حساسيت خاصى در مسأله خلافت و جانشينى پيامبر(صلى الله عليه وآله) داشتند و براى انكار آن حدّ و مرزى قائل نبودند! آيا چنين شرائطى ايجاب نمى كرد كه براى حفظ اسناد مربوط به خلافت و رساندن آن به دست آيندگان چنين پيش بينى هائى بشود؟ و با مطالب ساده اى آميخته گردد كه كمتر جلب توجه مخالفان سر سخت را بكند؟! از اين گذشته ـ همان طور كه دانستيم ـ اسناد مربوط به نزول آيه «اليَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ» درباره «غدير» و مسأله جانشينى پيامبر(صلى الله عليه وآله) تنها در كتب شيعه نقل نشده است كه چنين ايرادى متوجه شيعه شود. بلكه در بسيارى از كتب اهل تسنن نيز آمده است، و به طرق متعددى اين حديث از سه نفر از صحابه معروف نقل شده است.

تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۴

۴يَسْئَلُونَكَ ما ذا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ مُكَلِّبينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمّا عَلَّمَكُمُ اللّهُ فَكُلُوا مِمّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ وَ اذْكُرُوا اسْمَ اللّهِ عَلَيْهِ وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ سَريعُ الْحِسابِ

ترجمه
۴ ـ از تو سؤال مى كنند چه چيزهايى براى آنها حلال شده است؟ بگو: «آنچه پاكيزه است، براى شما حلال گرديده; و (نيز) صيد حيوانات شكارى و سگ هاى تربيت يافته كه از آنچه خداوند به شما تعليم داده به آنها ياد داده ايد، پس از آنچه اين حيوانات براى شما (صيد مى كنند و) نگاه مى دارند، بخوريد; و نام خدا را بر آن ببريد; و از (معصيت) خدا بپرهيزيد كه خداوند سريع الحساب است»!

شان نزول
درباره آيه فوق شأن نزول هائى ذكر كرده اند كه مناسب تر از همه اين است: «زَيْد الخير» و «عدىّ بن حاتم» كه دو نفر از ياران پيامبر(صلى الله عليه وآله) بودند، خدمتش رسيده، عرض كردند: ما جمعيتى هستيم كه با سگ ها و بازهاى شكارى صيد مى كنيم، سگ هاى شكارى ما حيوانات وحشى حلال گوشت را مى گيرند، بعضى از آنها زنده به دست ما مى رسد، آن را سر مى بريم، ولى بعضى از آنها به وسيله سگ ها كشته مى شوند، و ما فرصت ذبح آنها را پيدا نمى كنيم و با اين كه مى دانيم خدا گوشت مردار را بر ما حرام كرده، تكليف ما چيست؟ آيه فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت.

تفسیر
به دنبال احكامى كه درباره گوشت هاى حلال و حرام در دو آيه گذشته بيان شد، در اين آيه نيز، به قسمت ديگرى از آنها اشاره كرده و به عنوان پاسخ سؤالى كه در اين زمينه مطرح شده است، چنين مى فرمايد: «از تو درباره غذاهاى حلال سؤال مى كنند» (يَسْئَلُونَكَ ما ذا أُحِلَّ لَهُمْ). پس از آن به پيامبر(صلى الله عليه وآله) دستور مى دهد: نخست به آنها بگويد: «هر چيز پاكيزه اى براى شما حلال شده» (قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ). يعنى تمام آنچه را اسلام تحريم كرده در زمره «خبائث» و ناپاك ها است و هيچ گاه قوانين الهى، موجود پاكيزه اى كه طبعاً براى استفاده و انتفاع بشر آفريده شده، تحريم نكرده است و دستگاه «تشريع» در همه جا هماهنگ دستگاه «تكوين» است. آنگاه به سراغ صيدها رفته، مى گويد: «صيد حيوانات شكارى كه تحت تعليم شما قرار گرفته اند، يعنى از آنچه خداوند به شما تعليم داده به آنها آموخته ايد، براى شما حلال است» (وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ مُكَلِّبينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمّا عَلَّمَكُمُ اللّهُ) «جوارح» در اصل، از ماده «جرح» گرفته شده كه گاهى به معنى «كسب» و گاهى به معنى «زخم» است، و به همين دليل به حيوانات صياد، اعم از پرندگان و غير پرندگان «جارحه» گفته مى شود، كه جمع آن «جوارح» است. يعنى حيوانى كه به صيد خود زخم وارد مى كند، و يا حيوانى كه براى صاحب خود كسب مى نمايد. و اگر به اعضاى بدن جوارح گفته مى شود، به خاطر آن است كه انسان به وسيله آنها كارى انجام مى دهد و اكتسابى مى كند. و به اين ترتيب ، جمله «وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ» تمام حيواناتى را كه براى شكار كردن تربيت مى شوند، شامل مى شود، ولى قيد «مُكَلِّبِين» كه به معنى تربيت كنندگان سگ هاى شكارى است و از ماده «كلب» به معنى سگ گرفته شده است، آن را اختصاص به سگ هاى شكارى مى دهد. و به همين دليل، صيد كردن با غير سگ هاى شكارى مانند: صيد به وسيله بازهاى شكارى و امثال آن را شامل نمى شود. لذا در فقه شيعه صيد «تنها» به وسيله سگ هاى شكارى مجاز است، اگر چه جمعى از مفسران و دانشمندان اهل تسنن، همه را مجاز مى دانند و قيد «مُكَلِّبِين» را به معنى وسيعى تفسير كرده اند كه اختصاصى به سگ ها ندارد. ولى همان طور كه گفتيم ماده اصلى اين لغت مفهوم آن را مخصوص به تربيت سگ هاى شكارى مى كند. البته اگر حيوانات شكارى ديگر صيدى را از پاى در آورند، ولى قبل از آن كه بميرد، با آداب شرعى ذبح كنيم حلال است. ضمناً جمله «تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمّا عَلَّمَكُمُ اللّهُ» اشاره به چند مطلب مى كند: نخست اين كه: بايد تعليم اين گونه حيوانات استمرار يابد و اگر تعليم خود را فراموش كنند و همانند يك سگ ولگرد حيوانى را بدرند، گوشت آن صيد، حلال نخواهد بود (چون فعل «تُعَلِّمُونَهُنَّ» مضارع است و مضارع دلالت بر استمرار دارد). ديگر اين كه: بايد تعليم و تربيت سگ مطابق اصول صحيحى باشد كه با مفهوم «مِمّا عَلَّمَكُمُ اللّهُ» سازگار باشد. سوّم اين كه: سرچشمه همه علوم هر چند ساده و كوچك باشد از ناحيه خدا است و ما بدون تعليم او علمى نداريم. ضمناً بايد توجه داشت، منظور از تعليم سگ هاى شكارى اين است: چنان تربيت شوند كه به فرمان صاحبان خود حركت كنند و به فرمانشان باز گردند. ذكر اين نكته نيز لازم است، حيوانى را كه سگ ها شكار مى كنند، اگر زنده به دست آيد، بايد طبق آداب اسلامى ذبح شود، ولى اگر پيش از آن كه به آن برسند جان دهد، حلال است، اگر چه ذبح نشده باشد. سپس در ذيل آيه به دو شرط ديگر از شرائط حليت چنين صيدى اشاره كرده، مى فرمايد: «از صيدى كه سگ هاى شكارى براى شما نگاه داشته اند بخوريد» (فَكُلُوا مِمّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ). بنابراين، اگر سگ هاى شكارى عادت داشته باشند قسمتى از صيد خود را بخورند و قسمتى را واگذارند، چنان صيدى حلال نيست و داخل در جمله «وَ ما أَكَلَ السَّبُعُ» كه در آيه قبل گذشت مى باشد، و در حقيقت چنين سگى نه تعليم يافته است و نه آنچه را كه نگاه داشته مصداق «عَلَيْكُم» (براى شما) مى باشد، بلكه براى خود صيد كرده است (ولى بعضى از فقهاء اين موضوع را به استناد رواياتى كه در منابع حديث آمده شرط ندانسته اند كه تفصيل آن در فقه آمده است). خلاصه اين كه: بايد آنها آن چنان تربيت شوند كه صيد خود را نخورند. ديگر اين كه: به هنگامى كه سگ شكارى رها مى شود، «نام خدا را ببريد» (وَ اذْكُرُوا اسْمَ اللّهِ عَلَيْهِ). و در پايان براى رعايت تمام اين دستورات، مى فرمايد: «از خدا بپرهيزيد; زيرا خداوند، سريع الحساب است» (وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ سَريعُ الْحِسابِ).

تفسیر سوره مبارکه مائده آیه ۵

۵الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ طَعامُ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ حِلٌّ لَكُمْ وَ طَعامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنينَ غَيْرَ مُسافِحينَ وَ لا مُتَّخِذي أَخْدان وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالإيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرين

ترجمه
َ ۵ ـ امروز چيزهاى پاكيزه براى شما حلال شده; و (همچنين) طعام اهل كتاب، براى شما حلال است; و طعام شما براى آنها حلال; و (نيز) زنان پاكدامن از مسلمانان، و زنان پاكدامن از اهل كتاب، حلالند; هنگامى كه مهر آنها را بپردازيد و پاكدامن باشيد; نه زناكار، و نه دوست پنهانى و نامشروع گيريد. و كسى كه انكار كند آنچه را بايد به آن ايمان بياورد، اعمال او تباه مى گردد; و در سراى ديگر، از زيانكاران خواهد بود.

تفسیر
در اين آيه كه مكمّل آيات قبل است، نخست مى فرمايد: «امروز آنچه پاكيزه است براى شما حلال شده و غذاهاى اهل كتاب براى شما حلال و غذاهاى شما براى آنها حلال است» (الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ طَعامُ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ حِلٌّ لَكُمْ وَ طَعامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ). در اين كه: منظور از «اليوم» (امروز) چيست؟ به عقيده جمعى از مفسران روز «عرفه» و به عقيده بعضى بعد از «فتح خيبر» است. ولى بعيد نيست همان روز «غدير خم» و پيروزى كامل اسلام بر كفار بوده باشد، چنان كه اشاره خواهد شد . و منظور از ذكر حلال بودن «طيّبات» در اينجا با اين كه قبل از اين روز هم حلال بوده، اين است كه مقدمه اى براى ذكر «حكم طعام اهل كتاب» باشد. اما اين كه: منظور از «طعام اهل كتاب» كه در اين آيه حلال شمرده شده است، چيست؟ بيشتر مفسران و دانشمندان اهل سنت، معتقدند: هر نوع طعامى را شامل مى شود، خواه گوشت حيواناتى باشد كه به دست خود آنها ذبح شده و يا غير آن. ولى اكثريت قاطع مفسران و فقهاى شيعه بر اين عقيده اند كه: منظور از آن غير از گوشت هائى است كه ذبيحه آنها باشد، تنها عده كمى از دانشمندان شيعه پيرو نظريه اولند. روايات متعددى كه از ائمه اهل بيت(عليهم السلام) نقل شده اين مطلب را تأكيد مى كند كه منظور از طعام در اين آيه، غير ذبيحه هاى اهل كتاب است. در تفسير «على بن ابراهيم» از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه درباره آيه فوق چنين فرمود: عَنى بِطَعامِهِمْ هاهُنَا الْحُبُوبَ وَ الْفاكِهَةَ غَيْرَ الذَّبائِحِ الَّتِى يَذْبَحُونَ فَاِنَّهُمْ لايَذْكُروُنَ اسْمَ اللّهِ عَلَيْها: «منظور از طعام اهل كتاب، حبوبات و ميوه ها است، نه ذبيحه هاى آنها; زيرا آنها هنگام ذبح نام خدا را نمى برند» دقت در روايات متعدد ديگرى كه در جلد 16 «وسائل الشيعه» در باب 51 از «ابواب اطعمه و اشربه»، صفحه 371 مذكور است، و دقت در آيات گذشته نشان مى دهد كه تفسير دوم (تفسير طعام به غير ذبيحه) به حقيقت نزديك تر است; زيرا همان طور كه امام صادق(عليه السلام) در روايت فوق اشاره فرموده، اهل كتاب غالب شرائط ذبح اسلامى را رعايت نمى كنند، نه نام خدا را مى برند و نه رو به سوى قبله حيوان را ذبح مى كنند، همچنين پايبند به رعايت ساير شرائط نيستند، چگونه ممكن است در آيات قبل، چنين حيوانى صريحاً تحريم شده باشد و در اين آيه حلال شمرده شود؟ بعد از بيان حليّت طعام اهل كتاب، درباره ازدواج با زنان پاكدامن از مسلمانان و اهل كتاب سخن مى گويد، مى فرمايد: «زنان پاك دامن از مسلمانان و از اهل كتاب براى شما حلال هستند و مى توانيد با آنها ازدواج كنيد به شرط اين كه مهر آنها را بپردازيد» (وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ). «و به شرط اين كه از طريق ازدواج مشروع باشد نه به صورت زناى آشكار، و نه به صورت انتخاب دوست پنهانى» (مُحْصِنينَ غَيْرَ مُسافِحينَ وَ لا مُتَّخِذي أَخْدان) در حقيقت اين قسمت از آيه محدوديت هائى را كه در مورد ازدواج مسلمانان با غير مسلمانان بوده، تقليل مى دهد و ازدواج آنها با زنان اهل كتاب را با شرائطى تجويز مى نمايد. اما اين كه: آيا ازدواج با اهل كتاب به هر صورت، خواه ازدواج دائم باشد يا موقت، مجاز است و يا منحصراً ازدواج موقت جائز است، در ميان فقهاى اسلام بحث و گفتگو است. دانشمندان اهل تسنن فرقى ميان اين دو نوع ازدواج نمى گذارند و معتقدند آيه فوق تعميم دارد، ولى در ميان فقهاى شيعه جمعى معتقدند: آيه منحصراً ازدواج موقت را بيان مى كند و بعضى از روايات رسيده از ائمه اهل بيت(عليهم السلام) نيز اين نظر را تأييد مى نمايد قرائنى در آيه موجود است كه ممكن است شاهد اين قول باشد: نخست اين كه مى فرمايد: اِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ: «به شرط اين كه اجر آنها را بپردازيد» درست است كه كلمه «اجر»، هم در مورد «مهر عقد دائم» و هم در مورد «مهر ازدواج موقت» گفته مى شود، ولى بيشتر در مورد ازدواج موقت ذكر مى گردد، يعنى با آن تناسب بيشترى دارد. و ديگر اين كه: تعبير به غَيْرَ مُسافِحِيْنَ وَ لا مُتَّخِذى أَخْدان: «به شرط اين كه از راه زنا و گرفتن دوست پنهانى نامشروع وارد نشويد» نيز با ازدواج موقت متناسب تر است، چه اين كه ازدواج دائم هيچگونه شباهتى با مسأله زنا يا انتخاب دوست پنهانى نامشروع ندارد، كه از آن نهى شود، ولى گاهى افراد نادان و بى خبر، ازدواج موقت را با زنا يا انتخاب دوست پنهانى اشتباه مى كنند. و از همه گذشته اين تعبيرات عيناً در آيه 25 سوره «نساء» ديده مى شود و مى دانيم آن آيه درباره ازدواج موقت است.

با اين همه جمعى ديگر از فقهاء ازدواج با اهل كتاب را مطلقاً مجاز مى دانند و قرائن فوق را براى تخصيص آيه كافى نمى بينند و به بعضى از روايات نيز در اين زمينه استدلال مى كنند (كه شرح بيشتر در اين باره بايد در كتاب فقهى مطالعه شود). ناگفته نماند در دنياى امروز كه بسيارى از رسوم جاهلى در اشكال مختلف زنده شده است نيز اين تفكر به وجود آمده كه: انتخاب دوست زن يا مرد براى افراد مجرد بى مانع است نه تنها به شكل پنهانى، آن گونه كه در زمان جاهليت قبل از اسلام وجود داشت، بلكه به شكل آشكار نيز هم! در حقيقت دنياى امروز در آلودگى و بى بند و بارى جنسى از زمان جاهليت پا را فراتر نهاده; زيرا اگر در آن زمان تنها انتخاب دوست پنهانى را مجاز مى دانستند، اينها آشكارش را نيز بى مانع مى دانند و حتى با نهايت وقاحت به آن افتخار مى كنند. اين رسم ننگين كه يك فحشاى آشكار و رسوا محسوب مى شود از سوغات هاى شومى است كه از غرب به شرق انتقال يافته و سرچشمه بسيارى از بدبختى ها و جنايات شده است. ذكر اين نكته نيز لازم است كه در مورد طعام اهل كتاب، هم اجازه داده شده كه از طعام آنها خورده شود (به شرائطى كه ذكر شد) و هم به آنها اطعام شود، اما در مورد ازدواج، تنها گرفتن زن از آنان تجويز شده، ولى زنان مسلمان به هيچ وجه مجاز نيستند با مردان اهل كتاب ازدواج كنند، چنان كه ظاهر آيه نيز چنين اقتضا مى كند (وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ) ، و فلسفه آن ناگفته پيدا است; زيرا زنان به خاطر آن كه عواطف رقيق ترى دارند زودتر ممكن است عقيده همسران خود را بپذيرند تا مردان! و از آنجا كه تسهيلات فوق، درباره معاشرت با اهل كتاب و ازدواج با زنان آنها ممكن است مورد سوء استفاده بعضى قرار گيرد، و آگاهانه يا غير آگاهانه به سوى آنها كشيده شوند، در پايان آيه به مسلمانان هشدار داده، مى فرمايد: «كسى كه نسبت به آنچه بايد به آن ايمان بياورد، كفر بورزد و راه مؤمنان را رها كرده، در راه كافران قرار گيرد، اعمال او بر باد مى رود و در آخرت در زمره زيانكاران خواهد بود» (وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالإيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ). اشاره به اين كه: تسهيلات مزبور علاوه بر اين كه گشايشى در زندگى شما ايجاد مى كند، بايد سبب نفوذ و توسعه اسلام در ميان بيگانگان گردد، نه اين كه شما تحت تأثير آنها قرار گيريد، و دست از آئين خود بر داريد كه در اين صورت مجازات شما بسيار سخت و سنگين خواهد بود در تفسير اين قسمت از آيه با توجه به پاره اى از روايات و شأن نزولى كه نقل شده، احتمال ديگرى نيز هست و آن اين كه: بعضى از مسلمانان پس از نزول آيه فوق و حكم حليت طعام اهل كتاب و زنان آنها از قبول چنين حكمى اكراه داشتند، قرآن به آنها هشدار مى دهد: اگر نسبت به چنين حكمى كه از طرف خدا نازل شده اعتراضى داشته باشند و انكار كنند، اعمال آنها بر باد خواهد رفت و زيانكار خواهند بود.

نخست اين كه: اگر منظور از «طعام» غذاهائى غير از گوشت باشد، اينها كه قبلاً نيز حلال بوده است، آيا قبل از نزول آيه، خريدن گندم و يا

موضوع : امام خامنه ای: باید درس بگیریم از امیرالمؤمنین ...,قرآن کریم,ائمه اطهار (علیهم السلام),شهداء,شهدای مدافع حرم,شهدای دفاع مقدس,ظهور امام زمان(عج),ولایت فقیه,انقلاب اسلامی ایران,
برچسب ها : تفسیر سوره مبارکه مائده,گوشت مردار,خون,گوشت خوک,حیوانات,نام خدا,ذبح,زجر,پرت شدن,بلندی,مردن,ضرب,شاخ حیوان,مرده,باقیمانده,صید,حیوان درنده,بت,حرام,گوشت حيوان,فسق و گناه,كافران,زوال,آئين,مأيوس,مخالفت,ترس,دین,کامل,نعمت,اسلام,جاودان,گرسنگی,گناه,گوشت,خداوند,آمرزنده,مهربان,حلال,پاکیزه,صید,حیوانات شکاری,شکاری,معصیت,سریع الحساب,طعان,اهل کتاب,زنان پاکدامن,پاکدامن,مسلمانان,مهر,زناکار,دوست پنهانی,نامشروع,ایمان,اعمال,تباه,زیانکار,نماز,صورت,دست,آرنج,مفصل,مسح,جنب,غسل,بیمار,مسافر,قضای حجات,زنان,تماس,آمیزش جنسی,غسل,وضو,آب,خاک,پاک,تیمم,پیشانی,دست,مشکل,شکر,وسواس,عقل,امام صادق علیه السلام,امام ششم,شیطان,غم آخرت,غم دنیا,دنیا,فقر,پریشانی,سربار,کافی,هلاکت,نهج الفصاحه,رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله,توبه,بد اخلاق,توبه,تعیین تکلیف,امور دینی,یقین,حضرت زینب (سلام الله علیها),اطاعت,امام خامنه ای,پیام شهیدان,شهید علم,شهید هسته ای,دانشمند جوان,ایلام,فشار دشمن,جنگ,شهدای ورزشکار,حادثه,تماشاچی,شهید,صدام خبیث,صدام,خبیث,جنایات,پشتیبان,گرگ,خونخوار,پشتیبانی,حقوق بشر,بی حیا,بی شرم,قدرت,رسوا,هنرمندان,نویسندگان,بار سنگین,وظیفه سنگین,هنر,فیلم,ساخت فیلم,سبک زندگی اسلامی,سبک زندگی,اسلامی,سبک,زندگی,رزمندگان,شهدا,شهیدان,هنرمندانه,خوف,حزن,ترس,اندوه,وسوسه,دشمنان,متزلزل,ملت ایران,اتحاد,انگیزه,تلاش,مسئولین,احساس مسئولیت,مجاهدت,اوج,شهید مدافع حرم,شهید حسین همدانی, به یاد شهدا,شهدای کربلا,حارث بن بنهان,حمزه,شجاع,سواركارى,تبلیغات,شهید جبار عراقی,شهید لطفعلی مرادحاصلی,پشتیبان ولایت فقیه باشید,ابتذال,ولایت فقیه,یا زهراء سلام الله علیها,ظهور,امام خامنه ای,
امتیاز : 3 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در يکشنبه 21 آذر 1400ساعت 5:20 توسط بنده خدا | تعداد بازديد : 91 | |


صفحه قبل 1 صفحه بعد