تبلیغات متنی
آزمون علوم پایه دامپزشکی
ماسک سه لایه
خرید از چین
انجام پروژه متلب
حمل خرده بار به عراق
چت روم
Bitmain antminer ks3
چاپ ساک دستی پلاستیکی
برتر سرویس
لوله بازکنی در کرج
برخی احادیث ائمه معصومین (ع) | تفسیر آیات قرآن کریم | ...

اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها

اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها

برخی احادیث ائمه معصومین (ع) | تفسیر آیات قرآن کریم | ...

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة

*************

اگر کسی علم پیدا کند، مجتهد شود، به مقامات بالا برود، اما حاضر نباشد حق را بپذیرد؛ هوای نفس بر او غالب باشد و خواستها و تمایلاتِ شخصی، واضحات را از او مخفی کند، چنین کسی به عالَم اسلام نه تنها هیچ مفید نیست، بلکه مضرّ و گاهی اضرّ از جُهّال است. اگر کسی اعلم و افقه هم باشد، اما نتواند بفهمد و ببیند که نظام اسلامی، امروز در ایران اسلامی، چطور بر مبنای حق قیام کرده و چطور نظام جاهلىِ مبنی بر گناه و فسق و فجور و ظلم را از بین بُرده - طوری که امروز هم همه نظامهای مبنی بر فسق و فجور، از شیطان بزرگ امریکا تا اعوان و انصارش، و همه فاسدهای دنیا با این نظام میجنگند - و حتی با آنها همصدا شود و برای آنها خوراک درست کند و از این‌که آنها تحریکش کنند خوشحال شود، خاک بر سرِ آن عالم اعلم و افقه! خاک بر سرِ آن عالِمی که قلباً خوشحال شود از این‌که ببیند رادیوهای دشمنان اسلام، در مقابل نظام اسلامی، از او تمجید و تعریف میکنند! باید گریه کند! حالا گیرم از لحاظ فقاهت و علم هم خیلی بالا باشد، که آن هم علم نیست، جهل است. نور نیست، ظلمت است. والّا اگر نور بود، اوّل خودِ این نوع افراد را هدایت میکرد.
بیانات مقام معظم رهبری در آغازدرس خارج فقه سال ۷۳


امام صادق علیه السلام فرمود:
(أَوحَى اللّه عَزَّ و َجَلَّ إِلى موسى عليه السلام): يَا موُسى لَا تَنسَنى عَلى كُلِّ حَالٍ وَ لَا تَفرَح بِكَثرَةِ المالِ، فَإِنَّ نِسيانى يُقسِى القُلوبَ، وَ مَعَ كَثرَةِ المَالِ كَثرَةُ الذُّنوبِ
خداى عزوجل به حضرت موسى وحى كرد: اى موسى! در هيچ حالى مرا فراموش نكن و به ثروت زياد شاد نشو، زيرا از ياد بردن من دل ها را سخت مى كند و همراه ثروت زياد، گناهان زياد است.
کافی ج ۸


امام صادق علیه السلام :
کسی که قرآن را تلاوت کند وقلبش خاضع و دلش نرم نگردد و در قلبش حزن واندوه وترسی پیدا نشود، شان الهی را کوچک وخوار شمرده و زیانی آشکار نموده است,
اسرارالصلاه مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی

تفسیر سوره مبارکه بقره آیات ۱۱۱ الی ۱۱۳

و قالوا لن‏یدخل الجنّه إلاّ من کان هوداً أو نصاری تلک أمانیّهم قل هاتوا برهانکم إن کنتم صادقین (۱۱۱) بلی من أسلم وجهه لله و هو محسن فله أجره عند ربّه و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون (۱۱۲) و قالت الیهود لیست النصاری علی شی‏ء و قالت النصاری لیست الیهود علی شی‏ء و هم یتلون الکتاب کذلک قال الّذین لایعلمون مثل قولهم فالله یحکم بینهم یوم القیامه فیما کانوا فیه یختلفون (۱۱۳).

گزیده تفسیر
هر یک از یهود و نصارا از روی تمنّی باطل می‌گفتند: جز گروه ما کسی وارد بهشت نمی‌شود؛ حال اینکه عناوین و القاب و صرف ادعا و آرزوی خام، هیچ یک در بهشتی شدن مؤثر نیست. شرط ورود به بهشت، ایمان موحّدانه به

خدای سبحان، اعتقاد به وحی و رسالت و معاد و نیز عمل صالح مطابق وحی ناسخ است؛ یعنی هم باید حسن فاعلی داشت و چهره جان را متوجّه خدا کرد و هم باید حسن فعلی داشت و کار درست انجام داد؛ به طوری که هم در عقیده و هم در عمل خلوص محفوظ باشد. کسی که به مقام والای اسلامِ وجه باریافته و همه هویت وی منقاد خدا و همه رویکردهای او الهی باشد می‌تواند از برکت عنداللهی بودن اجر خود آگاه شود و اجر چنین انسانی نزد خدای سبحان، مانند نفی هراس و اندوه از وی، مختص آخرت نیست.
هر یک از دو گروه یهودی و مسیحی، با اینکه گروه مخالف آنها فی‌الجمله برحق است، به طور سلب عام و نفی کلی، دیگران را بر باطل پنداشته، با احتکار حق، دیگری را به طور مطلق نفی می‌کرد؛ حتی اگر به کتاب آسمانی خود عمل کند. اسلام با تصدیق کتابهای آسمانی پیامبران پیشین، یهودیت و مسیحیت را تنها در صورتی باطل و بی‌ارزش می‌داند که به تورات و انجیل اصیل عمل نکنند.
گفتار مشرکان در نفی محض حقانیت دیگران، مانند ادعای یهودیان و مسیحیان در حصر بهشت برای خود و نفی استحقاق دیگران است.
سخن واهی مشرکان شبیه کلام این گروه از اهل کتاب است که تورات و انجیل را تلاوت می‌کنند؛ زیرا اهل کتاب به کتابهای آسمانی خود ایمان ندارند و برابر آن عمل نمی‌کنند.
در قیامت که ظرف ظهور حق است، حق و باطلِ آرا و مکتبهای گوناگون و فراوان کنونی روشن خواهد شد و خداوند که حاکم مطلق است، بین پیروان آنها داوری می‌فرماید. در این داوری نهایی و الهی، هم به اختلاف آرا پایان داده می‌شود و هم به مخالف حق کیفر داده می‌شود و هم به مؤالف آن پاداش


کامل عطا می‌شود، تا هم ادعای صحیح از ناصحیح و هم مدعیان درست از مدعیان نادرست انفصال یابند.

تفسیر
هوداً: هود جمع هائد (مانند عُوذ جمع عائذ و بُزل جمع بازل) به پیروان حضرت موسی(علیه‌السلام) گفته می‌شود ۱ .
نصاری: نصاری جمع نصرانی است و به پیروان حضرت مسیح(علیه‌السلام) اطلاق می‌شود ۲ .
أمانیّهم: أمانی جمع «أمنیّه» (نظیر أُعجوبه و أُضحوکه) و به معنای آرزوست ۳ . سرّ تعبیر به جمع این است که آنان آرزوهای فراوانی داشتند که برخی از آنها در طی آیات منسجم این مبحث مطرح شد؛ چنان‌که همین اُمنیّه واحد آرزوهای متعدد را به همراه دارد و از سوی دیگر، همه اهل کتاب این آرزوی واحد را به همراه دارند.
هاتوا: مطابق گفته جمعی از ادیبان مفسّر ۴ ﴿هاتوا﴾ در اصل «آتوا» بوده که همزه آن به «هاء» تبدیل شده و به معنای «بیاورید و حاضر کنید» است. سبب تبدّل همزه به هاء نیز تخفیف در تلفّظ و شباهت یافتن به های تنبیه مخاطب ذکر شده است ۵ . برخی نیز آن را اسم فعل به معنای «أعْطِ» دانسته، می‌گویند:
^ ۱ – ـ برای توضیح بیشتر ر.ک: تسنیم، ج۵، ص۳۱٫
^ ۲ – ـ همان، ص۳۲٫
^ ۳ – ـ همان، ص۲۹۷٫
^ ۴ – ـ ر.ک: تفسیر ابوالفتوح، ج۱، ص۱۱۶ و ابوالسعود، ج۱، ص۲۶۷ و ثعلبی، ج۱، ص۲۵۹٫
^ ۵ – ـ ر.ک: تفسیر روشن، ج۱، ص۹۵٫


«به حسب اختلاف در مأمور، هاتِ، هاتیا، هاتوا، هاتی، هاتین می‌آید» ۱ زمخشری آن را اسم صوت به منزله «هاء» و به معنای احضر دانسته است ۲ .
برخی دیگر هاء در این واژه را اصلی دانسته، تصریح کرده‌اند که «هاء» بدل از همزه یا برای تنبیه نیست و همچنین هاتوا اسم فعل یا اسم صوتِ به منزله «هاء» نیست، بلکه فعل امری است از باب مفاعله (هاتی یهاتی مهاتاه). شاهد فعل بودن این کلمه اتصال آن به ضمایر است ۳ .
برهانکم: برهان به معنای حجّت و دلیل روشنگر و جداکننده میان حق و باطل و صدق و کذب است و به معنای مصدری، یعنی بیان حجّت و ایضاح آن نیز آمده است ۴ .
بعضی نون آن را اصلی و در نتیجه این واژه را رباعی از مادّه «بَرْهنه» به معنای بیان دانسته‌اند ۵ ، لیکن اکثر لغت‌دانان و مفسّران زایده بودن نون را اختیار کرده ۶ و گفته‌اند: برهان (همانند رُجحان و قربان و سلطان) از «بَرَهَ یَبْرَهُ» به معنای «سفید گشت» گرفته شده، سپس بر کلام روشن بی‌ابهام و بر امر بیّن بی‌خفاء اطلاق شده، آنگاه از باب «اشتقاق انتزاعی»، واژگانی چون «بَرْهَنَ یُبَرْهِنُ بَرْهَنَهً فهو مبرهِن» از آن مشتق شده است؛ چنان‌که «سَلْطَنَ یُسَلْطِنُ» از

راه نجات(ثِقلَین), [۲۴.۰۱.۲۱ ۰۷:۱۴]
^ ۱ – ـ ر.ک: غرائب القرآن، ج۱، ص۲۶۷٫
^ ۲ – ـ کشّاف، ج۱، ص۱۷۶٫
^ ۳ – ـ ر.ک: روح‌المعانی، ج۱، ص۵۶۶؛ البحر المحیط، ج۱، ص۵۰۷٫
^ ۴ – ـ ر.ک:مفردات راغب،ص۱۲۱، «ب‏ره»؛ المصباح المنیر،ص۴۶، «ب‏ره»؛ لسان‌العرب، ج۱۳، ص۵۱، «ب‏ره».
^ ۵ – ـ در کتاب المصباح المنیر (ماده «برهن») و روح‌المعانی، (ج۱، ص۵۶۶) این قول به صورت «قیل» ذکر شده است.
^ ۶ – ـ ر.ک: المصباح‌المنیر، ص۴۶، «ب‏ره»؛ مفردات راغب ، ص۱۲۱، «ب‏ره»؛ تفسیر ابوالفتوح، ج ۱، ص۱۱۶؛ رواح‌المعانی، ج۱، ص۵۶۶٫
۱۸۴

«سُلْطان» که از ماده «سلط» است اشتقاق یافته ۱ و گویا مراد فیّومی که گفته است: «وقولهم بَرْهَنَ فلان مُوَلّدٌ» همین باشد ۲ . به هر تقدیر، اگر از ماده بَرْهنه به معنای بیان باشد، دلیل را به جهت روشنگر بودن آن برهان می‌نامند و اگر از مادّه «بَرَهَ» به معنای قطع و جدا کردن باشد، به دلیل، از این جهت برهان گفته می‌شود که میان حق و باطل، جدایی و انقطاع می‌افکند.
بَلی: کلمه «بلی» که برای رَدْع و نفی مطلب سابق است، در برابر کلمه «نعم» است که برای اثبات مطلب پیشین است. قرآن حکیم نیز این دو واژه را به همین معنا به کار برده است؛ مثلاً در آیه ﴿ألم یأتکم نذیر) ۳ کلمه «بلی» در پاسخ ذکر شده و در آیه ﴿فهل وجدتم ما وعد ربّکم حقاً) ۴ کلمه «نعم» به عنوان جواب یاد شده است و اگر برعکس بود اثر منفی داشت.
نکته: در بخش نخست آیه ۱۱۲، ضمایر مفرد ذکر شده: ﴿من أسلم وجهه لله وهو محسن فله أجره عند ربّه﴾، امّا در بخش پایانی آن ضمایر جمع آمده است: ﴿ولاخوف علیهم ولاهم یحزنون﴾. در مفرد آوردن ضمایر، نظر به لفظ «مَن» و در جمع‌وردن آن، نظر به معنای «من» است؛ نظیر ﴿ومنهم من یستمع إلیک وجعلنا علی قلوبهم أکنّهً أن یفقهوه) ۵ و ﴿ومنهم من یستمع إلیک حتی إذا خرجوا من‏عندک قالوا للذین أُوتوا العلم ماذا قال آنفا) ۶
^ ۱ – ـ ر.ک: التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۲۴۷، «ب‏ره».
^ ۲ – ـ المصباح‌المنیر، ص۴۶، «ب‏ره».
^ ۳ – ـ سوره ملک، آیه ۸٫
^ ۴ – ـ سوره اعراف، آیه ۴۴٫
^ ۵ – ـ سوره انعام، آیه ۲۵٫
^ ۶ – ـ سوره محمّدص، آیه ۱۶٫

در عهد داود پیغمبر علیه السلام فرماندهی جبار بود آفریدگار عالم به حضرت داودعلیه السلام وحی فرستاد که برو به نزد آن جبار و بگو که من ترا برای آن سلطنت نداده ام که مال دنیا برروی هم جمع کنی بلکه به جهت آن زمام فرمانروایی را به دست تو داده ام که دادرسی مظلومان کنی ونگذاری که ناله دادخواهی ایشان به درگاه من رسد.به درستی که من سوگند خورده ام به ذات مقدس خودم که یاری مظلوم کنم وانتقام کشم از کسی که در حضور او ستم بر مظلومی رفته واو نصرت وی نکرده .

معراج السعاده ص ۴۱۳

امام باقر علیه السلام فرمود:
خَمسٌ لا أدَعُهُنَّ حَتّی المَمات اَلأکلُ عَلی الحَضیض مَع العَبید وَ رُکوبِیَ الحِمارَ مُؤکَّفاً وَ حَلبِیَ العَنز بِیَدی وَ لُبسِی الصوُفِ وَ التَسلیم عَلیَ الصِبیَان.
پنج کار است که تا دمِ مرگ، من آنها را رها نخواهم کرد.
1. روی زمین نشستن و با بردگان غذا خوردن.
2. بر دراز گوش سوار شوم، درازگوشی که بر روی آن، یک چیزی انداختند.
3. شیرِ بز ماده را به دست خودم بدوشم.
4. پوشیدنِ لباس پشمی.
5. به بچه ها سلام بدهم.
امالی ص۱۳۰

شرح:
مقام معظم رهبری در شرح حدیث می فرماید امام باقر علیه السلام نقل می کند از پیامبر صلی الله علیه و آله که فرمود: پیامبر پنج کار است که تا دمِ مرگ، من آنها را رها نخواهم کرد.

1- الأکلُ علی الحضیض مع العبید. روی زمین نشستن و با بردگان غذا خوردن. انسان ننگش نکند که با افرادی که از لحاظ موقعیت اجتماعی پائین اند، که آنروز بردگان بودند، با اینها بنشیند و غذا بخورد. نهایتِ در هم آمیختگیِ با اینها.
2- و رُکوبِیَ الحِمارَ مُؤکَّفاً، بر دراز گوش سوار شوم، درازگوشی که بر روی آن، یک چیزی انداختند. چون در آنروز، پست ترینِ مَراکب، درازگوش بوده است. شتر بود که اهمیت داشت، اسب بود که مجلّل بود. الاغ را به دو صورت می شود سوار شد: یکی اینکه پالان خیلی قشنگ و قیمتی ای روی حیوان بگذارند- ما دیده بودیم زمان جوانیِ ما بعضی از منبریها در مشهد الاغ داشتند با پالان های خیلی قشنگ و یک چیزی هم آویزان می کردند- یا اینکه یک جُلی، یک گلیمی روی پشت الاغ می اندازد و سوار می شود. این را می گویند مُؤکَّف، یعنی الاغی که هیچگونه آرایه و تجمّل و زینتی ندارد که آن زینتها پَستیِ الاغ را جبران کند.
3- و حلبِیَ العَنز بیدی، عَنز یعنی بُز ماده. شیرِ بز ماده را به دست خودم بدوشم. انسان خودش شیر را بدوشد، نه اینکه دستور بدهد شیر را در یک لیوان تمیز مثلاً جلویش بگذارند، آن هم نه از ماده گاو که یک عظمتی دارد، بلکه بزِ ماده، حقیر، کوچک، از پستان او شیری بدوشد و بخورد؛ نهایت تواضع و خاکساری.
4- و لُبسی الصوف، یکی هم پوشیدنِ لباس پشمی. مراد، لباس خشن است نه این فاستونی هایی که ما می پوشیم، اینها هم پشمی است. مراد، پشمِ خشن در مقابل لباسهای نرم و لطیفی که آنروز بوده است مثل کَتان و پنبه.
5- و التسلیم علی الصبیان، به بچه ها سلام بدهم. بعد می فرماید: من این کارها را می کنم لتَکون سنّةَ مِن بعدی. پیغمبر اکرم«صلی الله علیه وآله» علاوه بر مقام پیغمبری و عبودیت و قرب به خدا، حاکم جامعۀ اسلامیِ آنوقت بود، امر و نهیِ او، فرمان او نافذ بود، اینگونه عمل می کرد، تا برای ماها و آیندگان از امّتش درس باشد، هر کدام، هر جا که هستیم. البته اوضاع و شرائط روزگار طوری نیست که انسان الآن در خانه بز نگهدارد، شیرش را بدوشد، یا الاغ سوار بشود. می خواهد به ما یاد بدهد که رفتارتان را در جامعه، رفتار متواضعانه قرار بدهید، در هر مقامی و در هر جا که هستید. اگر رئیسید، اگر مدیرید، اگر وزیرید، اگر تحت امر شما عده ای زندگی می کنند، حرف شما را گوش می کنند. این موجب نشود که دچار غرور و خودباختگی بشوید! زندگی را زندگیِ خاضعانه و خاشعانه و متواضعانه قرار بدهید، خاکساری و تواضع را به ما یاد می دهد.



امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود

مَن تَواضَعَ قَلبُهُ لِلَّهِ لَم یَسأم بَدنهَ مِن طاعَةِ اللهِ.

هر که قلبش برای خدا تواضع داشته باشد، بدنش از طاعت خدا خسته نمی شود.

کنزالفؤاد ج ۱

امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود:

لايكونُ الصديقُ صًديقاً حتي يَحفَظُ أخاهُ في ثلاثٍ: في نَكبتهِ، وغَيبتهِ، و وفاتِهِ.

دوست، دوست نیست مگر آن که حقوق برادرش را در سه جایگاه نگهبان باشد:

در روزگار گرفتاری، آن هنگام که حضور ندارد، و پس از مرگ.

نهج البلاغه حکمت ۱۳۴

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

اِنَّ أعظَمَ الناسِ مَنزِلةً عند الله يَومَ القيامَةِ أمشاهُم في أَرضِهِ بالنصيحةِ لخَلقِهِ.

بزرگترین مردم از لحاظ مرتبه نزد خدا در روز قیامت کسی است که برای نصیحت خلق در زمین بیشتر دوندگی کند.

کافی ج۳

یاد مرگ و پرهیزگاری

ای مردم ! از خدایی بترسیدکه اگر سخنی گویید می شنود واگر پنهان دارید می داند؛ و برای مرگی آماده باشید که اگر از آن فرار کنید شما را می یابد واگر برجای خود بمانید شما را می گیرد، واگر فراموشش کنید شما را از یاد نبرد.

نهج البلاغه حکمت ۲۰۳

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

الكَيِّسُ مَنْ دانَ نفسَهُ و عَمِلَ لِما بَعدَالمَوتِ

زیرک کسی است که نفس خود را محکوم سازد وبرای پس از مرگ کار کند.

مکارم الاخلاق۲۶۶۱/۳۶۸/۲(منتخب میزان الحکمه ۵۶۳۲)


اما راز اینکه چرا تهجد وشب زنده داری و دعا از اسباب تحصیل علم است آن است که علم به کثرت و تعلم و مطالعه نیست بلکه نوری است که خدا در دل هر یک از بندگان خود که بخواهد می افکند.وشب زنده داری ومناجات در دل شب دل را نورانی می گرداندوباعث ثبات نور در دل مومن می شود.

اسرار الصلاه مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی

تفسیر آیه 114 سوره مبارکه بقره

وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ وَسَعَى فِی خَرَابِهَا أُولَئِکَ مَا کَانَ لَهُمْ أَنْ یَدْخُلُوهَا إِلا خَائِفِینَ لَهُمْ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ وَلَهُمْ فِی الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ ﴿١١٤﴾

و کیست ستمکارتر از آن که مردم را از ذکر نام خدا در مساجد منع کند و در خرابی آن اهتمام و کوشش نماید؟ چنین گروه را نشاید که در مساجد مسلمین در آیند جز آنکه (بر خود) ترسان باشند. این گروه را در دنیا ذلت و خواری نصیب است و در آخرت عذابی بزرگ

نکته ها
بنابر آنچه از شأن نزول‌ها و برخى روايات بدست مى‌آيد، آيه درباره‌ى كسانى نازل شده است كه درصدد تخريب مساجد برآمده بودند. در طول تاريخ، تخريب مساجد ويا جلوگيرى از رونق آنان بارها به دست افراد منحرف و طاغوت‌ها صورت گرفته است. از تخريب بيت‌المقدّس و آتش زدن تورات به دست مسيحيان به رهبرى شخصى به نام «فطلوس» گرفته تا ممانعت قريش از ورود مسلمانان به مسجدالحرام، نشانه‌اى از همين تلاش‌هاست.

امروز نيز از يك سو شاهد تخريب مساجد باقيمانده از صدر اسلام در كنار قبور ائمه بقيع عليهم السلام‌

شأن نزول:
در کتاب «اسباب النزول» از «ابن عباس» چنین آمده که این آیه در مورد «فطلوس» رومى و یاران مسیحى او نازل شده است، آنها با بنى اسرائیل جنگیدند، «تورات» را آتش زدند و فرزندان آنها را به اسارت گرفتند، بیت المقدس را ویران ساختند و مردارها در آن ریختند.
مرحوم «طبرسى» در «مجمع البیان» از «ابن عباس» نقل مى کند که این کوشش در تخریب و نابودى بیت المقدس همچنان ادامه داشت تا زمانى که به دست مسلمانان، فتح شد.(۱)
در روایتى از امام صادق(علیه السلام) نیز مى خوانیم: این آیه در مورد «قریش» نازل گردید، درآن هنگام که از ورود پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) به شهر «مکّه ومسجدالحرام» جلوگیرى کردند.(۲)
بعضى شأن نزول سومى نیز براى آیه گفته اند و آن این که: منظور مکان هایى است که مسلمانان در «مکّه» براى نماز داشتند و مشرکان پس از هجرت پیامبر(صلى الله علیه وآله) آنها را ویران کردند.(۳)
هیچ مانعى ندارد که نزول آیه ناظر به تمام این حوادث بوده باشد، بنابراین هر یک از شأن نزول هاى فوق یکى از ابعاد مسأله را منعکس مى کند.(۴)
پی نوشت:
(۱). «بحار الانوار»، ج ۲۰، ص ۳۱۹؛
«مجمع البیان»، ذیل آیه مورد بحث (با اندکى تفاوت).
(۲). «بحار الانوار»، ج ۲۰، ص ۳۱۹، و ج ۸۰، ص ۳۴۰؛ «تفسیر على بن ابراهیم قمى»، ج ۱، ص۵۸؛ «مجمع البیان»، ذیل آیه مورد بحث.
(۳). «بحار الانوار»، ج ۳۵، ص ۲۹۷، و ج ۸۰، ص ۳۴۰؛ «تفسیر امام حسن عسکرى(علیه السلام)»، ص ۵۶۰

پایبندی به عهد و پیمان

امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود:
إنَّ العُهودَ قَلائدُ فی الأعناقِ إلی یَومِ القِیامَةِ، فمَن وَصَلَها وَصَلَهُ اللّه، و مَن نَقَضَها خَذَلَهُ اللّه، و مَنِ استَخَفَّ بِها خاصَمَتهُ إلَی الّذی أکَّدَها و أخَذَ خَلقَهُ بِحِفظِها.
همانا پیمان ها، قلاده هایی است که تا روز قیامت بر گردن است، هر که آنها را رعایت کند خداوند به او احسان نماید و هر که آنها را بشکند خداوند او فرو بگذارد و هر که پیمان ها را سبک شمارد پیمان ها از او نزد آن کس که بر پیمان ها تأکید کرده و از خلق خود خواسته است تا آنها را پاس دارند، شکایت برد.

غرر الحکم، ۳۶۵۰

پس ای معشر اخوان و گروه برادران از برای خدا برخود رحمت آرید، و بر نفس خود ترحم کنید، بیدار شوید پیش از آنکه همه راهها برشما بسته شود. و راهی طی کنید قبل از آنکه پای شما شکسته گردد. و دریابید خود را که وقت درگذر است. غافل ننشینید که عمر کوتاه و مختصر است. چاره بسازید پیش از آنکه ریشه اخلاق رذیله مستحکم شود، و صفات ردیه عادت گردد و لشکر شیطان مملکت دل را تسخیر کند، و تختگاه دل، مقر سلطان شیطان شود، و جوانی تو که وقت قوت و توانایی است سپری گردد.

معراج السعاده ص ۳۳



خداوند تعالی به داود علیه السلام، می فرماید: ای داود، بشارت ده گناهکاران را و بترسان صدیقان را. عرض کرد: چطور بشارت دهم آنها را و بترسانم اینها را؟ فرمود: بشارت ده گناهکاران را که همانا من قبول می کنم توبه را و می گذرم از گناه؛ و بترسان صدیقان را که عُجب نکنند به اعمال خودشان؛ زیرا که همانا نیست بنده ای که من به پا دارم از برای حساب مگر آنکه هلاک شود.

كتاب چهل حدیث ص۶۸



انتخاب افراد شایسته

امام صادق علیه السلام فرمود:

لَیسَ یُحَبُّ لِلمُلوکِ أن یُفَرِّطوا فی ثَلاثٍ: فی حِفظِ الثُّغورِ، و تَفَقُّدِ المَظالِمِ، و اختِیارِ الصّالِحینَ لأعمالِهِم.

برای حکمرانان پسندیده نیست که در سه کار کوتاهی ورزند: حفظ مرزها، رسیدگی به مظالم و حقوق پایمال شده مردم و انتخاب افراد شایسته برای کارهای خود.

بحارالانوار، ج۷۵

رسول الله صلى الله عليه و آله:

أفضَلُ العِبادَةِ الدُّعاءُ ، فإذا أذِنَ اللّه ُلِلعَبدِ في الدُّعاءِ فَتَحَ لَهُ بابَ الرَّحمَةِ ، إنّهُ لَن يَهلِكَ مَعَ الدُّعاءِ أحَدٌ .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:

برترين عبادت دعاست. هرگاه خداوند به بنده اذن (توفيق) دعا دهد درِ رحمت را به روى او بگشايد. با وجود دعا هرگز كسى هلاك نمى شود.

تنبيه الخواطر: 2/237 .

امام علی عليه السلام

لا تُكْثِرَنَّ العِتابَ ؛ فإنّه يُورِثُ الضَّغِينةَ و يَدعُو إلى البَغْضاءِ .;

امام على عليه السلام

زياد سرزنش نكن، كه سرزنش زياد كينه مى آورد و به دشمنى مى انجامد.;

غرر الحكم : 10412.

امام على عليه السلام :

قدر و منزلت را جُستم و آن را جز به دانش نيافتم. [پس] دانش بياموزيد ، تا قدر و منزلت شما در هر دو سرا بالا برود. ارجمندى را جُستم و آن را جز به تقوا نيافتم. [پس ] تقوا پيشه كنيد تا ارجمند شويد. توانگرى را جُستم و آن را جز به قناعت نيافتم پس قانع باشيد تا بى نياز و توانگر شويد. آسايش را جُستم و آن را جز در ترك آميزش با مردم، مگر در حدّ گذران زندگى دنيا نيافتم . پس دنيا و آميزش با مردم را ترك گوييد تا در دو جهان ، آسوده شويد و از عذاب [و رنج] در امان باشيد. سلامت را جُستم و آن را جز در اطاعت از خدا نيافتم . پس از خدا اطاعت كنيد تا به سلامت مانيد. فروتنى را جُستم و آن را جز در پذيرش حق نيافتم . پس حق را بپذيريد؛ زيرا كه پذيرش حق [آدمى را [از تكبر دور مى سازد. [لذّت [زندگى را جُستم و آن را جز در ترك هوس نيافتم. پس هوس را رها كنيد تا زندگى شما خوش و گوارا شود. ستايش را جُستم و آن را جز در سخاوت نيافتم. پس سخاوتمند باشيد تا ستوده شويد. آسايش و سعادت دنيا و آخرت را جُستم و آن را جز با [تحقّق] اين امورى كه نام بردم ، نيافتم.

بحار الأنوار : ج ۶۹ ص ۳۹۹ ح ۹۱ .



امام زمان علیه السلام فرمود:

الحَقُّ مَعَنا، فَلَنْ یوحِشَنا مَنْ قَعَدَ عَنّا

حق با ما اهل بیت می باشد و کناره گیری عدّه ای از ما ،هرگز سبب تزلزل و وحشت ما نخواهد شد.

منتخب الانوار، ص ۱۱۸

امام زمان علیه السلام فرمود:

لَوْ أَنَّ أَشْیاعَنا وَفَّقَهُمُ اللّهُ لِطاعَتِهِ عَلَی اجْتِماع مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیهِمْ لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الُیمْنُ بِلِقائِنا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعادَةُ بِمُشاهَدَتِنا.

اگر شیعیان ما که خداوند آنها را به طاعت و بندگی خویش موفّق بدارد در وفای به عهد و پیمان الهی اتّحاد واتّفاق میداشتند و عهد و پیمان را محترم میشمردند، سعادت دیدار ما به تأخیر نمیافتاد و زودتر به سعادت دیدار ما نائل می شدند.

كتاب الغيبة ، ص ۴۹۸

امام حسین علیه السلام فرمود:

أَنَّ حَوَائِجَ النَّاسِ إِلَیکمْ مِنْ نِعَمِ اللَّهِ عَلَیکمْ فَلَا تَمَلُّوا النِّعَمَ فَتَحُوزُوا نِقَما.

نیازهای مردم به شما (مسؤلان و مردم) از نعمت های خداوند بر شماست پس از نعمت ها ملول نگردید تا به گرفتاری دچار نشوید.

بحارالأنوار، ج ۷۱


امام زمان علیه السلام فرمود:

أَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الْعَمی بَعْدَ الْجَلاءِ وَ مِنَ الضَّلالَهِ بَعْدَ الْهُدی وَ مِنْ مُوبِقاتِ الْاعْمالِ وَ مُرْدِیاتِ الْفِتَنِ.

پناه به خدا میبرم از نابینایی بعد از بینایی و از گمراهی بعد از راهیابی و از اعمال ناشایسته و فرو افتادن در فتنه ها.

كمال الدين، ج ۲، ص ۵۱۰

امام سجاد علیه السلام فرمود:

مَنْ لَمْ يَرْجُ النَّاسَ فِي شَيْ‏ءٍ وَ رَدَّ أَمْرَهُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي جَمِيعِ أُمُورِهِ اسْتَجَابَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ فِي كُلِّ شَيْ‏ء

هر كس در هيچ كارى به مردم اميد نبندد و همه كارهاى خود را به خداوند واگذارد، خداوند هر خواسته اى كه او داشته باشد اجابت كند.

كافى ج ۲

امام حسن عسکری علیه السلام فرمود:

فی تفسیر قوله تعالی «وَ قُولُوا لِلنّاسِ حُسْنا» قالَ: قُولُوالِلنّاسِ کُلِّهُمْ حُسْنا مُؤمِنِهُمْ وَ مُخالِفِهُمْ، أمّا المؤمِنونَ فَیَبْسُطُ لَهُمْ وَجْهَهُ وَ أمّاالْمُخالِفونَ فَیُکَلِّمُهُمْ بِالْمُداراةِ لاِجْتِذابِهِمْ اِلیَ الاْیمانِ. فَاِنِ استَتَرَ مِنْ ذلِکَ بِکفِّشُرورِهمْ عَنْ نَفْسِهِ وَ عَنْ اِخْوانِهِ المُؤمِنینَ.
در تفسیر آیه «با مردم به زبان خوش سخن بگویید» فرمود: یعنی با همه مردم، چه مؤمن و چه مخالف، به زبان خوش سخن بگویید. مؤمن، به هم مذهبان، روی خوش نشان می دهد و با مخالفان، با مدارا سخن می گوید تا به ایمان، جذب بشوند و حتّی اگر نشدند، با این رفتار، از بدی های آنان در حقّ خود و برادران مؤمنش، پیشگیری کرده است.

مستدرک الوسائل، ج۱۲

بهترین زنان

امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود:

خَیْرُ نِسَائِکُمُ الْخَمْسُ قِیلَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ وَ مَا الْخَمْسُ قَالَ الْهَیِّنَةُ اللَّیِّنَةُ الْمُؤَاتِیَةُ الَّتِی إِذَا غَضِبَ زَوْجُهَا لَمْ تَکْتَحِلْ بِغُمْضٍ حَتَّی یَرْضَی وَ إِذَا غَابَ عَنْهَا زَوْجُهَا حَفِظَتْهُ فِی غَیْبَتِهِ فَتِلْکَ عَامِلٌ مِنْ عُمَّالِ اللَّهِ وَ عَامِلُ اللَّهِ لَا یَخِیب.
بهترین زنان شما پنج دسته ‌اند. پرسیدند: آن پنج دسته کدامند؟ فرمود: زنان ساده و بی ‏آلایش، زنان دل رحم و خوش خو، زنان هم دل و همراه، زنی که چون شوهرش به خشم آید تا او را خشنود نسازد، خواب به چشمش نیاید و زنی که در نبود شوهرش از او دفاع کند؛ چنین زنی کارگزاری از کارگزاران خداوند است و کارگزار خدا هرگز خیانت نمی‌‏ورزد.

اصول کافی، ج ۵

 

تفسیر المیزان - خلاصه

تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۱۱۵

وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَليمٌ

(ولله المشرق و المغرب ):
(و شرق و غرب از آن خداست) یعنی همه جهات، ملک خدا و تحت سیطره اوست و ملک او به ذات چیزی و آثار آن تعلق می گیرد نه مثل ملکیت بشر که اعتباری است و تنها به اثر و منفعت هر چیز تعلق می گیرد (نه به ذات آن)، و ملک قوامی ندارد جز به مالک، لذا خدا قائم به تمام جهات و محیط به آنهاست، درنتیجه هر کس به هر جهت متوجه شود بسوی خدای متعال متوجه شده است ،(فاینما تولوا فثم وجه الله): (پس بر هر طرف روکنید، آنجا رو بخدا است)، یعنی به هر طرف متوجه شوید و هر طرف که عابدی متوجه آن گردد او را خواهد یافت، (ان الله واسع علیم): (همانا خدا وسعت دهنده و بسیار داناست) چون او وسعت دهنده ملک است و بر همه جا احاطه دارد و به مقاصد شما آگاه و داناست و مانند بشرنیست که توجه به او میسر و تمام نمیشود جز در یک جهت واحد.

تفسیرالمیزان
ولله المشرق و المغرب فاینما تولوا فثم وجه اللّه ... مشرق و مغرب و جنوب و شمال و هر جهت دیگر از آنجا که بحقیقت معناى کلمه ملک خداست و ملک حقیقى هم تبدل و انتقال نمى پذیرد و چون ملک اعتبارى میانه ما افراد یک اجتماع نیست ، و نیز از آنجا که ملک خدا بر ذات هر چیزى قرار مى گیرد، خودش و آثارش را شامل میشود، و چون ملک اعتبارى ما نیست که تنها متعلق به اثر و منفعت هر چیز میشود، نه بذات آن، و نیز از آنجا که ملک بدان جهت که ملک است قوامى جز بمالک ندارد، لذا خداى سبحان قائم بر تمامى جهات و محیط بآن است، در نتیجه کسى که به یکى از این جهات متوجه شود، بسوى خدایتعالى متوجه شده است .
خواهى گفت، پس چرا تنها مشرق و مغرب را ذکر کرد؟ و از سایر جهات نام نبرد؟ جواب میگوئیم: مراد بمشرق و مغرب در اینجا مشرق و مغرب حقیقى نیست تا شامل سایر جهات نشود، بلکه مشرق و مغرب نسبى است که تقریبا شامل دو نیم دائره ى افق میشود، تنها دو نقطه شمال و جنوب حقیقى باقى میماند که بهمان جهت فرمود: (هر جا رو کنید)، و نفرمود: (هر جا از مشرق و مغرب رو کنید)، پس کانه هر جا که انسان رو کند آنجا مشرق است و یا مغرب ، و در نتیجه جمله ((لله المشرق و المغرب )) بمنزله این است که فرموده باشد: ((لله الجهات جمیعا))، (همه جهات مال خداست).
باز ممکن است بگوئى: چرا بجاى مشرق و مغرب شمال و جنوب را نام نبرد؟ در پاسخ میگوئیم : براى اینکه سایر جهات از این دو جهت مشخص میشود یعنى وقتى مشرق و مغرب افق معلوم شد و یا سایر اجرام نورانى آسمان طلوع کردند، آنوقت سایر جهات نیز معلوم مى گردد.
((فثم وجه اللّه))، کلمه ((اینما)) از کلمات شرط است که باید دو فعل دنبالش بیاید، یکى بنام شرط و دیگرى بنام جزاء (مانند اگر) که میگوئیم : اگر بزنى مى زنم ، و بهمین جهت باید در آیه مورد بحث مى فرمود: ((اینما تولوا جاز لکم ذلک . لان هناک وجه اللّه ))، (هر جا رو کنید میتوانید رو کنید، چون طرف خدا هم همانجا است) ولى اینطور نفرمود و جمله ((جاز لکم ذلک)) را که جزاى شرط است ، انداخته علت آنرا بجایش قرار داد، (و خدا داناتر است ).
دلیل بر این که گفتیم تقدیر آیه : ((جاز لکم ذلک )) است، این است که حکم خود را چنین تعلیل کرده: که (خدا واسعى علیم است)، یعنى ملک خدا و احاطه او بشما وسعت دارد، و نیات شما به هر سو توجه کند، او نیز از قصد شما آگاه است و او مانند یک انسان و یا مخلوق جسمانى دیگر نیست که نشود بسویش توجه کرد مگر وقتى که در جهت معینى قرار داشته باشد و نیز مانند ما انسانها نیست که اطلاعى از توجه اشخاص بسویمان پیدا نکنیم مگر وقتى که از جهت معینى بسوى ما توجه کنند یا از پیش روى ما درآیند، یا از دست راست ما و یا از جهتى دیگر، چون خدایتعالى نه خودش در جهت معینى قرار دارد، نه متوجه باو باید از جهت معینى بسویش توجه کند تا او به توجه وى آگاه شود، پس توجه بتمام جهات، توجه بسوى خداست و خدا هم بدان آگاه است. این را هم بدانیم که این آیه شریفه میخواهد حقیقت توجه بسوى خدا را از نظر جهت توسعه دهد، نه از نظر مکان، و خلاصه اگر فرموده: بهر جا رو کنى بسوى خدا رو کرده اى ، با حکمش باینکه در نماز باید بسوى کعبه رو کنید، منافات ندارد.

امام رضا علیه السلام فرمود:

اَلْمُؤمِنُ اِذا غَضِبَ لَمْ یخْرِجْهُ غَضَبُهُ عَنْ حَقٍّ، وَ اِذا رَضِی لَمْ یدْخِلْهُ رِضاهُ فی باطِلٍ، وَ اِذا قَدَرَ لَمْ یأْخُذْ اَکثَرَ مِنْ حَقِّهِ.

مؤمن، هرگاه خشمگین شود، غضبش او را از حق بیرون نمی برد و هرگاه خرسند شود، خوشنودیش او را به باطل نمی کشاند و هرگاه قدرت یابد، بیش از حق خودش بر نمی دارد.

بحارالانوار، ج ۷۵



پیامبرخدا صلی الله علیه و آله فرمود:

مَنِ استَعمَلَ غُلاماً فی عِصابَةٍ فیها مَن هو أرضَی لِلّهِ مِنهُ فَقَد خانَ اللهَ.

هر که از بین گروهی، کسی را به کار گمارد در حالی که در بین آنها خدا پسندتر از او وجود داشته باشد به خدا خیانت کرده است.

بحارالانوار ج۲۳

امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود:

في تَقلُّبِ الأحوالِ، عِلمُ جَواهِرِ الرِّجالِ.

در دگرگونی روزگار، گوهرشخصیت مردان شناخته می شود.

نهج البلاغه حکمت ۲۱۷

امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود:

السخاءُ مَا كان ابتداءً؛ فَأمّا ما كان عَن مسألَةٍ فَحياءٌ و تَذَمُّمٌ.

سخاوت آن است که تو آغاز کنی زیرا آنچه با درخواست داده می شود یا از روی شرم و یا از بیم شنیدن سخن نا پسند است.

نهج البلاغه حکمت ۵۳



رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

المومنُ مَنْ امَنَهُ النَّاسُ على دِمائِهم و أموالِهم.

مومن کسی است که مردم او را بر جان ومال خود امین کرده باشند.

کنزالعمال(منتخب میزان الحکمه ۶۴۴)

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

مَن طَلَبَ رِضا النَّاسِ بِسَخَطِ اللهِ جَعَلَ اللهُ حامِدَهُ مِنَ الناسِ ذامّاً.

هرکس خشنودی مردم را بخشم خدا جوید، خداوند ستایش کننده او را نکوهش کننده اش قرار دهد.

کافی ج ۴ (باب کسیکه بخاطر فرمان برداری بندگان نافرمانی خدا کند)



تفسیر آيات ۱۱۶ و ۱۱۷ سوره مبارکه بقره

۱۱۶- و قالوا اتخذ الله ولدا سبحانه بل له ما فى السموات و الارض كل له قانتون

۱۱۷- بديع السموات و الارض و اذا قضى امرا فانما يقول له كن فيكون

ترجمه آيات
و گفتند خدا فرزندى گرفته، منزه است خدا از فرزند داشتن بلكه آنچه در آسمانها و زمين است ملك او است و همه فرمانبردار اويند (۱۱۶) او كسى است كه آسمانها و زمين را بدون الگو آفريده و چون قضاى امر براند تنها مى گويد بباش و آن امر بدون درنگ هست مى شود.

بيان
(و قالوا اتخذ اللّه ولدا) الخ ، سياق چنين ميرساند: مراد از گويندگان اين سخن ، يهود و نصارى هستند، كه يهود مى گفت : عزير پسر خداست و نصارى مى گفت : مسيح پسر خداست ، چون در آيات قبل نيز روى سخن با يهود و نصارى بود.

و منظور اهل كتاب در اولين باريكه اين سخن را گفتند، يعنى گفتند خدا فرزند براى گرفته، اين بوده كه از پيغمبر خود، احترامى كرده باشند، همانطور كه در احترام و تشريف خود مى گفتند: (نحن ابناء اللّه و احباوه )، (ما فرزندان و دوستان خدائيم )، وليكن چيزى نگذشت كه اين تعارف ، صورت جدى بخود گرفت و آن را يك حقيقت پنداشتند، و لذا خداى سبحان در دو آيه مورد بحث ، آنرا رد نموده ، بعنوان اعراض از گفتارشان فرمود: (بلكه آسمان و زمين و هر چه در آندو است از خداست ) الخ ، و همين جمله با جمله (بديع السموات ) الخ ، مشتمل بر دو برهان است كه مسئله ولادت و پيدايش فرزند از خداى سبحان

موضوع : قرآن کریم,ائمه اطهار (علیهم السلام),شهداء,ظهور امام زمان(عج),ولایت فقیه,
برچسب ها : علم,مجتهد,باطل,ثروت,قرآن,امام صادق علیه السلام,تفسیر سوره مبارکه بقره,یهود,نصارا,داود پیغمبر علیه السلام,زمین,دراز گوش,لباس پشمی,مقام معظم رهبری,پس از مرگ,نهج البلاغه,سجده ,
امتیاز : 4 | نظر شما : 1 2 3 4 5 6
+ نوشته شده در دوشنبه 13 بهمن 1399ساعت 3:16 توسط بنده خدا | تعداد بازديد : 170 | |